به ظاهر سخنی منطقی به نظر میرسد، اصلاً اگر بخواهی کسی را به کاری که اعتقاد سستی نسبت به آن دارد و حتی آشنایی جزئی هم از آن ندارد، مجبور کنی اثر معکوس دارد! و هیچ آدم عاقلی.....
بله! هیچ آدم عاقلی قبول نمیکند که کسی را با توسل به زور بخواهی به یک مسأله معتقد کنی! اصلاً اولین کسی که با این کار مخالفت کرده خودِ خداست؛ خداوند میفرماید: لا إکراه في الدين قد تبيّن الرشد من الغي؛ هیچ اجباری در دین نیست و همانا راه هدایت از گمراهی آشکار گردیده [1] خوب یا بد! متأسفانه دینداری خیلی از افراد تقلیدی و احساسی است! ممکن است در مورد مسائل کلی، خوب حاضر جواب باشیم، اما در مسائل اصولی و ریشهای کمیتمان میلنگد! بدون اغراق عرض میکنم، مسألهی حجاب و پوشش اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست، در اکثر موارد اگر خانواده مذهبی بود و توانست با محبت و احترام در مقابل هجمهی تبلیغاتی بایستد، توانسته با غلبهی احساسات و عواطف دختر محجبهاش را حفظ کند و الا مثل بقیه که چادری و باحجاب بودند و بعد از ورود به اجتماع ۱۸۰ درجه عوض شدهاند، از خطر تغییر مصون نیستند!
پس باید از راهش وارد شد و منطقی و معقول به سوالات جوان پاسخ داد و عاقبت بیحجابی را برایش تشریح کرد. همهی اینها در قالب تربیت درون خانواده است، که باید بدون هیچ فشار و تهدیدی جوان را قانع کرد، در غیر اینصورت اثر معکوس دارد، اما آیا در مورد اجتماع و قوانین اجتماعی ـ که مستقیم با حقوق جمعی سر و کار دارد ـ هم همینطور است؟
در جواب باید گفت قطعاً اینطور نیست، زمانی بود که بستن کمربند ایمنی، تمسخر دیگران را بهدنبال داشت اما با فرهنگسازی و پافشاری روی قانون، الان به یک مسالهی فرهنگی تبدیل شده است، در مورد مسالهی پوشش هم همین است، وقتی فرهنگ پاسخگویی منطقی به همراه تبیین عواقب بدحجابی و بیحجابی در قالب تبلیغات چندرسانهای و جذاب برای مردم روشن گردد، کمتر افرادی حجاب را ننگ و عار میدانند و با نگاهی عاقل اندر سفیه به دختران باحجاب نگاه میکنند!
پینوشت:
۱. حضرت علامه در المیزان میفرمایند: در جمله "لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ" دينِ اجبارى نفى شده است، چون دين عبارت است از يك سلسله معارف علمى كه معارفى عملى به دنبال دارد و جامع همه آن معارف، يك كلمه است و آن عبارت است از "اعتقادات" و اعتقاد و ايمان هم از امور قلبى است كه اكراه و اجبار در آن راه ندارد.
ترجمه الميزان، ج2، ص524.
نظرات