ترک نماز، حقیقت یا بدعت

21:56 - 1396/05/10

از اعتقادات و بدعت‌های فاسد و ساختگی فرقه صوفیه، مسأله شریعت‌گریزی با وصول به حقیقت است که وقتی شریعت و طریقت را سپری کرده و به مقام حقیقت رسیدند، در این مرحله خود را بی‌نیاز از انجام شریعت و تکالیف الهی می‌دانند. یکی از این شریعت‌های مهم در اسلام، که به هیچ وجه از انسان ساقط نمی‌شود برپایی نماز است که صوفیان با این ادعای خود به راحتی نماز را ترک کرده و اصل و حقیقت نماز را در ذکر قلبی می‌دانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ادعاها و بدعت‌هایی که فرقه صوفیه به آن پرداخته، سلب شریعت با رسیدن به حقیقت است که تکلیف شرعی و الهی را از خود برداشته و دیگر خود را ملزم به عبادات نمی‌کنند. این بدعت را بسیاری از شیوخ و بزرگان صوفیه مطرح کردند، که مولوی یکی از این افراد است که قائل به بطلان شریعت در هنگام رسیدن به حقیقت است، وی در مقدمه مثنوی خود گفته است: «شريعت همچو شمع است ره مى‏‌نمايد و بى‏‌آنكه شمع به دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى، آن رفتن ‏تو طريقت ‏است و چون رسيدى به مقصود، آن حقيقت است و جهت اين گفته‌اند كه لَو ظَهَرَتِ الحَقائِقُ بَطَلَتِ الشَّرائِعُ»[1] ملاحظه می‌فرمایید که چگونه مولوی ریشه‌ی شریعت را زده و گفته که هنگام رسیدن به حقیقت، شریعت باطل می‌شود.
یکی از این شرایع و احکام الهی که همه مکلفین، ملزم به انجام آن و بر همه واجب است، برپایی نماز است، در حالی که صوفیان جاهل با طرح وصول به حقیقت، به‌عنوان مغز عبادت، تکالیف شرعی خصوصا نماز را مانند پوسته‌ای ظاهری دانسته، که ترک نماز را بر خود جایز و حتی بعضی، اصل و حقیقت نماز را فقط در ذکر قلبی ‌دانستنند. چنان‌که ملاسلطان گنابادی گفته است: «اصل و حقیقت روح نماز همین ذکر قلبی است که ما داریم و من خودم در خانه که هستم نماز نمی خوانم و مسجد هم که می آیم برای عوام است.»[2]
این حقیقت در نزد صوفیه چگونه است که با ارزش‌ترین و رفیع‌ترین حکم الهی که نماز باشد را نادیده گرفته و حتی لهو و لعب دنیوی را مصداق این فریضه الهی دانسته و آنگاه می‌گویند ما به مقام حقیقت رسیدیم. چنان‌چه درباره‌ی حالات ابوسعید ابوالخیر آمده که وی رقص و سماع را به عنوان نماز حقیقی در نظر گرفته است: «هم در اين وقت كه شيخ ما ابوسعيد، به قاين بود امامى ديگر بود آنجا، سخت بزرگوار. او را خواجه امام محمد قاينى گفتندى. چون شيخ آنجا رسيد، او به نزديك شيخ آمد به سلام. و بيشتر اوقات در خدمت شيخ بودى. و به هر دعوت كه شيخ را ببردندى، او از جهت موافقت شيخ، حاضر آمدى و به سماع بنشستى. روزى در دعوتى سماع مى‏‌كردند، و شيخ ما را حالتى پديد آمده بود و جمله جمع در حالت بودند، و وقتى خوش، پديد آمده. مؤذن بانگ نماز پيشين گفت؛ و شيخ همچنان در حالت بود، و جمع در وجد بودند، و رقص مى‏‌كردند، و نعره ‏مى‏‌زدند. در ميان آن حالت، امام محمد قاينى گفت: «نماز! نماز!» شيخ ما گفت: «ما در نمازيم‏.» و همچنان در رقص مى‏‌گشت‏.» [3]
اهمیت نماز به‌حدی است که تا آخر عمر از انسان ساقط نمی‌شود و همه موظف به انجام آن بوده و حتی براساس روایتی از خاتم‌الأنبیا(صلی‌الله عیه و آله) تارک نماز در شمار مشرکین، به حساب می‌آید. چنان که فرمودند: «لَیسَ بَيْنَ الْعَبْدِ وَ الشِّرکِ اِلَّا تَرْكُ الصَّلَاةِ فَاِذا تَرَکَهَا فَقَد اشرَکَ.[‏4] میان بنده و شرک جز ترک نماز فاصله نیست و چون نماز را ترک کند، مشرک است.» و یا در آیاتی از قرآن بر خواندن دائمی نماز و حفظ و اقامه‌ی آن برای همیشه اشاره شده است. مانند این آیه شریفه: «الَّذينَ هُم عَلى ‏صَلاتِهِمْ دائِمُونَ[معارج/23]آنان كه به نماز مداومت مى‏‌ورزند» و یا این آیه: «وَالَّذينَ هُمْ عَلى ‏صَلاتِهِم يُحافِظُونَ[معارج/34]وكسانى كه بر نمازهایشان مواظبت دارند» در روایتی، فضیل از امام باقر(علیه‌السلام) درباره‌ی این آیه شریفه «وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى ‏صَلَاتِهِمْ يُحافِظُونَ» سؤال کرد که حضرت فرموند: «هي الفريضة»[5]  یعنی منظور از محافظت بر نماز، نماز واجب می‌باشد.
اين صوفيان كه سلسله طريقتی خود را به حضرت اميرالمؤمنین (علیه‌السلام) رسانده و او را مقتدای خود می‌دانند، باید بدانند که حضرت (علیه‌السلام) تا آخرين لحظه، دست از نماز نکشید و حتی شهادت ایشان در محراب عبادت و هنگام نماز بود. و يا نبی مكرم اسلام (صلی‌الله علیه و آله) به‌عنوان مقرب‌ترين پیامبر خداوند، كه به قاب قوسین هم، راه یافته بود، آیا می‌توان گفت که این حضرات (علیهم‌السلام) به حقیقت مورد ادعای صوفیه نرسیدند، یا اینکه صوفیان خود را برتر از معصومین (علیهم‌السلام) می‌دانند.

پی‌نوشت‌:

[1]. جلال الدين محمد بلخى(مولوى)، مثنوى معنوى، ‏به‌تصحیح توفيق سبحانى‏، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، ‏1373، ص639.
[2]. محلاتی، ذبیح الله،کشف‌الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه، به کوشش حاج فردوسی، قم، نشر نسیم ظهور، قم، چاپ اول، 1390ش، ص249.
[3]. محمد بن منور، أسرار التوحيد فى مقامات أبى سعيد، سن پطرز بورگ، نشر الياس ميرزا بوراغانسكى، ‏1899 م‏، چاپ اول، ص293.
[4]. ]نهج‌الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم ‏پاينده، تهران، نشر دنياى دانش‏، ص 660.
[5]. بحرانى، سيدهاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ‏تهران‏، 1416 ق، نشر بنياد بعثت، ج‏4، ص15.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 10 =
*****