راهی که برگزیده ام به کجا ختم میشود آیا اثراتی در زندگی و روحیه من دارد ؟

02:48 - 1393/05/13

یا مالک کل شئ

باسلام و عرض ادب

من 27 سال سن دارم و دانشجوی رشته مدیریت هستم  و اینکه در رشته خود رتبه اول نیز میباشم همچنین مسلط به زبان انگلیسی و کامپیوتر نیز میباشم . پدرم نیز کارخانه دار میباشد و از لحاظ مالی نیز تامین شده میباشم. دارای شخصیت آرام و معمولا با ادب و خوش اخلاق همچنین ارتباط خوبی با دوستان و اقوام خود نیز دارا میباشم  به گونه ای که اغلب اساتید بنده نیز از رفتار و شخصیت بنده حقیر تجلیل به عمل آوردنند در واقع از اطرافیانم به گرمی استقبال میکنم. در سطح خانواده و اقوام خود نیز دارای محبوبیت جداگانه نسبت به دیگر اعضای خانواده  و فامیل دارا میباشم . جوانی احساسی با دلی پاک وبی ریا به گونه ای که دوست دارم اطرافیانم بهتر از خودم بشوند و باشند.

داستان از آنجایی آغاز شد که دختری را چند کوچه بعد از خانه یمان دیدم که به دلم نشست در نهایت سپردمش به خدا و دست سرنوشت. تا اینکه فهمیدم دختری را که دیدم دختر همسایمان هست انهم همسایه روبه روی خانه مان ،جالب بود که تا به حال ایشان را ندیده بودم  . دختری با شخصیت و سر به زیر با 25سال سن به گونه ای که میتوان از نوع رفتار وشخصیت وی به نجابت وی پی برد ،این خانم ترم اول ارشد مدیریت میباشد. به هر حال من از طریق خانواده اقدام کردم و چند بار نیز خودم حضورا ابراز علاقه نشان دادم  اما هیچ گاه پاسخ مثبتی نیز نشنیدم در حالی که خانواده دختر من و خانواده ام قبول دارند چرا که همیشه به گونه ای عجیب انهم از پشت به من نگاه میکنند که متوجه نشوم یا وقتی من را میبینند انتظار سلام کردن از مرا دارند.

به هر حال هیچ گاه نیز جواب قانع کننده ای نیز به ما نداده اند اما احساس میکنم که دختر اصلا قصد ازدواج ندارد و تنها با پدر و مادرش زندگی میکند و به گونه ای برای ازدواج سرد سرد است و اینکه خواستگارهای زیادی داشته و بیشتر انها را بدون آنکه ببیند  جواب منفی داده است ،خانواده اش بیان میکنند که ما همه چیز را به عهده خودش گذاشته ایم و دارای شخصیتی تو دار نیز میباشند همچنین،دارای چند خواهر و یک برادر که ازدواج کرده اند.

نمیدانم چرا اما احساسی در قلبم میگوید که به آنچه میخواهم میرسم برای همین تصمیم به فراموش کردنش نگرفته ام .

در نهایت من به فکر دکترا میباشم و این در حالیست که خانواده دختر نیز اگاه بر آنند و واگذارش کردم به دهنده بی منت چرا که اوست که تقدیر را رقم میزنند اما مطمئنم که بر اساس منطق و دانش مدیریتم تصمیم میگیرم و دوست داشتن من دلیل بر خواستنش هیچ گاه نمیشود . اکنون نیز به زندگی خود ادامه داده ام و به دنبال پیشرفت و کسب درجات بالاتر میباشم و شخصیت خود وخانواده ام با ارزش ترین چیزی است که برایش پر رنگ بودنش میجنگم.

سوال؟ راهی که برگزیده ام به کجا ختم میشود آیا اثراتی در زندگی و روحیه من دارد ؟ (چه منفی و چه مثبت) پیشنهادتان چیست با اینکه این خانم سخت از خانه بیرون می آید که آنهم با مادرش؟

http://btid.org/node/33922
تصویر یه دوست

سلام

سوال کرده اید راهی که برگزیده ام به کجا ختم می شود؟ و چه اثری بر روحیه تان خواهد داشت.

 

جواب: اگر همینطور به امید خدا (بی حرکت) نشسته اید و فقط توکل نموده اید عاقبت کار این میشه که یه نفر دیگه میاد دختر رو رو برمیداره میره. surprise به همین سادگی.   اثرش هم بر زندگیتون به میزان علاقه تان به دختر و نوع شخصیت خودتان داره. از بی خیالی کامل امکان داره تا سرخوردگی و بدتر از آن.

اگر واقعا ایشون رو می خواهید به جای شمردن این همه اوصاف خودتان (نوشابه باز کردن wink)  رسما خواستگاری کنید ببینید اصلا طرف تحویلتون میگیره یا نه laugh. وگرنه اگر از حیث جمال و کمال و نسب یوسف پیامبر (ع) هم باشید تا جلو نروید هیچ اتفاقی نمی افته بجز همانی که اول گفتم.

