بسم الله الرحمن الرحیم
در مباحث توحیدی به اثبات رسیده است که خدای حکیم و علیمی این پهنه پر شگفتی آفرینش را آفریده و برای خلقت هر موجودی هنرهای ظاهر و پنهانی به کار برده است. این فقط عالمی است که ما میبینیم و شگفتی عوالم بالاتر قابل مقایسه با این جهان خاکی نیست.
در اینجا سؤالی مطرح میشود که هدف این خلقت عظیم و آفرینش زیبا چه بوده است. آیا ذات خداوند به این آفرینش نیازمند بود و اگر نمیآفرید نیازش بر طرف نمیگشت؟ اگر در مباحث اعتقادی ثابت شده که حضرت حق جلّ و علی بی نیاز مطلق است پس چرا دست به این کار بزرگ زد؟
نباید بین هدف خالق از خلقت و آفرینش و هدفی که برای مخلوقات تعیین شده تا بدان نائل شوند خلط شود.
هدف خداوند از این خلقت چه بود؟
آفرینش موجوداتی که شایستگی آفریده شدن را دارند لازمه وجودی خداوند منّان است. یعنی خدایی که قدرت بر آفرینش دارد، علم و اراده نیز دارد چه دلیلی دارد که موجود لایق را بوجود نیاورد؟ اگر نمیآفرید جای پرسش بود که چرا نیافریده است؟
لذا باید توجه داشت که آفرينش احسان و فيضى است از جانب خدا نسبت به موجودات ممكن. چنين آفرينشى حسن ذاتى دارد و قيام به چنين فعلى، جز اينكه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگرى نياز ندارد. او با آفرينش، كمالى را افاضه مىكند و وسايل كمال برتر هر موجودى را در اختيار آن مىگذارد. و خوددارى از آن بخل و نقص است؛ پس سزاوار است خداى حكيم و كمال مطلق، جهان را بيافريند و آن را در غايت حكمت و لطافت ايجاد كند. بنابراين آفرينش الهى حكيمانه است؛ هر چند در مرتبه آفرينش، نه نيازى بود و نه نيازمندى.[1]
هدفی که خداوند برای مخلوقات قرار داده است
«هدف براى هر کار و هر راه، نقطهاى است كه آن راه و کار، به آن ختم مىشود».
بسیاری از چیزهایی که به اشتباه به عنوان هدف معرفی شدهاند در واقع از لوازم زندگی مادی انسان در این کره خاکی است و در عوالم دیگر هستی به کار او نمیآیند مثلا خوردن و خوابیدن و تولید نسل، مربوط به همین دنیاست و بعد از انقطاع روح از بدن و رفتن به عالم برزخ( مثال) دیگر رشد و تولید مثل و خوراک به این معنا وجود نخواهد داشت.
در اين باب، مىتوان به كسانى اشاره كرد كه بهرهمندى از لذتها و شهوتها را هدف دانستهاند؛ در حالى كه اين تصور غلطى است؛ چرا كه آنچه جزء زندگى است نمىتواند هدف زندگى باشد. براى چنين افرادى پس از پايان زندگى، يعنى حيات دنيوى، رسيدن به هدف، هيچ تصويرى ندارد. يا كسانى كه رسيدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانستهاند، علاوه بر آنكه ممكن است در رسيدن به اين مطلوب ناكام مانده و به دليل احساس شكست، ديد منفى و مأيوسانهاى نسبت به زندگى بيابند؛ در صورت موفقيت نيز، پس از پايان زندگى دنيوى، نيل به هدف ديگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين، بايد «زندگى» و «هدف از زندگى» از يكديگر متمايز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، بايد مافوق حيات طبيعى قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعى محض و شئون آن نگيريم.[2]
بنابر این هدف آفرینش را باید ورای این زندگی مادی و لوازم آن جستجو کنیم و با توجه به اینکه علم ما محدود به محسوسات است باید به پای سخنان سروش وحی بنشینیم تا از پشت پرده غیب برایمان بگوید:
خداوند متعال در آيات گوناگون اين حقيقت را براى ما بازگفته است كه همه جهان هستى و از جمله انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پايان زندگى به سوى خداوند و از آنِ اوست:
«وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ[لقمان / 22]؛ و فرجام كارها به سوى اوست».
«وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[آل عمران / 109]؛ و (همه) كارها به سوى خدا بازگردانده مىشود».
بنابر این هدف و فرجام و آرمانى كه اسلام براى بشر تصوير كرده است، فقط خداست و بس. در واقع تمامى جهان خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته به سوى آن هدف در سيلان و جريانند. هدفى كه ماوراء زندگى و عالم مادى بلكه محيط بر عوالم بالاتر، برتر و ديگر است.
پی نوشت:
[1]. جهت آگاهى بيشتر: "فلسفه خلقت انسان" و " فلسفه آفرينش" نوشته عبداللّه نصری؛ "آفرينش و انسان" نوشته علامه جعفرى
[2]. براى آگاهى بيشتر: "تكاپوگر انديشهها (زندگى، آثار و انديشههاى استاد محمد تقى جعفرى) نوشته عبدالله نصرى ، ص 220.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم