15:19 - 1395/01/18
سلام چهار ساله با پسر خاله ام عقد کردیم ولی در این چهار سال هیچ حسی نسبت بهش نداشتم شب و روزمو با گریه طی میکنم ک شاید یه حسی ب وجود بیاد ولی اصلن در ضمن او من را دوست دارم و عاشقم هست قیافش هم بد نیست ک ب خاطر قیافه باشه طوری شده ک همه فهمیدن ک دوسش ندارم الانم نزدیک اینه ک بریم زیر یه سقف دارم دیوانه میشم خانواده ام با طلاق موافق نیستن چون در خانواده ما یه مورد بوده خسته شدم از زندگیم
انجمنها:
http://btid.org/node/89184
اگه دختر باشی بعد از طلاق شناسنامت رو عوض می کنن.
زندگی با این آقا عاقبت نداره.
قبل از ازدواج پدرش و عموهاش رو نمی شناختی؟ خوبه که فامیل هم بودین!
سلام دوستان
تصمیم گرفتم در مورد مشکلاتم با خانوادم الخصوص با پدرم حرف بزنم از همه چی تمام اتفاقات این چهارسالو بگم
بهشون بگم که دارم روز ب روز بدتر میشم و اینکه هیچ حسی بهش ندارم و این چهار سال به خاطر اونا تحمل کردم و دم نزدم ولی ناگفته نمونه که پدرم کمو بیش در جریان بددلیهاش بوده اما همش اینکه اونا چه رفتاری انجام میدن میترسم منظورم اینه که ناراحت بشن پدرم مرد منطقیه نمیدونم چه عکس العملی نشون میده و بعش چه اتاقی میوفته و اینکه چون یه مورد طلاق توی خانواده ما بوده که خیلی خیلی سخت بود اون دوران تمام ترس من هم از اینه که چون بوده اینمورد چ عکس العملی نشون میدن مسلما مادرم جبهه میگره و شدیدا مخالفت میکنه و هم از اینکه من هنوز خواهر مجرد دارم درسته که دهن مردمو نمیشه هیچوقت نمیشه بست میترسم ب اون و ازدواجش لطمه بخوره اما باز با خودم میگم خدا داره میبینه میخام تمام جوانب در نظر بگیرم که جایی واسه پشیمانی نداشته باشم از طرفیم ترسم از اینه که همه چی درس بشه و ما بریم زیر یه سقف مشکلات دوبرابر بشه و اون بخواد تلافی کنه شرایطم خیلی سخته نمیدونم دقیقا چیکا کنم فقط توکلم به خدایه...
اگه میشه راهنماییم کنین ممنون
و اینکه میشه احساساتمو واسه همیشه از بین برد و بدون احساس زندگی کرد
وایییی خدا
طلاق بدترین راهه
90 درصد زن ها بعد از طلاق پشیمون میشن.
مطمئنا دیگه شانس ازدواج نداری یا یکی بدتر گیرت میاد.
تو خانواده هم دیگه جایگاهی نداری، و یه سربار محسوب میشی.
بین مردم هم جایگاهی نداری
خودت چقد عذاب وجدان میگیری و خاطرات آزارت میده.
تازه شرایط خاهرتم خراب میشه
فامیل هستید و این شرایط بدتر میکنه، روابط خانوادگیتون هم بهم میریزه
هر وقت این آقا رو ببینی اعصابت خورد میشه
مامان و باباتم که راضی نیستن.
اگه شوهرت مخالفت کنه، چقد باید بری دادگاه و بیای تا بلکه بتونی طلاق بگیری، آبروت میره
بعدم شوهرت مسلما طلاق بده نیست، و این کارت تو زندگی تا آخر عمرت تلافی میکنه.
به نظرم طلاق آخرین راهه ممکن است، برای شرایط استثنایی
ببین مردها رو با اطاعت ازشون تا حدود زیادی میتونی جذبشون کنی، هرچی گفت، هرچی، به حرفش گوش کن، حتی کوچکترین دستوراتش عمل کن حتی اگه برات سخته
کم کم جذبش میکنی.
وقتی زیر یه سقف رفتین، باید تصمیم نهایی رو بگیری.
به عواقب طلاق بیشتر فک کن، عواقبش از مزایاش بیشتره.
البته اگر کارمندی و از خودت پول داری شرایطتت فرق داره. اینجا دیگه به هیچکس نیازی نداری و مستقلی.
درکل به نظرم طلاق نگیری بهتره باید سعی کنی زندگیت بسازی.
و میدونم مرد بد دل واقعن فاجعه است.
خانم پرسش کننده مطمئنا رفتار خودت هم ایراد داره، این آقا به این حالت تلافی میکنه
این آقا رو نمیشه تغییر داد مگر شما کوتاه بیاید.
