سلام
در متون دینی و حتی در یک حدیث از پیامبر(ص) آمده است که هرکس ذرهای ایمان در قلبش باشد سرانجام از آتش جهنم بیرون میآید.
شبهه: اگر اینطور باشد آن موقع ما میگوییم ما که حداقل به حقانیت خدا و روز قیامت ایمان قلبی داریم؛ پس میتوانیم گناه بکنیم، به نامحرم نگاه کنیم و آزادانه زندگی کنیم؛ چون بالاخره از آتش نجات پیدا میکنیم. هرچند تحمل یک ثانیه جهنم غیر ممکن است ولی نجات نهایی این جسارت را میدهد که گناه بکنیم یا برای بهشت تلاش نکنیم؛ ولی بهتر بود ماندن در جهنم به طور همیشگی مطرح میشد و نجات از آن اصلا مطرح نمیشد مگر با توبه؛ تا هم فکر گناه نکنیم و هم به فکر نجات از جهنم باشیم.
متاسفانه خیلی ناراحتم چگونه از چنین شبههای خارج شوم؟ با تشکر
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با عرض سلام و ادب خدمت شما
درباره سؤالتان باید به چند نکته توجه داشته باشید:
1. فرض کنید اکنون به شما بگویند اگر یک لیوان آب در حال جوش را یکسره بخوری، به تو یک خانه خوب میدهیم، آیا حاضرید اینکار را انجام دهید؟ آیا این خانه ارزش آن رنج را دارد؟ همین سوال درباره اعمال دنیوی و نتایج اخروی آن نیز مطرح است. فرض کنید شما در نهایت بهشتی شوید، آیا انجام یک گناه یا خواب خوش صبح، ارزش آن را دارد که سالها در دوزخ به سر ببرید و بارها و بارها آب داغ جوشیده را بخورید؟ فارغ از اینها ما گاهی برای آنکه خم به ابروی پدر و مادرمان نیاید، بسیاری از کارهایی را که دوست داریم، انجام نمیدهیم، آیا انجام گناه ارزش ناراحتی پیامبر و اهل بیت را دارد؟ «سماعة گويد: از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه ميفرمود: شما را چه میشود كه پيغمبر صلّىاللَّهعليهوآله را ناخوش و اندوهگين ميكنيد؟ مردى گفت: ما او را ناخوش ميكنيم؟!! فرمود: مگر نميدانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مىشود و چون گناهى در آن بيند، اندوهگينش ميكند؟ پس نسبت بپيغمبر بدى نكنيد و او را (با عبادات و طاعات خويش) مسرور سازيد».[کافی، اسلامیه، ج1، ص219]
2. بهشت مراتبی دارد و به تعبیری برای آن طویلهای هم هست. آیا ما میخواهیم در طویله بهشت ساکن باشیم یا در باغهای وسیع آن؟ از برخی روایات استفاده میشود که برخی از کسانی که از جهنم نجات مییابند، وارد بهشت نمیشوند و در جایی دیگر و بدون لذتهای بهشتی به سر میبرند.[بحارالانوار، ج8، ص360] آیا گناهان این دنیا ارزش از دست دادن بهشت را دارد؟
3. ایمان و عمل صالح رابطهای دو طرفه دارند؛ یعنی هرچه ایمان شخص قویتر باشد، اعمال نیک بیشتری انجام میدهد و هرچه اعمال نیک بیشتری انجام دهد، ایمانش قویتر میشود. حال اگر شخصی عمل صالح را ترک کند، روز به روز ایمانش نیز تضعیف میگردد و چه بسا در هنگام مرگ بدون ایمان و یقین از دنیا برود و در شقاوت به سر برد. چه تضمینی وجود دارد این ایمانی که اکنون با خود داریم را بتوانیم تا هنگام مرگ حمل کنیم.
قرآن کریم درباره افرادی که زیاد در ورطه گناهان قرار میگیرند، میفرماید: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن»؛ «عاقبت کسانی که در ورطه گناهان فرو رفتند، این شد که آیات الهی را مورد تکذیب و انکار قرار داده و آن را مسخره کردند».
همچنین در فرمایشی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً»؛ «هرگاه بنده گناهی مرتکب شود، در دلش نقطهای سیاه پدید میآید، پس اگر توبه کند، محو میشود؛ ولی اگر ادامه دهد، آن سیاهی زیاد و زیادتر میشود [تا جایی که تمام قلبش را پوشانده و در بر میگیرد] و دیگر پس از آن رستگار نمیشود». [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج70، ص327]
زبیربن عوام از اصحاب رسول خدا بود. او به قدری در نزد ایشان جایگاه داشت که امیرالمومنین علیهالسلام فرمود زبیر از ما اهل بیت بود.[بحارالانوار، ج34، ص289] اما همین شخص در نهایت به دلیل دنیاطلبی و عدم مراقبت از ایمانش، جنگ جمل را به امیرالمومنین تحمیل کرد و در مقابل ایشان ایستاد.
به این ماجرای عبرتآموز دقت کنید و ببیند چگونه شهوت میتواند انسان را بیایمان از دنیا ببرد: «مردي در کنار درب خانهاش نشسته بود. بانوئى به حمام معروف «منجاب» مىرفت، ولى راه حمام را گم کرد، و از راه رفتن خسته شده بود، به اطراف نگاه مىکرد، تا شايد شخصى را بيابد و از او بپرسد، چشمش به آن مرد افتاد، نزد او آمد و از او پرسيد: حمام منجاب کجاست ؟ آن مرد به خانه خود اشاره کرد و گفت : حمام منجاب همين جاست. آن بانو به خيال اينکه حمام همانجاست، به آن خانه وارد شد، آن مرد فورا درب خانه را بست و به سراغ او آمد و تقاضاى زنا کرد. زن دريافت که گرفتار شده است، حيلهاي به ذهنش رسيد و گفت : من هم کمال اشتياق با تو بودن را دارم، ولى چون کثيف هستم و گرسنه، مقدارى عطر و غذا تهيه کن تا با هم بخوريم، بعد در خدمتتان باشم. مرد قبول کرد و به خارج خانه رفت و عطر و غذا تهيه کرد و برگشت، زن را در خانه نديد! بسيار ناراحت شد و آرزوى زنا با آن زن در دلش ماند و همواره اين جمله را مىخواند:«چه شد آن زنى که خسته شده بود، و مى پرسيد راه حمام منجاب کجاست؟» مدتى از اين ماجرا گذشت تا اينکه در بستر مرگ افتاد، آشنايان به بالين او آمدند و او را به کلمه «لا اله الا الله محمد رسول الله» تلقين مىکردند او به جاى اين ذکر، همان جمله مذکور را در حسرت آن زن مىخواند، و با اين حال از دنيا رفت!»
تنها راه اطمینان این است که اعمال صالح انجام دهیم و از این طریق بر ایمان خود بیفزایم تا در تلاطمات روزگار خدای ناکرده آن را از دست ندهیم.