سلام خدمت دوستان و کارشناسان محترم خواهری کوچکتر از خودم دارم به نام سمانه که 20سالشه و مجرده. و درضمن اینکه دختر محجوب و با حجابیه بسیار بسیار بسیار ساده س سریعا برم سراغ مطلب اصلی. خواهر من توی دانشکده شون با یه پسری اشنا شده که بهش پیشنهاد ازدواج داده .ولی مثل اکثر پسرها گفته که شرایط مالی مساعدی نداره و بعد از چند سال میاد خواستگاری. حالا مشکل اینجاس که این خواهر من داره بهش کم کم علاقه مند میشه و به نظر من بدی های طرف رو نمیبینه.حتی بدی های اساسی و اصلی اش رو. حالا توی این مدت اون با خواهر من مدام در ارتباطه. خواهری که با هیچ پسری نبوده و حالا به هوای ازدواج داره با این آقا باب آشنایی رو میریزه. بدون ه الان به خانواده اشون چیزی بگن. ئولی خواهر من به من گفته چون بهم اعتماد داشته در حالی که این اعتماد رو به برادرم نداشته. من از یه طرف اصلا نمیدونم که این آقا مناسب خواهرم هست ؟از طرفی هم خواهرم فقط داره علاقه مند میشه بهش بدون دهیچ تحقیقی. حالا من خودم تاجایی که تونستنم بهش راهنمایی کردم ولی خداییش الان بیشتر از این نمیدونم باید چیکار کنم. از طزفی مامان و بابام همش میگن اگه یه موقع فکر کردی در مورد خواهرت یه جایی رو اشتباه رفت به ما بگو. ولی از اونجایی که اگه اونا بدونن دهش رو صاف میکنن من نمیدونم چی بگم ؟! گاهی میگم برم به مامانم بگم شاید اون بتونه راهنماییش کنه و از طرفی هم چون میدونم اگه به مامانم بگم ، اون لو میده که من بهش گفتم و خواهرم میفهمه و دیگه به منم نمیگه چیکار میکنه و اونوقت پنهون کاری میکنه ازمون. نمیدونم چیکار کنم؟ به مامانم بگم یا نه مشخصاتی که از این پسر منو نگران کرده اینه که اون پسر دقیقا تا یه هفته قبل از سمانه، به مدت طولانی یه دوست دختر داشته که به خواهر منم گفته ولی تا با اون بهم زده اومده سمت این خواهر من. از طرفی این خواهر منم خیلی خودرای و یه دنده س و حرف حرف خودشه میترسم که لج کنه و هر کاری که میخواد رو یواشکی بکنه و دیگه منو محرم اسرارش ندونه و دیگه بد و بدتر میشه. نکته منفی اون آقا پسر اینه که حریم محرم و نامحرم رو به اون صورت رعایت نمیکنه البته پسر نسبتا خوبیه ولی مثلا با نامحرم دست میده ولی در حالی که ما اصلا اینظوری نیستیم. حالا خواهر من اینها رو بهش گفته و اون گفته که ترکشون میکنه ولی من چشمم آب نمیخوره چون اون آقا کلا ادم راحتیه مثلا حتی توی اردوها و تولدهای دخترهای دانشگاه هم شرکت میکنه ولی خواهر من اینطوری نیست. حالا به نظرتون من باید چیکار کنم؟ به مامانم بگم؟ به برادرم؟ یا برم به پسره بگم که بیخیال شه از این رفتارهاش و به موقعش اگه قصدش خیره بیاد خواستگاری؟ کلا نظرتون چیه؟ خواهشمندم که مشاوران هم نظر بدن.
با سلام و عرض تشکر از تمامی دوستانی که ما را در پر بار کردن مطالب یاری میرسانند.
با ارجاع به همان پاسخ ابتدایی
علاوه بر این راه‌کارها نکته مهمی که شما باید مد نظر خود قرار دهید ابراز محبتی است که شما باید نسبت به خواهرتان داشته باشید چرا که یکی از آن مواردی که باعث می‌شود این گونه مشکلات بیشتر عمق پیدا کند احساس کمبود محبتی است که در این مییان وجود دارد. محبت به اندازه و درست شما هم آن خلاء را پر می‌کند و هم بر اعتماد خواهرتان به شما می‌‍افزاید.