مشخصه اخلاقاتون مشابه هم نیست. و گره کار در همین جاست. تفاهم ندارید، و این سر منشأ تمام مشکالات هست.
اینم از ازدواج سنتی، طرفین نشناخته با هم ازدواج میکنن، میخاین بعد ازدواج همدیگر بشناسن.
تو ازدواج سنتی مبنا بر زن و مرد بودن هست نه شباهت اخلاقی که دو نفر میتونن داشته باشن.
ازدواج مدرن رو هم که آقایون قبول ندارن، و میخان مادر و خواهرشون براشون زن انتخاب کنه، ببین پول و قیافه دختر ok هست، میرن پای سفره عقد. بعدش میخان همدیگر بشناسن.
ازدواج بدون شناخت حماقته.
اینم آخر و عاقبتش !
قبل از ازدواج باید ببینی شباهت اخلاقی دارید یا نه.
خانم پرسش کننده درسته شما فامیل بودید ولی دلیل نمیشه که اخلاقاتون مشابه هم باشه.
بچه شدی حس چیه برو زندگیتو بکن
دلت خووووووووووشه
اره خب خیلی جاها من کوتاه اومدم ولی اصلا هیچ محبتی ندیدم تو پیاماش میگه دوست دارم اما من هیچ حسی نسبت بهش ندارم در کل من فک میکنم توی دنیا همه چیز دوطرفس
حتی من یه جا حدیثی در این مورد خوندم که نوشته بودشخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسيد: اگر کسی به من بگويد که مرا دوست دارد، من از کجا به صحت گفتة او پی ببرم؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به قلبت نگاه کن، پس اگر تو او را دوست داری، او هم تو را دوست دارد. همچنين امام باقر (علیه السلام) فرمودند: به محبت برادر دينیات نسبت به خودت از طريق احساسی که نسبت به او در قلبت داری پی ببر. با این وجود من مطمئنم ک او هیچ حسی بهم نداره
ما با هم تفاهم نداریم
بزرگترین اشتباه منم این بود به خاطر فامیل بودن ازدواج کردیم.......
بنظرم نمیشه یه طرفه به قاضی رفت!
اگر این اقا دوستتون نداشته باشه که گیر نمیده!یه مرد زمانی ناراحت یا عصبانی میشه از طرف مقابلش که اون طرف براش اهمیت داشته باشه!واگرنه ناراحت نمیشه چون اون فردبراش اهمیتی نداره!
اهمیت= علاقه داشتن
بنظرم این اقا نمیدونه چجور اون عشق تو دلش رو نسبت به شما ابراز کنه چون به شناخت درستی نرسیده ازشما.بعنوعی اگرم به شناخت برسه از اون من وجودی که در همه ی مردها هست کوتاه بیا نیست !پس برا اینکه نشون بده ی مرد و افتدار داره و اختیارشما دستشه رو میاره به خشونت !از اون طرف شما هم کوتاه نمیایید از موضع خودتون!چون پیش خودتون شاید این فکرو دارید کوتاه بیام پررو میشه !
درحالی زندگی مشترک یعنی من ها نیم من بشه بعدش ما بشه !
سیاست رفتاری ما خانوما انقد زیاده که قادریم در بدترین دوران شرایط رو به نفع زندگیمون تغییر بدیم !
موضوع دیگه شما اینه در فانتزی های عشق و عاشقی هستید!خیلی خوبه اما باید قبول کرد ما زندگی واقعی داریم نه داستان!عشق مثه یه بچه هست نیاز به مراقبت داره تا بشه تا اخرعمر در قلب طرفین بمونه!حالا این وسط باید یه وقتا خانم از موضع خودش کوتاه بیاد یه وقتا اقا !اینجوری این عشقه پایدارمیمونه!
همه اونایی که عاشقن همشون باهم دعوا میکنن حتی قهر میکنن!قهر و دعوا (دعوای لفظی)لازمه زندگی مشترکه !همین دعوا و قهر نشون میده هر دو طرف بهم علاقه دارن که از دست هم ناراحت میشن!واگرنه عین خیالشون نیس و فقط یه سقف مشترک دارن !بعدم زودم راهی دادگاه میشن!
بیخودی نیست ک ناپلون میگه عشق بعد از ازدواج از بین میره!چون بعد از ازدواج همه میگن رسیدیم بهم دیگه!پس دیگه مثه سابق مراقب عشق بینمون نباشیم!مهم وصال بود!
همین میشه خیلیا قبل از ازدواج عاشق همدیگن بعداز ازدواج به درجه تنفر میرسن به مرورازهم .
امیدوارم با دقت بخونید!
