-جابربن عبدالله انصاری صحابی خاص رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در روز اربعین به زیارت قبور مطهر شهدای کربلاء آمد و عمل این صحابی جلیل القدر مهر تاییدی است بر اینکه زیارت قبور اولیاء و سخن گفتن با آنها نه تنها بدعت نیست بلکه سیرهای است که مسلمین از صدر اسلام به آن عمل میکردند.
جابر بن عبدالله انصاری نزد شیعه و سنی، مقام و منزلت والایی دارد. او از مسلمانان پیش از هجرت است و با وجود سن و سال اندکش همراه با پدر خود، در بیعت عقبه دوم که در سال سیزدهم بعثت واقع شد حضور داشت و وفاداری خود را نسبت به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) اعلام کرد.[1] جابر همانند پدر شهیدش در راه اسلام به مجاهدت پرداخت و در حدود 19 غزوه در کنار پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به پیکار پرداخته است.[2] او کسی است که در منابع روایی اهل سنت، 1540 حدیث از وی نقل شده است.[3] از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و نیز فردی که احادیث بسیاری روایت کرده است، خواندهاند.[4]
جابر در حوزه احکام فقهی صاحب نظر بوده و فتوا میداد[5] و از این رو، ذهبی او را امام مجتهد و فقیه خوانده است.[6]
بنابراین، شخصیت جابر نزد شیعه و نیز اهل سنت، شخصیتی بسیار موثق و والاست از اینرو میتوان سیره او را به عنوان مهر تاییدی بر سیره مسلمین در موضوع زیارت دانست.
ما در عصر حاضر میبینیم و میشنویم که وهابیها، همواره بر طبل شرک بودن زیارت میکوبند و ندا سر میدهند که شیعیان به جهت اعتقاد به توسل و زیارت، مشرک و کافرند و میگویند زیارت از سنتهای اسلامی نیست بلکه با روح توحید مخالفت دارد.[7] اعضای استفتای دائمی وهابیان در ضمن فتوایی چنین اعلام کردند: «قصد سفر برای زیارت قبور انبیا و صالحین و غیر آنان جایز نیست، بلکه این عمل بدعت است».[8]
این در حالی است که زیارت قبور اولیاء و انبیاء، در طول تاریخ، جزو سیره مسلمین بوده و حجیت شرعی دارد. نمونههای متعدد و متواتری برای اثبات چنین سیرهای در منابع اهل سنت و شیعه موجود است.
یکی از نمونههای بارز این سیره، زیارت جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی از قبر امام حسین(علیهالسلام) و یاران گرامی آن حضرت است که هر دو نفر، از فقهاء و کبار علمای اسلام هستند. بهعلاوه اینکه در چنین روزی، اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) نیز پس از سفر اسارت، به کربلاء بازگشته و به زیارت قبور مطهر شهداء آمدهاند که این زیارات، تاییدیهی دیگری است بر اینکه زیارت قبور اولیاء، جزو سیره مسلمین بوده و هست.
اما گزارشگر زیارت جابر، همان عطیه عوفی است که نزد اهل سنت نیز جایگاه ویژهای دارد. عماد الدین طبری، در کتاب «بشارة المصطفی» از قول عطیه بن سعد عوفی مینویسد: «با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین(علیهالسلام) حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچهای به کمر بست و پارچهای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام حسین(علیهالسلام) رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آنقدر گریه کرد که بیهوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمیدهد؟! بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگهای گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی میدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و همپیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه(علیهاالسلام) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شدهای و از سینه ایمان، شیر خوردهای و از دامان اسلام برآمدهای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت میدهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود. آنگاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسين(علیهالسلام) فرود آمدید. گواهی میدهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداختید، امربهمعروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آنکه مرگ شما را فرارسید. سوگند به خدایی که محمد(صلیاللهعلیهوآله) را بهحق فرستاد، ما در راهی که رفتید، شریک شماییم».
عطیه میگوید: «به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم درحالیکه نه _ با آنان _ دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهایشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند و همسرانشان بیوه شدند؟!».
