نظام اسلامی برای بقاء خود لازم است تا نسبت به اجرای قوانین دینی حساسیت خرج دهد و در دفاع از اعتقادات دینی و مذهبی مردم کوشا باشد.
مبانی فکری و اصول بنیادی حاکم بر نظام جمهوری اسلامی گواه آن است که بین این نظام و دین مبین اسلام، ارتباط وثیقی وجود دارد؛ بهگونهای که دشمنان قسم خوردهاش، بهترین راه برای ضربه به آن را تضعیف اعتقادات مردم و ترویج بیبند و باری میدانند. اگر روزی برسد که عموم مردم جامعه به سمت فساد و فحشا کشیده شده و اعتقادات دینی خود را رها کنند، آن روز زمان فروپاشی این نظام نیز خواهد بود؛ چراکه جمهوری اسلامی زمانی معنا خواهد داشت که جمهور پای اسلام ایستاده باشند و سیستم حکومتی آن را نیز بپذیرند.
مسئولین رده بالا و سطوح پایینتر اگر نسبت به ارزشهای اسلامی کوتاه آمده و راه دشمن را همچنان برای تهاجم فرهنگی و اعتقادی باز بگذارند، باید منتظر فاجعه سست شدن پایههای حکومت نیز باشند؛ چراکه پایداری آن به بقاء اسلام و اعتقاد مردم به آن گره خورده است. خیال بس خامی است که ما فکر کنیم با کوتاه آمدنِ از مبانی اسلامی، میتوانیم دلِ عموم جامعه را به دست آورده و اصل حکومت را حفظ کنیم؛ زیرا غالب مردم این کشور از سه حال خارج نیستند؛
دسته اول کسانی هستند که به خاطر حفظ آرمانهای اسلامی و گسترش آن و زمینهسازی برای ظهور، پای این انقلاب ایستاده و برای آن از جان و مال و آبرو گذشتهاند و درخت آن را با خون خود و فرزندانشان آبیاری کردهاند تا اسلام عزیز در پرتوی آن محفوظ بماند. این گروه اگر ببینند که نظام اسلامی از آرمانهای خود عقبنشینی کرده است، نسبت به دفاع از آن پا پس کشیده و سر ناسازگاری با آن بر میدارند و لذا درصدی از همین افراد در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری شرکت نکرده و اعتراض خودشان را از این طریق به گوش مسئولین کشور رساندند. حرف دل این اشخاص این است که ما انقلاب کردیم تا قانون اسلام در این کشور زنده شود، نه اینکه بیبند و باری و فحشا روزبهروز در کشور بیشتر شده و کسی از مخالفت با آن دم نزند.
دسته دوم افرادی هستند که هیچ التزامی به اسلام نداشته و با دین و هر نوع حکومت دینی نیز مخالفند، اینها به هیچوجه با جمهوری اسلامی کنار نیامده و زیر بار آن نمیروند. اینها هرگاه بتوانند و زمینه نیز فراهم باشد، به این نظام ضربه میزنند.
دسته سوم - که تعدادشان هم کم نیست - افرادی هستند که پایبندی محکمی به مبانی دینی نداشته و غالباً با جو جامعه حرکت میکنند، اگر جو غالب جامعه با بیبندوباری همراه باشد، با آن سیر میکنند و اگر مدیریت صحیحی در مقابله با فساد و فحشا و تضعیف اعتقادات دینی مردم شکل بگیرد، به مرور با آن کنار میآیند. این افراد عموماً دشمن دین نیستند، اما اگر به صورت پیوسته از سوی دشمن تغذیه فکری شده و در فساد و فحشا غرق شوند، در گذر زمان به دسته دوم ملحق خواهند شد.
اینکه یک عده فکر میکنند با یَله و رها گذاشتن فضای مجازی و عدم مخالفت با منکرات در فضای حقیقی، میتوان نظر بسیاری از اینها را جلب کرد، سخت در اشتباهند؛ زیرا مردم هر چه از دین بیشتر فاصله بگیرند، نگاهشان به نظامی که مبتنی بر دین است نیز منفیتر شده و تمایل به تغییر آن پیدا میکنند، نه تعدیلش. بر همین اساس، دشمن که این موضوع را بهخوبی فهمیده است، بهصورت شبانهروزی علیه دین هجمه کرده و سعی در کمرنگ شدن آن در بین مردم دارد.
داستان پر غصه آندلس درس عبرتی بزرگ در پیش روی ما است. شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه این عبرت تاریخی را اینچنین توصیف مینمایند: «مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند. [آنها] تا آنجا که توانستند وسایل لهو و لعب و شهوترانی را به سهولت در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و بهاینترتیب توانستند عزم و اراده و نیرو و شجاعت و ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند و آنها را به آدمهایی زبون و ضعیف و شهوتران و شرابخواره و زنباره مبدل کنند و پرواضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست».[1]
پینوشت:
[1]. شهید مطهری، آشنایی با قرآن، صدرا، ج1، ص72.