از همه این حرف ها هم که بگذریم هرچقدر هم شما امتیازات مثبت متعدد داشته باشید ممکنه دختر شما رو مطابق سلیقه اش نبینه یا قبلا دلش پیش کسی دیگه باشه.heart بنابر این احساس توی قلبتون رو ابدا جدی نگیرید، عمل خودتون و پاسخ دختر و خانواد ه اش را درنظر داشته باشید.

 

یه نفر بود مثل شما. بیشتر از دو سال هفته ای چندبار هم  هم مسیر بودند و احتمال جواب مثبت گرفتنش هم زیاد بود. اینقدر دست دست کرد تا وقتی بالاخره واسطه فرستاد معلوم شد یک هفته قبل دختر جواب مثبت به دیگری داده. فقط جواب نه ازدواج. یک هفته تاخیر در طول دو سال برای از دست رفتن موقعیت کافی بود.crying

با مورد دیگری هم بود مانند شما با منطق و دانش مدیریت (استراتژیک) جلو رفت، بعد هم صبر و توکل برای تغییر شرایط (خود به خود)، تنها تغییری که روی داد این بود که دختر با همکار ایشون ازدواج کرد.devil
 

شما به بیرون آمدن ایشون از خانه چیکار دارید. همسایه روبرویتون هست و به اندازه کافی هم ظاهرشون رو دیده اید (و دیده شده اید). دوباره از طریق خانواده اقدام کنید که مناسب تر هم هست. اگر باز هم جواب منفی دادند تقاضا کنید حضوری با خود دختر رو در رو صحبت کنید. یا اگر خواهر دارید خواهرتون با ایشون صحبت کنه و علت مخالفتش رو جویا بشه.

درضمن خدا هنوز دختری رو خلق نکرده که نخواد ازدواج کنه. اگر سرد به نظر میرسه یا شما رو نمی خواد، یا کلاس میذاره، یا به احتمال بیشتر منتظر پیشنهاد از طرف شخص دیگریه.

تصویر هانا
نویسنده هانا در

توکل و صبر خوبها ولی زیاده روی تا حدی که تلاشی نداشته باشید خوب نیست خدا به این خانوم یهویی الهام یا وحی نمیفرسته بشو زن این آقا بهتره تلاشتو بیشتر کنی بیشتر و مصمم تر خواستگاری کن شما یه بزرگی میگه :اگر تو شجاعت دوستت دارم گفتنو نداری منتظر باش دیر یا زود یه آدمه شجاع پیدا میشه ...شما حتما رفتی جلوی خونوادشم گفتی میسپاریم دسته خدا حالا هر چی خدا بخواد منم بودم بی خیالت میشدم چون این حرف بوی تردید میده بوی مصمم نبودن میده ترجمش تو ذهن یه دختر اینه که حالا من یه تیر تو تاریکی زدم حالا دسته خدا یهویی بخواد این تیره بخوره به هدف یا نخوره....یکم محکم تر و باحال تر باشید درست فکراتونو بکنید اگر واقعا میخوایدش برید جلو محکم رو حرفتون باشید خونوادش که قبولت دارن چندبار اصرار کردی خودشم راضی میشه

تصویر mazhararamesh

مخاطب گرامی،

به نظر میرسه که برای رسیدن به پله*یقین* باید بصورت رسمی خواستگاری را انجام بدید و بصورت صریح و واضح از *خوشبخت نمودن آینده با شما مسایل را مطرح کنید، شما به یه مدیریت خوب و جلب نظر میتونید افکار خانوم رو متوجه دوست داشتن خودتون بکنید حتی اگر دختر خانوم در افکارش هنوز قصد ازدواج با شخص دیگری را دارد و دو دل هستند با مدیریت فکری شما،ایشون هم میتونن زود به مرحله تصمیم گیری برسند

خالصانه و عاشقانه صیاد خوبی باشید...

موفق و موید باشید

 

تصویر farnaz_ff28

قربون خدا برم

مثلا چی میشد به اندازه ای که شما اون دختر را میخاین اونی که من دوستش دارم هم منو مثل خواستن شما میخاست؟؟

ای خدااااااااااااااااااcryingcrying
 

تصویر یه دوست

اونوقت شما بهش جواب رد می دادید. enlightened

تصویر امین-مشاور ازدواج

سلام

چنانچه دوستان هم گفتن، بهترین راهش اینه که از خونوادت بخوای تا یکی دو بار دیگه ازش خواستگاری کنن. اگه باز هم جواب منفی دادن، میتونی از طریق مادر یا خواهر یا ... علت مخالفتش رو جویا بشی. بعد اگه قابل حل بود که حلش میکنی و اقدام میکنی اما اگه نبود مثل اینکه طرف دلش جای دیگه گیر بود یا ... اون موقع چاره ای جز فراموش کردنش نداری.

