دعای «اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» در جریان غدیر به معنای دوستی و محبت است، اما دلیل بر این نیست که جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» نیز به همین معنا باشد؛ زیرا سرپرستی و امامت بر جامعه همواره نیاز به محبت و دوستی افراد جامعه نسبت به رهبر و سرپرست دارد.
حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی - اعم از شیعه و اهل سنت - به صورت متواتر آن را روایت کردهاند.
با این حال، افرادی همچون ابن تیمیة در صحت بخش «من کنتُ مولاه فعلیّ مولاه» تشکیک کرده و آن را به عالمان اهل تسنن نسبت میدهد و این نقل از حدیث که فرمود «اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» را دروغ و ساختگی میداند.[1]
اما اکثریت قاطع عالمان اهل تسنن، حدیث غدیر را معتبر و غیر قابل تردید دانسته و برخی از آنان حدیث را متواتر یا مستفیض و برخی دیگر آن را صحیح شمردهاند؛ برای نمونه شمس الدين ذهبی شافعی (متوفای ۷۶۸ ق) در تلخيص المستدرک، طرق مختلف حدیث غدیر را ذکر کرده و بسیاری از آنها را صحیح دانسته و گفته است: صدر حديث (مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ) متواتر است و من به صدور آن از پیامبر یقین دارم، و جمله «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ» نیز سندش قوی است؛ این سخن وی را آلوسی و ابن کثیر نقل کردهاند.[2]
مفهوم و کاربرد واژه مولی
لغتشناسان عرب زبان در مبهم نبودن واژگان «ولی» و «مولی» دیدگاه یکسانی دارند و آن را به معنای قرب و نزدیکی دانستهاند.[3] البته کاربردهای این معنا برای قرب مکانی و قرب به لحاظ نسبت، دین، صداقت نصرت و اعتقاد استعاره آورده میشود.[4]
حال اگر واژه ولایت در امور معنوی به کار رود، به معنای یک نوع از قرابت است که اگر کسی «ولی» باشد و به مقام ولایت رسید، نسبت به آنچه که بر آن ولایت دارد، دارای حقی است که دیگران ندارد و او میتواند تصرفاتی را انجام دهد که دیگری جز به اجازه او نمیتواند.
ولایت، نوعی از نزدیکی نسبت به چیزی است به گونهای که منشا تصرف و مالک بودن تدبیر است؛ اگر ولایت به لحاظ اطاعت باشد، شخص ولی، کسی است که درباره دیگران آنگونه که مصلحت بداند، حکم میکند.[5]
تشکیک در مفهوم دعای اللهم والِ مَن والاه
عدهای از مخالفان گفتند پیامبر صلی الله علیه و آله در دعایی که در حق امیرالمومنین علیه السلام پس از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» فرموده، از خداوند خواسته که دوستان علی را دوست بدارد و با دشمنان او دشمن باشد. این گواه بر آن است که علی علیه السلام در غدیر خم، دوست و یاریدهنده مسلمانان باشد و مسلمانان نیز دوست و یاریدهنده امیرالمومنین باشند.[6]
حتی اگر مقصود از مولی در حدیث غدیر، اولویت در تصرف و سرپرستی باشد، مناسب بود گفته شود: «ألّلهُمّ أحِبْ مَن كانَ تَحتَ تَصرُّفِه وَ أبْغِضْ مَن لَم يَكُن تَحتَ تَصرُّفِه؛[7] خدایا، هر کس را که در تصرف او قرار دارد و از او فرمانبرداری میکند، دوست بدار، و هر کسی را که در تصرف او نیست و از او فرمانبرداری نمیکند، مبغوض بدار.»
مفهوم دعای «اللهم والِ مَن والاه» در حدیث غدیر
قرار گرفتن دعای «اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» پس از حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» نه تنها با دلالت واژه «مولی» بر اولویت در تصرف و امامت منافات ندارد، بلکه از نشانههای مهم این معنا به شمار میرود؛ زیرا از یک سو، پیامبر میدانست نصب اميرالمؤمنين علیه السلام به مقام امامت، در آینده با مخالفت منافقان و افراد ریاستطلب که در دل نسبت به علی علیه السلام کینه داشتند، روبرو خواهد شد.
از سوی دیگر امیرالمومنین علیه السلام کسی نبود که در برابر این گونه افراد، کوتاه آمده و مصلحتاندیشی را جایگزین حقیقتخواهی و عدالت محوری سازد و مقام امامت و رهبری نیز بدون حمایت و یاری افراد جامعه، سامان نمییابد.
بدین علت، پیامبر به مسلمانان هشدار داد که از ابراز محبت و نصرت نسبت به امیرالمومنین علىه السلام و دشمنی با دشمنان او غفلت نورزند و بدانند که محبت و نصرت وی باعث رضای خداوند، و عداوت و دشمنی با وی باعث خشم خداوند خواهد بود.
همچنین این دعا باید به همین صورت بیان میشد نه به گونهای دیگر؛ زیرا همیشه چنین نیست که اگر کسی گوش به فرمان یک امام باشد، حتما مورد محبت خداوند قرار گیرد و از محبت دینی برخوردار باشند، چنانچه این مطلب در مورد کافران غیر حربی که در مملکت اسلامی زندگی میکنند، صدق میکرد که البته چنین نیست.
بنابراین، گوش به فرمان امام بودن، آنگاه با محبت دینی همراهی و ملازمه دارد که اعتقاد به نبوت یا امامت سرپرست امور مسلمانان را نیز با خود داشته باشد و جمله «اللّٰهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ» غیر از آنکه دقیقا بر این مطلب دلالت میکند، به درستی و با موازین فصاحت و حکمت، پس از جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» قرار گرفته است.[8]
پینوشت:
1. ابن تیمیة، منهاج السنة النبویة، ج7، ص: 319.
2. روح المعاني، ج3، ص: 361 ؛ البداية و النهاية، ج5، ص:214.
3. ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج6، ص: 141.
4. راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص: 885.
5. طباطبایی، الميزان، ج5، ص: 368.
6. عبدالجبار، المغني، ج20، ص: 148.
7. آلوسی، مختصر التحفة الاثني عشرية، ص: 160.
8. ربانی گلپایگانی، براهین و نصوص امامت، ص: 266.