حضرت سکینه سلاماللهعلیها، دختر باعفت و بافراست امام حسین علیهالسلام است. وی دارای کمالات معنوی فراوانی بود، تا جایی که امام حسین علیهالسلام او را از بهترین زنان نامید.
حضرت سکینه یکی از دختران با فضیلت امام حسین علیهالسلام است. ایشان همراه با پدرش؛ امام حسین علیهالسلام به کربلا آمد و بعد از شهادت پدر، همراه و همراز امام سجاد علیهالسلام و حضرت زینب سلاماللهعلیها بود. زندگی این بانوی بزرگ، همانند حضرت زینب سلاماللهعلیها از فراز و نشیبهای مختلفی بر خوردار بود.
خصوصیات حضرت سکینه
درباره خصوصیات فردی حضرت سکینه سلاماللهعلیها آمده است که ایشان با عفت، بخشنده، اهل شعر و ادب، بافصاحت و بلاغت، نامآشنا در نزد اهل ادب، بافراست و باهوش، باوقار و خوشذوق بود.[1]
عفت در حجاب
یکی از مهمترین دغدغههای حضرت سکینه سلاماللهعلیها در طول اسارت، حجاب و عفت بود که حداقل در دو جای واقعه کربلا میتوان به آن اشاره کرد:
یک. هنگامی که کاروان اسرا، قصد ورود به شام را داشت، حضرت سکینه از سهل بن سعد خواست تا به حامل سرها بگوید، سرهای روی نیزهها را از کنار زنان کاروان دور کنند، تا نگاه نامحرمان به آنان نیفتد.[2]
دو. زمانی که اهلبیت امام حسین علیهالسلام وارد قصر یزید شدند، حضرت سکینه با مشاهده نگاه پلید یزید، به گریه افتاد. یزید از علت گریه او سؤال کرد، حضرت فرمود: «كَيْفَ لاَ تَبْكِي مَنْ لَيْسَ لَهَا سِتْرٌ تَسْتُرُ وَجْهَهَا وَ ... عَنْ جُلَسَائِكَ»؛[3] «چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند».
معرفت و شناخت نسبت به خدا
همه خصوصیات حضرت سکینه را میتوان در یک جمله از امام حسین علیهالسلام خلاصه کرد و آن معرفت و اوج شناخت حضرت سکینه نسبت به خدای مهربان است. امام حسین علیهالسلام دخترش را چنین توصیف میکند: «و أمّا سَكينَةُ فَغالَبَ عَلَيها الاستِغْراق مَعَ اللَّهُ»؛[4] «اما سكينه، با تمام وجود غرق در جمال ازلى خداى مهربان است». امام حسین علیهالسلام در جای دیگر فرمود: «خانهای را که سکینه و رباب در آن باشند، دوست دارم».[5]
آری! به اعتراف بسیاری از بزرگان این بانوی بزرگوار از برترین، باهوشترین و نیکوسرشتترین زنان عصر خویش بود.[6]
در پایان باید گفت که این بانوی بزرگ اسلام، بنا بر نقل بسیاری از منابع، در روز پنجم ماه ربیع الاول سال صدوهفده هجری در سن حدود هفتاد سالگی و در مدینه منوره به رحمت خدا رفت.[7] برخی محل دفن او را مدینه و در حرم بقیع[8] و برخی دیگر آن را در دمشق و قبرستان باب الصغیر دانستهاند.[9]
پینوشت:
[1]. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، داراحیاءالتراث، ج16، ص363.
[2]. سهلبن سعد و درخواست حضرت سکینه.
[3]. حائری، محمدمهدی، معالیالسبطین، صبحالصادق، ص578.
[4]. مقرم، سیدعبدالرزاق، السیدة سکینة، دارالاضواء، ج1، ص143.
[5].ثقفی، ابراهیمبن محمد، الغارات، انجمن آثار ملی، ج2، ص816.
[6]. ابن خلکان، احمدبن محمد، وفيات الأعيان، دارصادر، ج2، ص394.
[7]. ابن عساکر، علیبن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، ج69، ص218.
[8]. ابن سعد، محمدبن سعد، الطبقات الكبرى، دارالکتاب، ج8، ص347.
[9]. ابن عساکر، علیبن الحسن، تاريخ مدينة دمشق، ج69، ص204.