جابر در پاسخ عطیه گفت: «ای عطیه! از حبیبم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) شنیدم که میفرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آنکه محمد(صلیاللهعلیهوآله) را بهحق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسين(علیهالسلام) و اصحابش داشتند و گفت: منرا بهسوی خانههای کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! گمان نمیکنم که پس از این سفر تو را ببینم پس به تو وصیت میکنم؟ محبین خاندان محمد(صلیاللهعلیهوآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد(صلیالله علیهوآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هرچند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوستدار آل محمد(علیهمالسلام) مدارا کن، هرچند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت میماند که دوستدار آل محمد(علیهمالسلام) به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ».[9]
نکاتی چند، در این روایت حائز اهمیت است:
1- اینکه جابر و عطیه هر دو به قصد زیارت قبور، به کربلاء آمدند. بنابراین نشان از آن دارد که قصد سفر برای زیارت، بدعت نیست و حرمت ندارد. بلکه عمل این صحابی خاص پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، مهر تاییدی بر جواز زیارت قبور در شرع مقدس اسلام است.
2- جابر غسل زیارت کرده و خودش را معطر نمود. اگر این امور بدعت بودند هرگز جابر _ که خودش فقیه و صحابی خاص بود _ این اعمال را انجام نمیداد بلکه نشان از آن دارد که غسل کردن و معطر نمودن خویش، از سنتهای زیارت قبور اولیاء خداست.
3- جابر برای مصیبت امام(علیهالسلام) آنقدر گریست تا بیهوش شد. بنابراین، گریه بر مصیبت امام(علیهالسلام) بدعت نیست که وهابیت، گریه بر امام حسین(علیهالسلام) را حرام میدانند. چنانکه ابن تیمیه در چند جا، اشاره به بدعت بودن آن میکند.[10] این در حالی است که در منابع متعددی از اهل سنت آمده است: پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مصیبت عمویش حمزه و نیز در مصیبت شهادت جعفر بن ابی طالب و مصیبت مرگ فرزندش ابراهیم و مصائب مرگ ابوطالب و عبدالمطلب و مادرش آمنه و عثمان بن مظعون و شهادت زید بن حارثه و شهادت سعد بن ربیع، گریسته است.[11]
4- جابر سه بار امام حسین(علیهالسلام) را مورد خطاب قرار داده و فرمود: «ای حسین!» و سپس با امام به سخن پرداخت. و نیز رو به سوی قبور مطهر یاران امام(علیهالسلام) نموده و به آنان نیز سلام داد و سپس با آنان نیز به سخن پرداخت. پس سخن گفتن با مردگان امری عبث و بدعت نیست.
بنابراین: وقتی چنین صحابی جلیل القدری _ که هم فقیه و هم راوی روایات صحیحهی بسیاری در منابع اهل سنت است _ به چنین اعمالی دست میزند کاشف از آن است که این اعمال نه تنها حرام نبود بلکه جزو سیره مسلمین در آن عصر بود. البته مقصود ما این نیست که فعل یک صحابه حجت شرعی است بلکه مقصود ما این است که فعل صحابیای که مورد تایید فریقین است میتواند کاشف و تاییدیه برای یک سنت و سیره باشد.
_______________________________________________
پینوشت:
[1]. المعارف، ابن قتیبه، چاپ ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م، ص۳۰۷.
[2]. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، چاپ علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱ق، ج۱۱، ص217-214.
[3]. سیر اعلام النبلاء، شمسالدین محمدبن احمدبن عثمان الذهبی، تحقیق: شعیب الارنؤوط، بیروت، موسسة الرسالة، ج4، ص194.
[4]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبرّ، بیروت: چاپ علی محمد بجاوی، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م، ج۱، ص۲۲۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، قسم ۲، ص۱۲۷؛
[5]. اعلام الموقعین عن رب العالمین، ابن قیم جوزیه، بیروت: چاپ طه عبدالرؤف سعد، ۱۹۷۳م، ج۱، ص۱۲ که از او در زمره صحابههایی که تعداد متوسطی فتوا از آنها نقل شده، نام برده است.
[6]. سیر اعلام النبلاء، پیشین، ج۳، ص۱۸۹.
[7]. کتاب الرّد علی الاخنایی، ابن تیمیه، ریاض، المرئاسة العامة الادارات البحوث العلمیه، 1404هـ.ق، ص54.
«مسح و بوسیدن هر قبری ، ولو قبر پیامبر از نظر آنان شرک است». ابن تیمیه، الجامع المزید، کتاب الزیارة، المسالة السابعة، جده ، داراالاصفهانی، 1393هـ ق، ص438.
[8]. اللجنة الدائمه للبحوث العلمیة و الافتا، رقم فتوا 423.
[9]. بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، محمد بن ابی القاسم عماد الدين طبرى، ناشر: المكتبة الحيدرية، چاپ دوم، نجف اشرف، 1383ق-1963م، ص75-74
[10]. «ومن حماقتهم إقامه المأتم والنياحه على من قد قتل من سنين عديدة؛ از حماقتهای شيعيان برپايی مجلس ماتم و نوحه است بر كسی است كه سالها پيش كشته شده». [منهاج السنه النبويه، ابن تيميه، ج1، ص52].
