هر اثر فرهنگی که توسط دشمنان ایران ساخته و در آن تصویر مقتدر و پیروزی از ایران به نمایش گذاشته شود، باید با سوءظن به آن نگریست و نباید ضعفهای آن را پای سادهلوحی و حماقت دشمن گذاشت؛ در غیر این صورت ممکن است قافیه را به دشمن ببازیم.
سریال «تهران» | یکی از تکنیکهای عملیات روانی برای جلب اعتماد مخاطب، القای بیطرفی است. برای مثال فروشندگان فروشگاههای بزرگ همیشه سعی دارند به خریدار اینگونه القا کنند که مشورت و توصیههای آنها با در نظر گرفتن منافع خریدار است نه صاحب فروشگاه و معمولاً این روش جواب داده و مشتری درنهایت به خرید جنسی که فروشنده معرفی کرده، رضایت میدهد.
سازندگان سریال تهران نیز میخواهند به مخاطب ایرانی این باور را القا کنند که این فیلم، سیاسی و یکطرفه نبوده و فقط واقعیتها را به تصویر کشیده است. به همین خاطر ما شاهد خودزنیهایی در سریال تهران هستیم و اساساً ازآنجاییکه مخاطب عمده تهران ایرانیها هستند، تغییر دیدگاه ایرانیان نسبت به اسرائیل از اهداف ساخت این سریال نبوده، بلکه هدف عمده همانطور که پیشتر نیز گفته شد، تغییر دیدگاه نسبت به حاکمیت و انداختن فاصله بین مردم و حکومت است.
به همین جهت گاهی ممکن است برای جذب اعتماد مخاطب صدها راست گفته شود تا مخاطب در آخر یک دروغ آنها را باور کند.
بعضی از منتقدین این سریال با نگاهی خوشبینانه گفتهاند که این تناقضات و خودزنیها از روی جهالت و سادگی فیلمساز بوده است و اعتقاد دارند که این سريال به نفع ایران تمام شده است؛ اما ما معتقدیم نباید به سریالی که توسط اسرائیل و یک صهیونیست ساخته شده است، نگاه خوشبینانه داشت و این نهایت سادگی است.
با توجه به اینکه ساخت این سريال در فصلهای بعدی نیز ادامه دارد، باید دلیل بعضی از این تناقضات و خودزنیها را در فصلهای بعدی جست؛ و همینکه عدهای گمان کردهاند که این سریال به نفع ایران است یعنی سازندگان آن تا بخش زیادی در جذب و همراهی مخاطب برای تماشای ادامه سریال در فصلهای بعدی موفق بودهاند.
البته ما منکر ضعفهای موجود در این سریال نیستیم و مخاطب با کمی دقت میتواند به این ضعفها پی ببرد اما نباید بهخاطر این ضعفها رسانههای داخلی، مردم را به تماشای این سريال دعوت کنند.
درست است در پایان فصل اول این سریال و با پیروزی ایران بر اسرائیل، مخاطب ایرانی احساس غرور میکند اما همین احساس غرور موجب میشود این دسته از مخاطبان برای تماشای ادامهی سریال منتظر بمانند و مشخص نیست در ادامه چه پیامی توسط این سریال به مخاطبان منتقل شده و چه نتیجه و اثرگذاری روی آنها داشته باشد.
ممکن است بعضی از مسئولان نظامی و فرهنگی ما نیز با دیدن این سريال یا خواندن گزارشهایی در مورد آن، دچار حس غرور و اعتمادبهنفس کاذب شده و خود را فاتح مطلق در جنگهای نیابتی نظامی و فرهنگی با اسرائیل بدانند، که ممکن است نتیجه آن کمکاری در عرصه مبارزه علیه رژیم صهیونیستی اسرائیل باشد.
در آخر باید بگوییم هر اثر فرهنگی که توسط رژیم صهیونیستی و دشمنان ایران ساخته و در آن تصویر مقتدر و پیروزی از ایران به نمایش گذاشته شود، باید با سوظن به آن نگریست و نباید ضعفهای آن را پای سادهلوحی و حماقت دشمن گذاشت؛ در غیر این صورت ممکن است قافیه را به دشمن ببازیم.