جوش دادن ی رابطه بهتراز جدا کردنشه..
موفق باشید
به نظر نمیرسه که شوهرت دوست داشته باشه، فک کنم اصلا از شما خوشش نمیاد
من فک میکنم این آقا هیچ احساسی بهت نداره و فقط داره تحملت میکنه وگرنه محاله کسی رو که دوسش داری اذیتش کنی، آدم کسی رو که دوس داره به خاطرش میجنگه.
شما مدام تو حرفات میگی داره خرابت میکنه، مدام ایراد میگیره، تحقیرت میکنه و حتی قصد داره تو زندگی واقعی کتک بزنه، اون وقت چطور ممکنه این آقا دوست داشته باشه و حتی عاشقت باشه؟؟؟!!!!!
شما دو نفری به هم علاقه ندارین
عشق واقعی در رفتار آدم هاست نه به حرفایی که میزنن.
سلام جالب شد..
احساس میکنم شوهرشون مریضه. هرچند علاقه داشته باشه.شاید قضاوت بی جایی باشه
آره عشق واقعی گفتن دوستت دارم ها نیست
در نشان دادن عاشقتم و دوستت دارمه ، آفرین
بنظر من عشق یه چیز الکیه. الکی که نه ولی بدرد آدمی که بخواد خوب زندگی کنه بدون خدشه زندگی که نمیخوره مثلا یه بچه 18 ساله 20ساله بیاد عاشق بشه بگه وای خدا بدون اون میمیرم خخخ مثلا به خیال خودش، این عشقه برای اون یه حس جدیده براش برای همینه شاید خاص باشه همش یه وابستگی هست همین البته همه اینطوری نیستن.
در عین حال یه عشقی هست که از مسولیت از تعهد تمرکز و شاید غرور میاد خیلی هم ارزشمنده
این عشق خیلی خوبه حسشم قشنگه البته هنوز نصیب من نشده
مثلا یه فامیل نزدیک بنده که یه روز تفریحی رفتیم دوتایی یه 2ساعتی اخر شب گپ زدیم درد دل شاید از مشکلات گفتیم .یه حرف قشنگی زد ایشون 33سالشه 4ساله ازدواج کرده بچه دار نشده همدیگرو دوس دارن از زندگیشونم راضین شاید هم مشکل مالی دارن صحبت از عشق بود شاید عشق واقعی گفت علی جان گفتم جوووون وگو گفت خیلی خوبه کسی که نسبت بهش تعهد داری مسولیت داری نذاری کوچیکترین سختی متوجهش بشه حتی اگر خودت سختی بکشی جالب همینجا بود تو همین مسافرت عین این حرفش رخ داده بود... داشت همسرشو لبخندشو میدید از دور و گفت این نگاه و این سختی لذت بخشه و این یعنی عشق از دیدگاه خودش جالب بود.
امیدوارم یه بچه نصیبشون بشه
کاش دلبسته هم باشیم نه وابسته ی هم
ببخشید شاید بی ربط و پر حرفی بود.
شاد باشید.
Aha 21 salete..
manam 20 salame vali be in natije residam k shayad eshgho ehsas akharin chize morede niaz vase ezdevaj bashe ..
aval az hame to in donyaa age tarafet ye marde vagheeie o akhlaghe khobi dare bedon ke meslesh sakht peyda mishe va aslan ba in harfaye bachegoone velesh nakon ..