«و صار الشيطان بسبب قتل الحسين رضیاللهعنه يحدث للناس بدعتين: بدعة الحزن والبكاء والنوح يوم عاشوراء... وبدعة السرور والفرح؛ شيطان به واسطه كشته شدن حسين(عليهالسلام) برای مردم دو بدعت ايجاد كرده است: 1. بدعت گريه و ناله و حزن در روز عاشوراء... 2. بدعت شادی و سرور». [همان، ج4، ص334 تا 553].
«الروافض لما ابتدعوا إقامة المأتم وإظهار الحزن يوم عاشوراء لكون الحسين قتل فيه...؛ و چون روافض [شیعيان] برگزاری ماتم و اظهار حزن و اندوه در روز عاشوراء را به خاطر كشته شدن حسين در اين روز بدعت نهادند...». [حاشيه رد المحتار ابن عابدين، ج2، ص599].
[11]. گریستن پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مصیبت عمویش حمزه: تاريخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، ج2، ص210؛/ و السيرة النبوية، عبدالملک بن هشام، ج3، ص613؛/ و کتاب الثقات، ابن حبّان تمیمی، ج1، ص234؛/ و البداية والنهاية، ابن کثیر دمشقی، ج4، ص54 و 55.
در مصیبت شهادت جعفر بن ابی طالب: الاستيعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر اندلسی، ج1، ص313؛/ و أسد الغابة، عزالدین ابی الحسن علی بن محمد جزری معروف به ابن اثیر، ج1، ص241؛/ و الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج2، ص238؛/ و الكامل فی التاريخ، عزالدین بن اثیر، ج2، ص420.
در مصیبت مرگ فرزندش ابراهیم: صحيح بخاری، اسماعیل بخاری، ج2، ص85؛/ و صحيح مسلم، مسلم نیشابوری، ج4، ص1808، كتاب الفضائل، باب رحمته بالصبيان؛/ و العقد الفريد، ابن عبد ربه اندلسی، ج3، ص19، كتاب التعزية؛/ و سنن ابن ماجه، ج1، ص506، ش 1589، باب ما جاء فی البكاء علی الميت؛/ و مصنف عبد الرزاق، أبو بکر عبد الرزاق بن همام بن نافع الحمیری الیمانی الصنعانی، ج3، ص552، ش6672، باب الصبر والبكاء والنياحة.
در مصیبت مرگ ابوطالب: الطبقات الكبرى، محمد ابن سعد بغدادی، ج1، ص105.
در مصیبت مرگ عبدالمطلب: تذكره الخواص، سبط ابن جوزی، ص7.
در مصیبت مرگ مادرش آمنه: المستدرك علی الصحیحین، ابوعبدالله حاکم نیشابوری، ج1، ص357؛/ و تاريخ المدينة، ابوزيد عمر بن شبّه نميرى بصری، ج1، ص118.
در مصیبت مرگ فاطمه بنت اسد: ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، احمد بن عبدالله محب الدین طبری، ص56.
در مصیبت مرگ عثمان بن مظعون: المستدرك على الصحيحين، ج1، ص514، ش1334؛/ و سنن ترمذی، محمد ترمذی، ج3، ص314، ش989، کتاب الجنائز باب ما جاء فی تقبيل الميت؛/ و المعجم الكبير، سلیمان طبرانی، ج24، ص343، ش855، باب عائشة بنت قدامة بن مظعون الجمحية؛/ و السنن الكبرى، احمد بن حسین بیهقی، ج3، ص407، ش6503؛/ و ربيع الأبرار و نصوص الاخیار، محمود بن عمر زمخشری، ج4، ص187؛/ و جامع الأصول، ابن اثیر جزری، ج11، ص105.
در مصیبت شهادت زید بن حارثه: فيض القدير، مناوی، ج3، ص695.
در شهادت سعد بن ربیع: امتاع الاسماع، احمد بن علی مقريزی، ج13، ص269.
نظرات
سلام، با تشکر از شما
"زیارت جابر بن عبدالله از قبر امام حسین، مهر تاییدی بر مشروعیت زیارت"
با آدرس:http://www.harfeto.ir/News/23146.html
در سایت حرف تو انتشار یافت.
سلام
از مطلب مفید و پرمحتوایتان تشکر می کنم
آن را در کانال اعتقادات قرار دادم.
https://telegram.me/joinchat/B7Rghz78dXkwc-Dicz2eTw