با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...
بنظر من تا تجربه ی رابطه تلخو نکنه نمیتونه قبول کنه ک ازش جدا بشه
گوشش خریدار نداره به این حرفا دور ادور زیر نظر بگیرینش و بقیشم با کاربر سامان 66 پیش برین
سعی کنید جز دانشگاهم تنها جایی نره کاریم نکنید ک بفهمه بخاطر حفظ امنیتش میخاین اینکارو بکنید
برای جلب اعتماد خواهرتون به این روش عمل کنید:
1- باهاش مشورت کنید مثلا راجع به خرید لباس و... و به نظرش هر چند اشتباه احترام بزارید و بپذیرید
2- یک فعالیت مشترک مثل ورزش یا فعالیت هنری که علاقمندیت مخصوصا خواهرتون بپردازید (اینطوری زمان بیشتری با همید و موضوعات بیشتر مشترکی برای گفتگو دارید)
3- ازش کمک بخواین که مثلا تو ارتباطتون با یکی از دوستاتون دچار مشکل شدین و اجازه بدین راحت ابراز نظر کنه
4- وقتی از دوست پسرش حرق میزنه مشتاقانه بهش گوش بدید نه حق به جانب و آماده سرزنش
5- کاری کنید که بین خوف و رجا باشه یعنی هم به رسیدن به اون آقا امید وار باشه هم مایوس (کار سختی نیست)
6- براش مثال دوستاتون رو که رابطه دوستی داشتن که بهم خورد رو بزنید و اتفاقات بدی که براشون پیش اومد اما با احتیاط این کار رو انجام بدید و خیلی کم نه دائما و پر تکرار
7- به خواهرتون کمک کنید تو زندگیش هدف داشته باشه تا رسیدن به اون اقا براش هدف نشه، هدفی مثل قبولی مقطع بالاتر یا گرفتن تافل یا ....
8- به کلاس ها و یا سمینار هایی که تو پست قبلی گفتم حتما مراجعه کنید مخصوصا کلاس مجردهای شهاب مردای رو
9- هرگز نصیحتش نکنید چرا که خودتون هم ممکنه اشتباهاتی داشته باشید و خواهرتون ازش مطلع باشه و نتیجه عکس بده
10- ارتباطون رو با پدر و مادرتون بهتر کنید خصوصا پدرتون
شاید سخت باشه اما خیلی موثره ، حتی لازمه به پدرتون که فرد مذهبی و ظاهر و صلاحی باید باشه بگین:
11- ارتباط خودتون و سپس خواهرتون رو با خداوند رحمان بهبود ببخشید
در نهایت در مقام برادری کوچک برای شما و همه کسایی که به دیگران می اندیشند ارزوی خیر و خوشبختی میکنم
خداوند رحمان نگهدارتون
موفق باشید
ممنون از عاشق واقعی
منم سعیم سر این مطلبه. میگه الان دوست دختر نداره و کلا پشیمونه از گذشتش.
نميدونم والا
آخه شماها بگید، چنین آدمی با این وضع اصن میتونه قابل اعتماد باشه؟
با سلام خدمت شما
پذیرفتن این حرفها که از رفتار گذشته اش پشمان شده و ...همه در فرضی قابل قبول برای بررسی است که اقدام رسمی انجام بده و گرنه تا اقدام رسمی انجام نده هیچ کس ادامه اینگونه روابط را توصیه نمیکنه ولو به اینکه در آینده قصد داشته باشه رسما خواستگاری کنه.
پس توصیه ما در اولین قدم اینه که راهی پیدا کنید تا جهت این ارتباط به جهات رسمی خواستگاری نزدیک بشه وگرنه این ارتباط به نوعی یک ارتباط عاطفی است که دو طرف ر آن میتونند زیرش بزنند و هیچ تعهدی در قبال آن نداشته باشند.
بله حق با شماست
ممنونم از نظرتون
ریسک پذیرفتنش بالاست
سلام خدمت شما
چند نکته و توصیه ؛
از نصیحت کردن جدا پرهیز کنید !!!
از ترحم و دلسوزی جدا پرهیز کنید !!!
از بزرگی کردن و کمک کردن جدا پرهیز کنید !!!!
از اینکه بگید داره اشتباه میکنه و شما درست میگید جدا پرهیز کنید !!!!
شما نباید دستشو بگیرید و فقط به صورت غیر مستقیم این پسر رو بهش معرفی کنید اونم نه اینکه بگید پسر بدیه پسر کثیفیه یا اینجور چیزا ..... این پسر ، الان شده تنها کسی که دوسش داره ، همدم تنهاییاش و توهین و بد جلوه دادنش اتفاقا عشقشو نسبت بهش زیادتر میکنه !!!!!!!!!
اگه میخواید کمکش کنید زبانی بدی های این پسرو نشون ندید .....
باید خواهرتون خودش به خودش بیاد !! حتی اگر بگید الانم یه دوست دختره دیگه داره ، شاید خواهرتون بازم سر عقل نیاد .... و اون پسر با زبون بازی به راحتی همه چیزو انکار کنه و دوباره فریب کاری .......
با خواهرتون صحبت کنید .... بذارید بیشتر خودش حرف بزنه .... بحثو به صورت غیرمستقیم به این سمت ببرید که اگه چه پسری خوب نیست ..... دوست دختر داشتن خوبه یا نه ..... بذارید خودش حرف بزنه ... بهش دیکته نکنید!!!!!!!
موفق باشید ان شا الله ....
یاحق
ممنون jamil
شما مشاوره حضوری ای رو سراغ دارین؟
سلام آقا سامان
ممنونم از پاسختون
لطفا بیشتر توضیح بدید
قبل از اینکه راه حلم رو پیشنهاد بدم این نکته رو باید عرض کنم که اگه واقعا خواهرتون رو دوست دارید این کارها رو انجام بدید اما بدونید به صرف هر نتیجه ای که حاصل بشه چه خوب چه بد نه فقط خواهرتون یا خونوادتون قدر دان شما نخواهند بود بلکه بعدا کاسه کوزه ها سر شما شکسته میشه
اما راه حل:
1-خودتون رو جای خواهرتون بزارید و ببینید اگه جای اون بودید دوست داشتید خواهر بزرگتون چطوری کمکتون کنه
2- نصیحت نکنید مخصوصا در موضوعی که خودتون تجربش رو ندارید
3-بهترین کار اینه که باهاش همراه بشی اما مراقب باشی پای خودت نسره و در این همراهی معایب اون اقا و این ارتباط رو به طور غیر مستقیم بهش نشون بدی
4- طوری رفتار کنید که برای هر کاری با شما مشورت کنه و نه به گونه ای که از شما پنهان کنه (در صورتی که تمایل داشتید بیشتر توضیح می دهم)
5-در قرار ها و بیرون رفتن های احتمالی همراهیش کنید اما نه به گونه ای که شما رو مزاحم بدونن
6- با اعتماد سازی اعتماد اون اقا رو جلب کنید و شما بدون قضاوت و احساس سعی کنید اون اقا رو بشناسید
7- ادای ادم بزرگا رو در نیارید
8- از ضربه خوردن خواهرتون به لحاظ احساسی شاید نتونید جلوگیری کنید چون هر کس در هر مرحله ای از یک رابطه عاطفی که دچار شکست میشه اون رو اوج فاجعه میدونه اما به نظر بنده خیلی اتفاق بدی هم نیست مثل واکسن میمونه
اجازه ندید ضربه روحی بخوره یعنی به مرحله ای برسه که اون اقا رو به هر کسی ترجیح بده و برای رسیدن بهش به هر وسیله ای چنگ بندازه و خدای نکرده به هر اتفاقی تن بده
9- سعی کنید به اتفاق خواهرتون در سمینارها و کلاس های ازدواج و شناخت همسر و بهتر از اون خویشتن شناسی اگه در دسترستون هست شرکت کنید و یا سی دی های اونها رو تماشا کنید
10- مهمترین کار اعتماد و توکل به خدای رحمانه، شما تلاش خودتون رو بکنید اما نتیجه رو به خدا واگذار کنید
موفق باشی و پیروز
انشالله
بنظر من خیلی مساله مهمیه و یه وقت مشاوره بگیری تنهایی بد نباشه
ببینیم اولیا چطور بودند .الگو اولیا هستند . اونوقت مشکلی پیش نمیاد.
زینب جان یعنی چی که زندگیت رو داغون کرد؟
من نمیخوام بذارم خواهرم راه اشتباهی رو بره. آخه بعضی اشتباه ها جبران ناپذیره
میدونم قصد بدی نداری اما گاهی این دلسوزی ها باعث کارهای میشه که دیگه جبران ناپذیره مثل زندگی من که به آخرش رسیده سرکارهای خواهر بزرگم مثلا خواست بزرگی کنه اما ندونست که با من چیکار کرد تا عمر دارم نمیتونم این کارشو فراموش کنم الان زندگی من داره نابود میشه سر همین دلسوزی ....
خواهر بزرگ منم مثلا خواست کمک کنه زدزندگیمو داغون کرد تو رو خدا شما بزرگترا به فک زندگی خودتون باشین .بجا دخالت تو زندگی دیگران
خواهر بزرگ منم مثلا خواست کمک کنه زدزندگیمو داغون کرد تو رو خدا شما بزرگترا به فک زندگی خودتون باشین .بجا دخالت تو زندگی دیگران
روی پدر و برادرم به هیچ عنوان نميتونم حساب کنم چون کوچکترین مساله رو که حتی در مورد دوستم هم بگم ، اونا فک میکنن که در مورد خودمونه. و کلا خلاص
شاید بتونم غیر مستقیم به مامانم بگم. ولی اون هم اگه بفهمه به سمانه مربوطه اونقدر میزنه تو پرش که بازم تمومه.
اون خواهر منم مثل هزاران نفر دیگه پنهان کاری میکنه اونوقت
با سلام
شما چاره ایی ندارید جز اینکه روشهای مختلف رو امتحان کنید و آگاهی های لازم رو از هر طریق ممکن به خواهرتون با لحاظ اون شرطهایی که در ابتدا گفتم ، بدید و در این مسیر به این فکر کنید که شما دارید به وظیفه مهم خودتون عمل میکنید تا دیگه از عکس العملهای تند خواهرتون دل سرد نشید.
در مرحله اول شما روی این مطلب تاکید کنید که کسی قرار نیست بی دلیل شما رو از این آقا پسر جدا کنه بلکه میخواد کمک کنه که ارتباطتون یک ارتباط منطقی و محکم باشه.
خواستگاری رسمی و ازدواج تنها راه و مسیری هست که خواهر شما میتونه با یک انتخاب درست و با تحقیقات کافی به این آقا پسر برسه و خیالش از این بابت راحت بشه که در آینده نزدیک اون رابطه با کوچکترین مشکلی از هم نمیپاشه. در واقع حرف اینه که قبل از اینکه بخواهید خود اون آقا پسر رو نقد کنید بیشتر بر این مسئله تاکید کنید که جدای از خوب یا بد بودن ایشون نوع ارتباطی که بینشون برقرار میشه خیلی اهمیت داره و شکی در این نیست که این جور ارتباط برقرار کردنها در اکثر مواقع به شکست و تنفر و جدایی منجر میشه. چون این ارتباطها ارتباطهای بدون پشتوانه قلمداد میشه.
شما به تنهایی نمیتونید از پس حل ماجرا بر بیاید و نیاز به کمکی دارید و این فرد رو هم باید خودتون با همون معیارهایی که گفتم پیدا کنید و یا لااقل فردی که بیشترین تناسب را با این معیارها دارد.
ممنون از راهنمایی کارشناس محترم و دوستان.
راستش الان خیلی درگیرم با خودم. همین امروز با خواهرم حرف زدم در موردش و در مورد اینکه چرا اون پسر بانامحرم دست میده صحبت کردیم. باز دوباره سر من دعوا کرد و کلی گریه کرد که تو چرا با من بد شدی و با بغض باهام حرف میزنی، ولی درحالیکه من اخیرا احساس میکنم که علاقه اش خیلی بیشتر شده.
خواهر ساده منم گفت که اون پسر چنان عشقی داره که ممکنه من هیچ وقت تو زندگیم تجربه اش نکنم. گفتم واسه دست دادن چی گفته بهت،؟ گفت که گفته از روی شهوت دست نمیده و براش عادت شده. گفتم این کار خلاف دینه و اون که این کار رو کرده یعنی توی خیلی زمینه ها بهت نميخوره و راحت میگیره .خواهرم گفت که این مساله اصلی نیست و من نميتونم برای این زمینه فقط ردش کنم .
خدا شاهده که من حاضرم خودم شکست عشقی بخورم ولی اون اینطوری نشه.
امروز بهش گفتم که بهت سی دی انتخاب همسر میدم و بر اساس اون ببین طرفت ملاکهای مناسبت رو داره یا نه؟ گفت که من نمیخوام ردش کنم که از این سی دی استفاده کنم.
اینجا بود که آب سردی رو روی سرم ریختن انگار. خواهرم داره به اون دنده لجباز بودنش میرسه که حرف حرف خودشه.
شما خانواده ای دارید که دختر اون خانواده میتواند حرفاش با پدر و مادرش یا حداقل مادرش بزند.
یا خانواده ای دارید که امکانش نیست.
اگر از نوع اول باشد که با خانوادتون مطرح کنید
اگر از نوع دوم باشد باید مقدمه چینی کنید (مثال سروناز20)و سپس نسبت به عواقب آن به خانواده هشدار بدبد بعد سر فرصت موضوع را بگید.
دوم با مطرح کردن با برادرتون برید در مورد پسر تحقیق کنید و واقعیت ها را برای خواهرتون بگید
به خواهرتونم بگید که به پسره بگه باید این موضوع را باخانوادم در میان بگذارم اگر پسری هدفش ازدواج باشد خوشحال میشه هدفش ازدواج نباشد ناراحت میشه و زیرش میکشه.
اما در مورد رفتارهای پسر توی تحقیقات گذشته اش مشخص میشه که چیکارست.
کسی که دوست دختر دارد و براحتی هم میگه مطمئن باشید از خیلی دیگر از مسائل پروا ندارد.
به هرحال مطرح کردن الان با خانواده بهتر از روزی است که خواهرتون با چشمان گریه و آبرویی از دست رفته به اجبار بخواهد به خانوادتون بگه.
بعد خواهرتون 20ساله. ترم یک ودو هست تو این ترم بچه جوگیر هستن
سلام.من یک پسرم . دارم میگم پسرای امروزی عشق اگه پنهانی باشه ترسی ازش نداشته باشند چن ماه یا حداکثر یکساله.
با این ادرسهای از این آقا پسر دادید و با اینکه خواهرتون عشق اولش اگه این پسر تنهاش بذاره مطمئن باشید نابود میشه
پس جلوشو بگیرید خیلی بهتره از پیشمونی بده.
مطئن باشید این آقا پسر وقتی قشنگ ابجی خودتونو درگیر خودش کرد و عاشقش کرد بهش پیشنهاد رابطه میده و میگه که
ما که قرار باهم ازدواج کنیم پس چه فرقی داره حالا یا بعد و بعد انجام حالش مث همه پسرها نفر بعدی
بنظر من اهسته اهسته به خونوادتون حالا هر کی که منطقی تره داداش بزرگتر ابجی بزرگتر بگید هنوز که دلبسته نشده
اگه دیدید پسر با دونستن اینکه خونواده میدونه بازم موند پسر جای نگرانی نیس ولی اگه رفت بذار بره همون طور که نادر
نرفت بدرک.ناراحتی ابجی شما هم از دست شما حداقل چن ماهس.
موفق باشی ابجی
اگه فکر میکنی خواهرت متقاعد نمیشه باحرفات ...بگو بیاد اینجا مستقیما با مشاورای سایت صحبت کنه .. مشاوره آن لاین گوشه صفحه هست(سبز رنگه سمت چپ پایین) .. بحث ازدواج ساعت فکر کنم 11-10 شب باشه..
دوست عزیز به نظرم با توصیفی کردی که ممکنه با لو رفتن مووضع خواهرت شروع به پنهان کاری کنه و البته بعدی هم نیست به نظر من مووضع رو غیر مستقیم با مادرت در میون بذار ...
