راست میگه یا سرکارم گذاشته؟

10:27 - 1394/10/15

به کانال مشاوره ازدواج و خانواده در تلگرام بپیوندید برای ورود همین جا کلیک کنید.angel
من دختری25 ساله هستم نمیدونم چرا هر خاستگاری برای من میاد همشون یه جورایی بعد موافقت من میخوان وقت تلف کنن یه مدت پیش با یه پسری اشنا شدم البته تو نت ولی با مشورت مادرم که خودم اشتباهی نکنم پسر خوبی بود با شرایط متوسط بعد یه اشنایی کلی و چند روزه گفتم اگه میخواد بیاد منزل همدیگرو ببینیم با این که راهش خیلی دور بود با پدر و مادرش اومد هم من راضی بودم هم اون بعد اون هر چند باری که گفتم چرا پس مادرت زنگ نزده برای جواب گرفتن تعیین روز خاستگاری گفت مادر و پدرم موافق هستند فقط به من میگن بیشتر فکر کن برای مسیر راهتون که بعد به مشکل نخورید بعد چند روز گفت من فکر کردم تصمیم گرفتم که باهات ازدواج کنم ولی موقعیتش نیست تو خونه به مادرم بگم زنگ بزنه هر بار یه بهونه در آورده یه بار گفت مادر بزرگم مریضه یه بار گفت خالم مریضه یه بار گفت وامم به مشکل خورده وکارام بهم ریخته الان حدود 3 ماهه مدام بهانه در میاره تازه انتظار داره من درکش کنم میگه من راست بودن حرفام و با بار اولی که اومدم دیدی هر چی بهت گفتم راست بود الان مشکل دارم نمیدونم تا کی حل میشه و صبر کنم البته بگم تو این مدت اصلا رابطمون به سمت گناه نرفته ولی واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم همینطوری ادامه بدم یا همین رابطه کم قطع کنم ؟ممنون میشم کمکم کنید که باید چیکار کنم

http://btid.org/node/82780

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 4 =
*****
تصویر الهه نازززز

دختر خوب رابطه رو قطع کن. هر چه سریع تر این کار رو بکنی برای خودت بهتره.
همه اینها بهونه هست. چرا متوجه نمیشی؟؟؟
این هم که شما بهش میگی که چرا نمیای خواستگاری و چرا مادرت زنگ نمی زنه، تنها یک نتیجه داره. که اون هم دور شدن اون آقا از شما و خورد شدن شما هست.
پس دیگه هیچی بهش نگو و هیچی ازش نپرس. فقط رابطه رو قطع کن.
اگه شما رو بخواد میاد خواستگاری و اگه هم نخواد که خدا رو شکر کن که از شرش راحت شدی.
روی یک بار خواستگاری اومدنش هم حساب نکن.
یه پسری یه بار اومد خواستگاری من و وقتی مامانم بهش گفت برو با پدرت بیا دیگه غیب شد.
البته نه مادر داشت و نه خواهر و پدرش هم شهر دیگه زندگی می کنه.

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

اینکه بعد از چند روز آشنایی اولیه به ایشان گفتید رسما اقدام کند کار خیلی خوبی کردید و ایشان هم تشریف آوردند. تا اینجای قضیه مشکلی وجود ندارد. مشکل از اینجا شروع شده است که به جای پیگیر شدن ایشان، شما پیگیر این شدید که پس چی شد و چرا مادر شما تماس نگرفت و ...!!

قاعده کلی در ازدواج این است که پسر طالب است و دختر مطلوب و اگر جای این دو عوض شود، ناز کردن پسر و تاقچه بالاگذاشتن او یک امر کاملا طبیعی است. البته نه به این معنا که او عمدا این کار را می کند؛ بلکه رفتار او به خاطر طبیعت و ذات مردانه اش است؛ چناچه اگر دختر مطلوب بودن خودش را حفظ کند، پسر به طور اتوماتیک به سمت دختر جذب خواهد شد و مسئله را با جدیت پیگیری می کند مگر اینکه به هر دلیلی از تصمیم خود منصرف شده باشد.

بنابراین دو احتمال در مورد این قضیه وجود دارد:

1- اینکه ایشان به هر دلیلی از ازدواج با شما منصرف شده است و برای همین بهانه جویی می کند

2- ایشان عقلا شما را پسندیده ولی به دلیل اینکه شما بیش از حق خود را مشتاق نشان داده اید و به عبارتی جای طالب و مطلوب عوض شده است، میل و رغبتش کم شده و برای ازدواج با شما دچار تردید شده.

راهکار:

در هر دو حالت بهترین راه این است که شما رابطه را به طور کامل قطع کنید و به ایشان بگویید ادامه پیدا کردن این رابطه به صلاح نیست. بعد از قطع رابطه یا ایشان دیگر اقدامی نمی کند که این کار به معنای این است که علت بهانه جویی های ایشان پشیمان شدن از این ازدواج است و یا اینکه دوباره به سراغ شما می آید. در این حالت اگر رسما اقدام کرد که هیچ ولی اگر دوباره تقاضای رابطه کرد به هیچ وجه قبول نکنید و بگویید باید رسما اقدام کند و هیچ بهانه ای را قبول نکنید. مطمئن باشید اگر سرسختانه مقاومت کنید و تن به رابطه ندهید، ایشان هر مانعی را برطرف خواهد کرد و رسما اقدام می کند؛ البته همانطور که گفتم اگر علت بهانه جویی ها ایشون مورد دوم باشد.

پیروز و سربلند