man mifahmamet ham senim eshgh chize ghashangiye vali be rahati mitone be tanafor abdil she .. Tajrobe kardam ke behet kigam
سلام عزیرم اره درسته مهمترین چیز اینکه مرد باشه مردانه رفتار کنه و با اخلاق باشه ولی اون هیچکدومشو نداره اکه داشت میتونست طوری رفتار کنه که حداقل من احساس کنم که شوهر دارم یه پشتیوان یه تکیهگاه اما اینطور نیس میخوام به روز از زندگیمو تعریف کنم چند وقت پیش یه بنده خدایی شماره منو اشتب گرفت اون هم دید بدون از اینکه ازم بپرسه کیه چیه برداشت با گوشی خودش یه عالمه فش براش نوشت اون بنده خدا هم یه خانوم بود که یه شماررو جابجا گرفته بود وقتی رفته بود خونشون دیدم برام پیام اومده خیانتکار این کارتو نمیبخشمو ...و تو لیاقت منو نداری .منم در جوابش نوشتم مگه چیکا کردم که اینو میگی .از این حرفا باز برداشته به بابام زنگیده که دخترتو جمع کن معلوم نیس داره چیکار میکنه...و اینکه تا چند روز زنگ نزد بعدش افتاد به غلط کردن و اشتباه کردم اما هیچ فایده ای نداشت هزاران بار قلب منو میشکنه بعدش میگه پشیمونم جبران میکنم اما هیچ فاییده ایی نداره دو روز خوبه بعدش همون اشو و همون کاسه واقعا بعضی وقتا میگم عیب نداره خوب میشه وقتی به خودم اومدم دیدم چهار سال از عمرم رفت بدون هیچو پوچ اون قدرت فک کردن نداره قدرت تصمیم گیری درست نداره همیشه بهم میگه که تو بگو من چیکا کنم بهش کمک میکنم میگم اینجور نباش این اخلاقتو تصحیح کن انگار که نه انگار یکسره مث خاله زنکا پشت سرم حرف میزنه حتی وقتی میرم خونشون میبینی یکی میگه راستی تو این پیامو دادی و از این حرفا هیچی دیگه من میمونم و یه دنیا پشیمونی و ای کاش ای کاش اتفاقات دورو برشو باید از دیگران بشنوم تا از اون وقتیم بهش میگم که چرا دیگران این حرفارو میزنن اخه چرا منو پیش همه خراب کردی هیچی نمیگه فقط مییگه ببخشین دیگه تکرار نمیشه اخه تا کی باید ببخشم فقط به این امیدم که خدا یه کاری بکنه بعضی وقتا یه حرفایی میشنوم از دور بر که شاخ در میارم منم مجبورم واسه دفاع از خوودم بگم که چی بوده چی شده واقعا کم میارم بعضی وقتااااااحالا هم که تهدید میکنه که دنیا همینجور نمیمونه میشه یه روز دست من بیفته که اون روز ببین چیکار میکنم راستی اینم بگم که باباش بسیاررررر ادم بد دل و زور گویی بوده که زن بدبختشووو اسیر کرده اما به خاطر بچهاش مونده الانم بددله به همه چیشش میترسم وقتی داستان زندگی اونارو میشنوم وتا از عموهاش هم مث باباشن وایی انگار زنا اسیرشونن هر چی بگن اگه نه بیارن کتک میخورن اونم بعضی وقتا میگه زن باس مث زن عموهام باشه ولی من اینطور افکاری قبول ندارم وقتی میگم نه میگه خواهیم دید در زندگی واقعا میترسم از عواقب بعد طلاق هم میترسم خیییلی زیاد ولی یه دوستی میگم یا با ترسهات زندگی کن یا به باهاشون بجنگ....ببخشین طولانی شد
Salam .. Mishe begi chand salete va on chand saleshe?
سلام
سلام.
انشاا.. که هرچه زودتر اون حسه بوجود بیادش. حس هستش نکه نباشه اما شاید طول زندگی کمرنگ تر شده چون اگه نبودش که ازدواج نمیکردید باهم چهار سال هم خابی نداشتید و رفت وامد و.... به نظر من حیفه بعد از طلاق فک میکنید چی میخاد بشه معجزه که نمیشه حیف این زندگی که 4ساله پا گرفته از خدا کمک بخاید از ائمه مخصوصا امام رضا انشاا.. حاجت روا بشد...
همه چی بوده ولی انگار نبوده من بدون عشق و محبت هیچی نمیخام من ادمیم که میگم هم خابی با عشق زیباست رفت امد هم هدف میخاهد بدون عشق هیییییییییچ
سلام ممنون من خودمو زندگیمو سپردم دست سرنوشت و با تمام وجودم به خدا توکل کردم که ان شاالله هرچی صلاحمه همون بشه
.
.
.
التماس دعا
خدای عزیزم! مرا گفتی از رگ گردن به تو نزدیک ترم!
آخ! چه زیــبـــــا گـفـتـی...
اگر ذره ای از محبتت نباشد زندگانی بر من تمام است.
.........
خدایا بار دگر محبتت را بر من روا دار
دلم برای دوست داشتن های راستین تنگ شده
خواهان کسی باش ک خواهان تو باشد اگر اخلاقش خوبه ردش نکن
من بخاطر سن پسرخالمو رد کردم الان پشیمونم ک چرا
چون از همه لحاظ بهم میخوردیم
منم فک می کردم علاقه ندارم بهش
ولی اقلا الان نمی تونم فراموشش کنم
مشکل من اخلاقای گند ک نمیدونم اسمشو چی بذارم بچگانه یا ...بوده ک چند ماه قهر بودم ازش بیخبر هیچ حسی نداشتم بهش در این دوران قهر وقتی ازش حرف میزنیم یا پیامی یا زنگ میزنه استرس تمام وجودمه میگیره و بغض میکنم ک اخه چرا تا کی باید ادامه داشته باشه اون همیشه در حال اذیت کردنه منه حالم بد میشه وقتی اسمشو میارم فقط خدا میتونه کمکم کنه
فعلا عروسی را عقب بنداز. پیش مشاور برو و بعد تصمیم قاطع را بگیر و اصلا هم فکرنکن طلاق بگیری خودخواهیه. شما بعنوان یک انسان حق داری که از زندگیت راضی باشی پس نقش یک قربانی را در این رابطه بازی نکن.
خدایا...
قلبم تشنه نور و عشق توست
هر روز به افكار و آرزوهایم بیا
به رویاهایم، در خنده هایم و اشكهایم
از سر رحمتــت در فراموشی هایم پدیدار شو
به عبادتم، به كار، زندگی و مرگم بیا
خدایا ...
یاریم كن تا به این مقام برسم كه احساس كنم كه كسی از من غنی تر نیست
زیرا از عشق و شادی برخوردارم.
یاریم كن تا به این مقام برسم كه فقط تو را داشته باشم و لطف و عشق تو مرا لبریز كند.
به این مقام برسم كه بگویم:
ای دردها و سختیــها و مشکلات،
وقتی كه خدا شهریار قلب من است
هیچ گزندی به من نمیرسد
و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که دستگیرم باشی
تو همانی که من می خواهم . پس مرا همان کن که تو میخواهی ...
آمییییین
سلام ، خیلی جالبه
من اصلا نمیتونم درک کنم که یه پسر نتونه نامزدشو زنشو از لحاظ روحی عاطفی پاسخ بده
اینجاست که میگن دختران خیلی پیچیده اند
بنظر من این پسر بیشتر شبیه به یه درد دل بود
فک نمیکنم کسی بتونه کمکی بکنه.
شاید کلی گفتید...
ولی اعتقاد دارم مشکلی نیست که حل نشه.. الهی هرچی خیره اتفاق بیافته..
بله درک میکنم کل زندگی یک زن رو عشق تشکیل میده، خیلی سخته با کسی که بهش علاقه نداری زندگی کنی
همه روانشناسا و روحانیون و .... میدونن نقطه تحریک زن قلبش هست، و کل زندگیش احساساتشه
همسر شما دمدمی هست و تحت تأثیر حرف دیگران هست، و شخصیت ثابت نداره، سخته چنین شخصی رو تغییر بدی
از مشاور بپرس کسی که شخصیت دمدمی داره و ثابت نیست رو چطور تغییر بدیم.
هم چنین من فهمیدم اکثر آقایون شخصیتشون دمدمی هست و درحال تغییرن، ولی خیلی زود از گفتار و کردار خودشون پشیمون میشن، ولی زنان شخصیت نسبتا ثابتی دارن.
باید تو ضرب المثل میگفتن حرف زن یکی هست. نه حرف مرد.
آقایون هیجانی هستن ولی زنان انفعالی هستن.
در هر صورت امیدوارم مشکلت حل شه.
تو اینترنت هم میتونی سرچ کنی.
موفق باشی
اره الهه ناز عزیز موندم ک خودمو انتخاب کنم با خودخواهی یا بسوزم بسازم ب خاطر پدرو مادرم خیلییییی شرلیییط سختیه
با خودخواهی از شوهرت جدا شو.
وقتی از خودت بگذری به دیگران این اجازه رو میدی که اونها هم از تو بگذرن.
سلام خدا جونم
اگه وقت داری میخوام به حرفای یه آدم علاف یه خورده گوش کنی تا شاید باورم بشه که واقعا یکیو برای درد و دل دارم...
پس حرفامو با یه دنیا غم و غصه و حسرت مینویسم........
خدایا گاهی اقات شده که به خودم میام و به اتفاقاتی که برام پیش افتاده،کارایی که کردم و حتی اشتباهاتم فک می کنم؛بعضی وقتا به این میرسم که امروز کارای خیلی خوبی انجام دادم و از انجام اونا خیلی خوشحالم؛اما گاهی اوقات وقتی به خودم میام فک می کنم میبینم که کارای واقعا بی ارزش،بد و پر از حسرت و آه و ناله انجام دادم و خودم باعث اتفاقات ناجوری که رخ داده شدم...
خدا جونم میشه ازت یه خواهش کنم خدا جونم اگه میشه از این لحظه به بعد حواست بیشتر بهم باشه خودت که میدونی دوس دارم زندگیم عالی باشه و راه راست برم و انتخابات و تصمیم گیری هام درست و از روی عقل باشه پس خدا جونم از این به بعد میخوام اگه اجازه بدی بیشتر بهت نزدیک بشم و تنها فقط و فقط به تو تکیه کنم خدا جونم اگه منو قابل میدونی بیشتر بهم کمک کن شاید لایقش نباشم اما این یه خواهش بود ازم رو برنگردون نمی گم کمکم نکردی و ازت دلخورم البته بالعکس خودم بهت نزدیک نشدم و کمی بچگی کردم اما بازم اینجایی که رسیدم همش فقط و فقط بخاطر کمک های تو بوده اما بازم ازت میخوام اگه امکان داره بیشتر کمکم کنی تا منم بیشتر حواسمو جمع کنم و دوروبرم نگاه کنم و باعث نگرانی هایی که برام پیش میاد نشم..
."خدایا به دادم برس"
عذر میخام خانم پرسش کننده، جسارت نباشه
شما در رابطه جنسیتون با این آقا مشکل دارید؟!
چون اگه رضایت درکار نباشه این سبب تنفر میشه.
هم چنین ممکنه شیوه محبت کردن این آقا مورد پسندت نیست، شاید داری به دخترای مجردی که همسن شما هستن و به جای شوهرداری، چندیدن تا دوس پسر دارن و باهاشون میچرخن و آزادن حسادت میکنی.
شما میگی از این مرد خوشت نمیاد، ولی ایشون شما رو دوس داره، خیلی عجیبه. جسارت نباشه احتمالا در رابطه فیزیکیتون با این آقا به رضایت نمیرسید، درصورتی که ایشون به رضایت میرسه، و به خاطر همین هم هست که دوست داره ولی شما علاقه بهش نداری.
ایشون دوس دختر داره؟!!!
شما خیلی کم راجع به این موضوع توضیح دادی، بالاخره بعد از گذشت چهار سال باید یه محبت کوچک به وجود بیاد، اونم نسبت به کسی که بهت محبت میکنه و عاشقته.
ضمنا تو سن خیلی کنی ازدواج کردی.
دوست عزیز سول اولتون باید بگم نه
من تمام دوستام متاهلن دوست مجردی ندارم ک بهشون حسرت بخورم من تمام زندگیمو صرف عشق میکنم مهمترین اصل زندگی برای من اینه که عشق ب وجود بیارم من خییییلی سعی کردم خیلی بهشون محبت میکردم اما ایشون یه جوری برخورد میکرد ادمیه ک بدون فکر عمل میکنه بدون فکر حرف میزنه و خیییلی زود پشیمون میشه همیشه از این رفتارش انتقاد کردم و گفتم ک رفتار درستی نیس من از این رفتارش توی جمع بین دوستام و حتی وقتی تنهاییم زجر میکشم فقط دو روز ب حرفم گوش میکنه بعدش همون اش و همون کاسه درسته ک گفتم دوسم داره اما من که دوسش ندارم چه باید کرد درسته عشق دو طرفه خوبه
در سوال بعدی ک گفتین دوس دختر داره باید بگم نه
او حتی توانایی اینکه ب من برسه نداره تا برسه ب دوس دختر
اره خب یه جورایی حاضر نیستم باهاش برم زیر یه سقف چون مطمئنن مشکلات بیشتر میشه چون اصلا با معیارهای من جور نیست هر چی سبک سنگین میکنم نمیشه من کلا دختر حساسیم روی حرف زدن کار کردن خیلی دقیقم بدون دلیل کاریو انجام نمیدم و حرفی نمیزنم ک بعدش پشیمون بشم اگرم بشم پای حرفم وایمیستم اما اونه امروز یه حرف میزنه فردا یکی دیگه از بس پسر ساده ای میشینه پشت سر من بد میگه اگه یه حرفی یا یه چیزی بهش بگم بعدش از همه میشنوم و همه با تیکه و طعنه حرف میزنن نمیدونم حالم بد میشه وقتی ب گذشته فک میکنم
اره من خیلی سن کمی داشتم ازدواج کردم و الان پشیمان بسییییااار فقط خدددااااااآااآ کمکم کن
این چه فکریه شما میکنی؟؟؟!!!!! به زندگیت برس!!!! همه آرزوی داشتن سلامتی و همسر خوب رو دارن. حال تو....
هیچ حسی ندارم و به دلم نمیشینه و با هم تفاهم نداریم و.... اینا همیش دیالوگ هایی هست که سر زبون جوونای امروزی اومده و باعث از بین رفتن تعهد و بنیان زندگی شده. مادر بزرگا و پدر بزرگا در گذشته توی سخت ترین شرایط هم به چیزایی که شما فکر میکنی فکر نمیکردن ، واسه همینم الان تنها نیستن و دارن کنار هم زندگی میکنن. شما اگه پسر خالت با اینکه این همه دوست داره نتونی باهاش زندگی کنی، با هیچچچچکس دیگه هم نخواهی توانست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوستان مهربان در این شب عزیز و بزرگ ودست ب دعا برداریم برای مشکلات و زندگی هم دعا کنیم ان شاالله ک همه حاجت روا شویم
.
