-وزیر پیشنهادی آموزشوپرورش بدست مجلس شورای اسلامی از پیوستن به کابینه جدید بازماند و در آستانه مهرماه، نمایندگان حاضر نشدند ساختمان شهید رجایی را به جوانترین وزیر پیشنهادی واگذار کنند بلکه ترجیح دادند که فرهنگیان و دانش آموزان در چشم به راه وزیر دیگری بمانند.
در مورد عدم اعتماد به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش آقای باغگلی باید به چند نکته باید توجه داشت:
1ـ آقای باغ گلی از کسانی بودند که مورد شناخت کامل شخص رئیسجمهور قرار داشتند و در صحن مجلس چندین بار حجتالاسلام رئیسی برای تائید ایشان سخنانی را گوشزد کردند که در نهایت نمایندگان مجلس جانبداری ریاست جمهوری را مقدم بر نگاه مجلس ندانسته و به وزیر پیشنهادی و مورد توصیه رئیس قوه مجریه اعتماد نکرد، این نه قاطع از سوی مجلسی که حامی جناب آقای رئیسی است نشان میدهد انقلابی بودن به معنای چشمپوشی و دست شستن از اختلاف دیدگاه کارشناسی شده نیست و نگرش سیاسی و دلبندی به مشترکات حزبی، اصل حاکم در تعامل قوای کشوری نیست.
2ـ لازم است این تنها نمونه در عدم رأی اعتماد مورد توجه ویژه تحلیلی قرار گیرد و جستاری پروژه پژوهشی و مطالعاتی واقع شود و مشخص شود که نمایندگان محترم با کدام پیشزمینههای ذهنی و اصول کاری حاضر به پذیرش وزیر پیشنهادی نشدند؟ چراکه برخی در فضای رسانهای، مسائلی را در کندوکاو چرایی آن مطرح میکنند که بازتاب مطلوبی در میان جامعه ندارد، گروهی میانگین سنی بالای اهالی بهارستان را یک بازدارنده زورمند در میدان دادن به جوانان میدانند برخی از اظهارات ناپخته تنی چند از نمایندگان مخالف که شائبه رویگردانی از جوانان و یا شاید جوان ستیزی داشت اشاره میکنند و برخی دیگر از کنش گران اجتماعی، تحول را محتاج جسارت دانسته و نمایندگان را بیبهره از آن میدانند چراکه تکیه بر کرسی نمایندگی مجلس بهویژه در شهرستانها، گرفتن ارتباط با افراد و گروههای فعال سیاسی را طلب میکند و این لازمه نمایندگی، یک پیوست پنهانی به نام «ملاحظه» را تولید میکند؛ در این میان برخی از فعالان سیاسی، این میزان بیسابقه آرای منفی به وزیر پیشنهادی را غیرعادی دانسته و آن را برآمده از تصمیم پشت پرده مجلس نشینان میدانند که برای مقاصدی همچون حفظ استقلال بهارستان در افکار عمومی و جدی گرفتن اراده پارلمانی طراحیشده است؛ فارغ ازاینگونه حواشی، روح جمعی و پیشزمینههای فکری نمایندگان باید فهم شده و ضمن کسب یک معرفت نفس با رویکرد جامعهشناسی، مجلس در عین پرداختن به چالشهای موجود در جامعه، گاهی نگاه درمانگرانه به خود داشته باشد.
3ـ در بررسی نمایندگان مخالف، بیشتر به مباحث فرعی و غیرحرفهای پرداختهشده بود ازجمله موارد پیش کشیده شده، تجربه چندساله آموزشی بود که از نگاه نمایندگان کافی نبود و یا عدم اقبال فرهنگیان کشور در حالی بیان میشد که دستیابی به نظر کادر آموزشی کشور و گزارش قطعی آن از سوی نمایندگان جای شگفتی داشت، آیا بهتر نبود در این مجال پیداشده در مجلس بهجای پرداختن به این مسائلی که به وفور طی چهل سال گذشته از تریبون ملت بیان شده است برای یکبار دشواریهای زیربنایی و اساسی نظام آموزشی معرکه نطق نمایندگان میشد؟ بهراستی محتوای بیانیه گام دوم انقلاب و سند پیشرفت که جوشیده از حکمت رهبری معظم بود در کجای اظهارات نمایندگان جای داشت؟ چرا مردمی که بر پای تلویزیون شاهد گفتمان مجلس در روند رأی اعتماد بودند این احساس به آنان دست نداد که در گام دوم انقلاب هستند؟! ادبیات جلسات مجلس تغییر بنیادین و پایهای با گذشته نداشت و جدا از سازماندهی و نظم شکلی حاکم شده، شاهد تحول گفتمانی در متن پارلمان نبودیم.
4ـ در نقد و نظر وزیر پیشنهادی آنچه پررنگ بود و البته به حق، مطالبات فرهنگیان و پیش آمدهایی همانند رتبهبندی آنان بود و جای این پرسش بود که انتظار جامعه و مردمی که نگران آموزش و تربیت فرزندان خود هستند چگونه باید برآورده شود؟ در واقع خواست و مطالبه دغدغه مندان و دردمندان نظام تربیتی چرا از سوی نمایندگان مسکوت ماند و مسیر رأی اعتماد، کاملاً به نفع شاغلین در آموزشوپرورش یک طرفه طی شد؟ این نمایندگی موضعی و تکبعدی و فراموشی جامعنگری در پرداختن بهتمامی لایههای اجتماعی مردم و اقشار در پیوند با مقوله آموزش پذیرفتنی نیست و باید توضیح داده شود که چرا از ملزومات و ضرورتهای بایسته سیزده میلیون دانشآموز سخنی به میان نیامد ولی قشر یکمیلیونی فرهنگیان حتی بازنشستگان آن محور اصلی اظهارات نمایندگان بود آنهم با تکیهبر مطالبات مالی و معیشتی آنان؟!