علم پیشین الهی

18:56 - 1392/01/08
برهان علم الهي به موجودات قبل از ايجاد، اين است كه ذات خداوند علت موجودات است، و به ذات خود نيز عالم است. بنابراين؛ به موجودات عالم است.
علم پیشین الهی

یکی از مهمترین سوالات، در بحث علم الهی، مساله «علم پیشین الهی» به موجودات است؛ این بحث مورد مناقشه فیلسوفان و متکلمان واقع شده است. مشکل کسانی که این گونه علم را از خداوند متعال انکار می کنند، آن است که می گویند: علم، بدون معلوم امکان ندارد و چون پیش از خلقت موجودات، هنوز موجودی وجود ندارد، علم به آنها نیز ناممکن است؛ چرا که قطعا علم الهی به موجودات، از نوع علم حضوری است نه حصولی. و علم حضوری یعنی حضور معلوم در نزد عالم. حال که موجودی خلق نشده، پس حضوری هم وجود ندارد، لذا علم به آن نیز امکان پذیر نیست.

 
به صورت مقدمه می گوییم: آن چه مسلم و قطعی است و اختلافی در آن وجو ندارد، علم خداوند متعال به ذات خود است؛ زیرا همان‌گونه که دست ‌کم هر موجود ذی شعوری به ذات خود علم دارد، خداوند نیز از ذات و جمیع حالات و صفات خود آگاه است؛ تفاوت حق‌تعالی با دیگر موجودات در این است که کسی جز خود حضرت حق، به کنه وجود خود آگاه نیست.

 
با توجه با این مقدمه فلاسفه در پاسخ به اشکال بالا معتقد اند: علم به علت، عین علم به معلول است؛ یعنی اگر کسی به علت یک شی، علم داشته باشد، قطعا به معلول های آن علت نیز علم دارد. به طور مثال اگر یک منجم زبردست به حرکات ماه و خورشید و زمین آگاهی داشته باشد، به راحتی می تواند خسوف یا کسوفی را که از این علت ها ناشی می شوند را پیش بینی کند، در حالی که هنوز خسوف یا کسوفی رخ نداده است. یا یک طبیب ماهر با آگاهی از ضربان نبض، تنفس و ... می تواند خبر دهد که شخص در آینده دچار چه بیماری هایی خواهد شد، در حالی که هنوز به آنها مبتلا نشده است.(1)

 
حال در باره خداوند متعال می توان گفت: چون خداوند علت و به وجود آورنده تمام موجودات است، علم به خودش، به معنای علم به تمام مخلوقین می باشد. زیرا عالي‎ترين مرتبه وجود، وجود خداوند است، و بديهي است كه هر كاملي، مراتب وجودي ناقص را دارد، به علاوه مرتبه‎اي از كمال كه ناقص آن را ندارد. بنابراين؛ به حكم اين كه خداوند فاقد هيچ مرتبه‎اي از مراتب كمالات وجودي نيست، همه كمالات وجودي را كه در موجودات به صورت كثرت و تعدد وجود دارد را یک جا دارد. به طور مثال اگر فرض كنيم انسان در علمي از علوم، به همه مسائل آن آگاه است يعني ملكه آن علم را دارد، به گونه‎اي كه از هر مسأله‎اي از آن علم سؤال شود، او از قبل پاسخ آن را مي‎داند، و پاسخ ‎هايي هم كه می دهد چيزي بر علم او نمي‎افزايند. در اين صورت، پيدايش كثرت در مورد پاسخ‎ هايي كه مي دهد، منشأ تحول در علم او نمي‎شوند، او قبل از دادن پاسخ‎ها و بعد از دادن پاسخ‎ها به همه چيز آگاه است، آن چه تغيير يافته است، وجود پاسخ ‎هاست، اما در ذات عالم و علم او تحولي راه نيافته است. هرگاه چنين فرضي در مورد انسان امكان پذير است، چرا در مورد خداوند كه واجب الوجود بالذات است، پذيرفته نباشد؟

 
در نتیجه: برهان علم الهي به موجودات قبل از ايجاد، اين است كه ذات خداوند علت موجودات است، و به ذات خود نيز عالم است. بنابراين؛ به موجودات عالم است. و علم به علت مستلزم علم به معلول است، پس خداوند به موجودات علم دارد .

 
احاديث اسلامي نيز مؤيد اين نظريه است، زيرا در روايتی از امام صادق(ع) نقل شده که ایشان فرمودند: امیر المومنین فرمودند: «عِلْمُهُ بِهَا قَبْلَ أَنْ يُكَوِّنَهَا كَعِلْمِهِ بَعْدَ تَكْوِينِهَا»(2)  علم خداوند به هر چيز قبل از تحقق آن موجود، هم چون علم او به آن موجود است پس از تحقق يافتنش.

 

پی نوشت :

 1 . الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج‏1، ص: 114
 2 . الكافي     1     134    باب جوامع التوحيد .....  ص : 13

 

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 7 =
*****