.
.
.
آمیین
دلم می خواست کسی باشد
که مرا بلد باشد ...
بلد بودن ، مهم تر از عاشق بودن یا حتی
دوست داشتن است ...
کسی که تو را بلد باشد ،
با تمام پستی بلندی هایت کنار می آید
می داند کِی سکوت کند
کِی دزدکی نگاهت کند
کِی سرت داد بزند
و کِی در اوج عصبانیت، محکم در آغوشت بگیرد .
سلام
مگه میشه عشق به وجود نیاد؟!!!!
اب رودخانه انقد از رو سنگ میگذره که سنگ رو نرم میکنه!توجه کنید سنگ رو نرم میکنه!
اونوقت انسانها که قدرت عشق دارند میشه در طول 4سال عاشق نشن؟یعنی ایشون یک اپسیلون رفتار خوب هم ندارن؟!!!!!که دراین مدت زیاد جرقه عشق رو بزنه در دل شما؟
مگه میشه؟
شما چشمانتون بازه رو رفتار خوب این اقا؟یا نه فقط برا رفتار بدش چشمتون بازه؟بنظر میرسه بیشتربرا رفتارای بد ایشون چشمتون بازه چون گفتید منتظر سوژه اید ازش.
خانم شما سنتون کمه ..بعداز طلاق رو فکر کردید؟در جامعه ما خانما بعداز طلاق اینده خوبی ندارناا!
همه مردهای غریبه اطرافشون بچشم صیغه به اونا نگاه میکنن!نکته دیگه ما ایرانی هادر فرهنگ سنتیمون برای حرف مردم زندگی میکنیم کلا!
حالا اون مردم موقع مشکلمون کجان خداداند!
شماکه جدا بشید فرضا... همه اطرافیان رو شما فشار میارن برای ازدواج مجدد...
ی خانمی بود 27 ساله ازدواج دومش بود داشت طلاق میگرفت ..میگفت از بس هر دفعه جدا شدم اطرافیانم گفتن ازدواج نکنی میمونی نمیدونم چی میشی تا من ب اینجا رسیدم!فشار اطرافیان برا هرکسی قابل تحمل نیست ! اصولا خانواده ی ایرانی طاقت برگشتن دختر یا پسر طلاق دادش نداره!کمتر خانواده ای درکش داره .بنظرم بازم بخودتون و به ایشون فرصت بدید برای جدایی دیر نیست ..اگر یه ذره به اندازه سر سوزن شما بنظرتون میرسه ممکنه علاقه ایجاد بشه پس برای ساختن زندگیتون بجنگید یادش بدید از چه رفتارایی خوشتون میاد تا انجام بده و بتونه دل شما رو بدست بیاره شاید هنوز ب شناخت درست نرسیده از شما..
اگر نشد بازم پیش مشاور برید و تصمیم بگیرید..
مووفق باشید بهرحال
خدایا چنان کن سر انجام کار که تو خوشنود باشی و ما رستگار...
چه سخت :(
امان از مرد بداخلاق و سرد
کسی که احساسات نداره چه زن چه مرد قابل تحمل نیست
در پاسخ این سوال ک چرا اورا دوست ندارم باید بگم عشق و دوست داشتن خودش ب وجود می اید درسته دو طرف نقش مهمی در ب وجود اوردنش دارن ولی نمیدونم چرا هنوز برای من دوست داشتی ب وجود نیامده من هم از عواقب طلاق ک بیشتر ب اخرت ربط داره میترسم من مشاوره هم گرفتم تا حدودی خوب بود مثلا مشاور ب من میگفت ک بهش محبت کن دقیقا من این کارو انجام میدادم با احساساتم میجنگیدم ولی یهویی یه حرفی یا یه کاری انجام میداد ک باعث ازار من میشد و اصلا نمیتوانستم محبتی داشته باشم در ضمن باید بگم ک اوایل ازدواجمون من دانشجو بودم و او سرباز ب من تهمتهایی بسیاری میزد تنفر من از اونجا شروع میشد من ادم اجتماعیم و او منزوی تا الانم ک باهاشم بیشتر ب خاطر خدا و پدرو مادرم هست ولی ایا این درست است ک من ب خاطر اونا ک عزیزانم هستن از خودم بگذرم ؟ایا این حرف که من یه بار فرصت زندگی دارم اشتباست؟