بنابراین این راهی که شما میری از این جهت که منجر به بلاتکلیفی میشه و معلوم نیست چه زمانی تکلیف شما روشن بشه خوب نیست لذا باید برای روش شدن وضعیتت، نهایت تلاشت رو برای به دست آودن ایشون انجام بدی. اگه شد که چه بهتر؛ اگر هم نشد حداقلش اینه که دیگه فکرت درگیر ایشون نیست و میتونی بری سراغ یکی دیگه.

پیروز و سربلند

تصویر نرگس 72

سلام توکل شما جای تحسین دارد ولی باید اقدام هم کنیداگه واقعا دختر را مناسب میدونید باید برای به دست آوردنش .تنها راهش هم اینه که دوباره خواستگاری کنید و حتما علت عدم تمایل دختررو پیدا کنید اگه واقعا راضی نمیشد باید فراموشش کنید و به خواستگاری فرد دیگری بروید ولی حتما از مادرتون بخواین که دوباره تماس بگیرند و اصرار کنند شاید راضی شدند.

تصویر سروناز20

سلام شما دقیق نگفتین خانوادتون دقیقا چی گفتن به اونا با خودتون دقیقا چه طوریابرلز علاقه کردین....شاید چیزایی که شما گفتین با خاتوادتون چندان برای اونا. در بیان مقصودتون کافی نبوده ویا صریح نبوده.....

تصویر آقا سعید

با سلام دوست عزیز 

من بر خلاف مشاورین سایت میگم تمام تلاشتونو بکنین و دو موضوع رو مد نظرتون داشته باشین 

1- در هر حال احترام آنها رو داشته باشین(چه جواب مثبت و چه منفی) و به نظرشون احترام بزارین

2-هیچ وقت خودسرانه عمل نکنین که مشکلات از همون جا شروع میشه

امیدوارم موفق باشید cheeky

تصویر یاسمین زهرا

به نام خدا

جناب دلباخته من هم ارشد مدیریت میخونم بنابراین با دید مدیریتی با شما صحبت میکنم..

توی تموم درسای ما تحلیل هزینه فایده چیزیه که مدام تکرار میشه همون کاست بنفیت...شما توی این تصمیم تون باید این اصل رو بررسی کنید ببینید چه چیزی هزینه می کنید و چه چیزی بدست می آرید..

یه مدیر میدونه که باید هوشمندانه همیشه تصمیم بگیره اگر دید استراتژیک داشته باشه چه بهتر ...شما باید هوشمندانه برخورد کنید این تفاوت یه مدیر با سایر مدیراست به این صورت که بهر طریقی شده دلیل مخالفت ایشون با ازدواج رو سعی کنید پیدا کنید نمیشه که ایشون سرد باشند به ازدواج بطور اساسی حتما دلیلی وجود داره

در گام بعد رسما قرار خواستگاری بذارید و تلاش کنید با خود خانم صحبت کنید ..با صحبت کردن خیلی چیزها دستتون میاد و میتونید بهتر تصمیم بگیرید 

هیچ مدیری وارد مذاکره ای با شرایط مبهم نمیشه و بر اساس ابهام تصمیم گیری نمیکنه پس شما هم نذارید در ابهام بمونید این تفکر زیباست که همه چیز رو به خدا سپردید اما همون خدا هم میگه از تو حرکت از من برکت...

احتمالات رو از نظر دور نگه ندارید و سعی نکنید تو ذهنتون با بال و پر دادن به این خانم بهش علاقه مند بشید که این باعث میشه زندگی تون از جریان بیفته و نتونید به راحتی از این علاقه خلاص بشید 

ان شاءالله بحق این ماه عزیز هر انچه که خیره برای شما رقم بخوره 

تصویر یه دوست

سلام

با همه احترام و قبول بیشتر مطالبی که فرمودید، تحلیل هزینه - فاده در عاشقی جائی نداره. در ازدواج و تشکیل خانواده (بر اساس اصل غریزه و ادامه بقاء) ممکنه درست باشه ولی در عاشقی فقط هزینه پرداختن و چیزی بدست نیاوردنه، مگر معشوق آنهم شاید.

فرهادها، مجنون وار هزینه کردند و می کنند بدون اینکه به به سود فکر کنند یا تردید به دل راه دهند.

عاشقی کار دله نه عقل. هزینه کردن و باختن و نیست شدنه. دیدن و دیده نشدنه.

 

تا سلسله عاشقی ما بر پاست                   دام دل ما مقید بند بلاست

یک قدم ز بلای عاشقی دور نه ایم               گویا که بلای عاشقی، عاشق ماست

تصویر آقا سعید

یاسمن خانم سلام

این پیشنهادتون میتونه زمینه یه مقاله علمی بین رشته ای باشه .میتونین روش کار کنین

:))))

مدیریت هوشمند در انتخاب همسر

:)))

تصویر یاسمین زهرا

سلام آقا سعید

پیشنهاد هوشمندانه ای بود 

بعد از پایان نامه حتما روش کار میکنم cheeky