مثلا بگو به مادرت یه دوستی داری که شرایطش کاملا شبیه خواهرته و نظرشو بپرس ببین چی میگه چه راه حلی میده ... خودش بود چه کار میکرد ....اگه با برادرت صمیم هستی بگو اصلا واسه دوستت تحقیق کنه .. به بهانه این که برادر و بزرگ تری نداره ... خلاصه مووضع رو غیر مستقیم وارد خونه کن... اما خودت به وظیفه خواهریت عمل کن ... شده خودتم برو تحقیق کن ... بالاخره به طور مستدل و قبل از اینکه کار به جای باریک بکشه ...موضوع رو حل و فصل کن وبرای خواهرت روشن کن ... خلاصه بسپر به خدا شاید کم کم لازم شد واقعا خانوادتم در جریان قرار بگیرن. بالاخره اگرم قراره وصلتی صورت بگیره باید خانواده در جریان باشن دیگه... و درست ترین راهم اینه که پسره رسما با خانوادش بیاد خواستگاری ... اینو به خواهرت توضیح بده.......
اینم بگم تو این سنا دخترا خیلی احساسی هستن .. فکر میکنن این همون اسب آروزهاشونو زود خام دو تا توجه و علاقه میشن ... اینا رو به خواهرت بگو ..بگو این تنها شانس تو واسه زندگی نیست هیچ کس با اولین گزینه که بهش توجه می کنه که زندگی نمیکنه... خلاصه با حرف های خواهرانت سعی کن نرم نرمک متقاعدش کنی ....موفق باشی
سلام
خیلی تخصصی بود
با سلام و عرض تشکر از سوالی ککه در این انجمن مطرح کرده‌اید.
از اینکه تا این اندازه نسبت به سرنوشت خواهرتان حساسید و دغدغه دارید جای بسی خوشحالی و مباهات است.
شک نکنید که حساسیت شما بسیار به جاست و نباید با حرفهای خواهرتان و احیانا لجبازیهایشان جا بزنید بلکه در این مسئله با رعایت نکاتی که در این نوشته تقدیمتان میکنم حتما پیگیر مسئله باشید و به وظیفه خود عمل کنید.
1.نکته اول این است که شما فارغ از هر نتیجه ایی که به دست بیاید دارید به وظیفه خواهری خود عمل میکنید و توجه به این نکته در آغاز کار بسیار اهمیت دارد. و این نکته را نیز به اطلاع خواهرتان برسانید که من وظیفه خودم میدانم که نسبت به این مسئله بی تفاوت نباشم حال در مقابل شما هم هر چه وظیفه میدانید بدان عمل کنید. تا ایشان هم بداند که مسئله بسیار جدی است.
2. برای اینکه بتوانید در حرفهای خود بیشترین تاثیر را داشته باشید باید سخنانتان را اولا منطقی(توضیح درباره عواقب و خطرات این کار که البته نیاز هست خود شما در این زمینه اطلاعات خود را حتما کامل کنید و بالا ببرید بسیار لازم است) و ثانیا در یک فضای خیرخواهانه و از روی محبت به خواهر خود انتقال دهید.
3.قطعا به صحبتهای خود بسنده نکنید و در این باره با افراد منطقی و موجه خانواده که سخنشان بر روی خواهر شما اثر بخش و تاثیر گذار است مسئله را مطرح کنید و از آنها هم در این زمینه کمک بخواهید.شما به تنهایی نمیتوانید مسئله را حل کنید ولی در انتخاب شخص مورد نظر دقت داشته باشید.این فرد میتواند پدر یا مادر و یا برادر بزرگتر و حتی بستگان درجه یک شما باشد.
4. بر این نکته تاکید کنید و به خواهرتان بگوید خاتمه دادن به این نوع رابطه به معنای خط زدن کلی این آقا نیست بلکه ایشان میتواند از طریق رسمی خواسته و درخواست خود را ابراز کند که این خود بهترین نشانه است برای اینکه خواهر شما متوجه بشود ایشان چقدر در تصمیم خود مصمم هستند و چقدر به دنبال تغییر رفتارهای غلط گذشته خود میباشند.
5. استفاده از نظریات کارشناسانه به صورت گام به گام برای حل مسئله نیز بسیار اهمیت دارد. یعنی با گرفتن این مشورت و روشن شدن ابتدایی راه در قدمهای بعدی نیز بی نیاز از مشورت نیستید.
با توکل بر خدا و بدون هیچ هراسی وارد میدان شوید.
با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...