واقعا کم اوردم نمیدونم باید چه کاری انجام بدم چ جوری زندگی کنم از بس غصه میخورم دارم نابود میشم من ۲۱ سال دارم ولی انگار ۳۰ سالمه نمیدونم بعضی وقتا ب خودم میگم دارم تاوان اشتباهات گذشته رو پس میدم ولی تا کی دوس ندارم کسی ب خاطر من غمو غصه بخوره در ضمن ادمی نیستم ک ب خودکشی فکر کنم ایا این سرنوشتها از قبل تعیین شده ؟یا خودمان باعثش هستیم ؟ و اینکه من بعد از عقد بلافاصله پشیمان شدم چراشو نمیدونم من ادم احساساتی هستم دوس دارم زندگیم پر از شور و عشق باشد نه پر از کینه و نفرت با نفرت نمیشه زندگی کرد دوس نداشتن من ب خاطر قیافیه یا زیادی عقد نیست از خودش خوشم نمیاد از اخلاقیاتش وقتی کسیو دوس نداری همیشه دنبال سوجه گرفتنی با این وجود نمیدانم ک چرا علاقه ای ب وجود نیامده من شنیده ام ک وقتی دختر و پسری با هم عقد میکند خداوند دو فرشته مامور میکند ک مهر انهارا در دل هم جاری کنن اما نمیدانم چرا برای من اینطور نبود من خیلی سعی کردم ک دوسش داشته باشم هر کاری ک به ذهنتان برسد انجام دادم اما بی فایدس وقتی ب چهری پدر و مادرم نگاه میکنم حاضرم همیشه در این شرایط باقی بمانم ولی انها ب خاطر من غصه نخورن فقط از ته دل از خدا میخام کمکم کنه ممنون میشم شما هم بیشتر راهنماییم کنید
بهتره شما اول تکلیفت رو با خودت روشن کنی.
اول میگی آیا درسته که من به خاطر عزیزانم از خودم بگذرم. بعد میگی حاضرم همیشه در این شرایط بمونم ولی پدر و مادرم غصه نخورن.
خوب کاش توضیح میدادین چرا دوستش ندارین؟ گاهی بر خی خانم ها شخصیت تنوع طلبی دارن ..بهتره شما هم یه مشاوره روان شناسی یا خانواده برین ....
با سلام و عرض تشکر از سوالی که در انجمن رهروان ولایت مطرح کردهاید
ما در نگاه اول سه زمان را مد نظر قرار میدهیم که در هر جایگاه تصمیم جداگانهای باید اتخاذ کرد؛ همیشه باید بین زمان خواستگاری و پیش از عقد با زمانی که عقد صورت گرفته شده و بین زمانی که عقد صورت گرفته و هنوز وارد زندگی مشترک نشدهاید با زمانی که وارد زندگی مشترک شدهاید تفاوت قائل شوید و تصمیماتی را که میخواهید اتخاذ نمایید در هر یک از سه زمان با شرایط خاصش انجام دهید.
این که شما صحبت از تنفر و خوشنیامدن را به میان میآورید اگر در زمانی بودید که هنوز عقدی صورت نپذیرفته بود، بدون اینکه دلیل خاصی هم برای آن داشته باشید میتوانستید قضیه را تمام شده بدانید ولی اکنون که به صورت رسمی عقد کردهاید اولین سوالی که باید برای آن پاسخی منطقی و قانع کننده داشته باشید این است که چرا او را دوست ندارید؟
پاسخ دقیق و موشکافانه به این سوال میتواند نقصه آغازین تصمیم شما باشد. شاید عدم علاقه شما دلیلی غیر از این داشته باشد که او فرد دوست داشتیای نیست بلکه طولانی شدن دوران عقد( که زیاد هم اتفاق میافتد) و یا تغییر نگرش شما در طول این 4سال به زندگی علت آن باشد.
ما در اینجا توصیه میکنیم در این وضعیت نه صحبت از طلاق داشته باشید که در روایات از آن نهی شدید شده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این باره میفرماید: «أَيُّمَا امْرَأَةٍ سَأَلَتْ زَوْجَهَا طَلاقًا فِي غَيْرِ مَا بَأْسٍ فَحَرَامٌ عَلَيْهَا رَائِحَةُ الْجَنَّة؛[1] هر زنی که بیجهت از شوهر خود طلاق بخواهد، بوی بهشت بر او حرام است.» و نه با این وضعیت وارد زندگی مشترک شوید.
طلاق قطعا تبعات خاص خود را دارد و شروع زندگی مشترک نیز در این حالت ممکن است به شکلی سختتر شما را به سفره طلاق بازگرداند بنابراین در این وضعیت بهترین کار این است که برای تعیین تکلیف به مشاور کارآزموده و معتمد مراجعه نمایید و گام به گام برای خروج از این تردید و بنبست تلاش نمایید.
با آرزوی توفیقات روزافزون برای شما...