اگر در زندگی، کسانی را میبینید که زندگی موفقی را تجربه میکنند، مطمئن باشید که بهایش را دادند. این دنیا بابت کوچکترین دلخوشی از آدمها تقاص میگیرد، پس مطمئن باشید که به هیچ کسی تا حالا هیچ چیز رایگانی نداده است.
دارن هاردی، یکی از افراد موفق در حوزه کسب و ثروت در کتابی، راز موفقیت خود را اینگونه توضیح داد: من در گذشته، قبل از اینکه ثروتمند شوم، شاگرد املاکی بودم. یک روز، یکی از بزرگترین ملّاکهای آمریکا را دیدم و از او خواهش کردم به اندازه خوردن یک قهوه، مهمان من باشد تا از او یک سوال بپرسم. از او پرسیدم؛ من میخواهم مثل تو شوم، چه کار باید بکنم؟
او با خونسردی به من گفت که برو تا میتوانی شکست بخور و تحقیر شو! من به او گفتم: من میخواهم موفق شوم... گفت: خب من هم راهش را به تو گفتم! از او سوال کردم؛ مگر موفقیت این نیست که تا میتوانم کم شکست بخورم؟ یک دفعه با تعجب گفت که کدام ابلهی این را به تو گفته است؟ من از او درخواست کردم، کمی بیشتر توضیح بدهد.
او دست به جیب خودش زد و یک آونگ درآورد و جلوی من گرفت و گفت: ببین پسرجان! زندگی شبیه این آونگ است. سمت چپ این آونگ؛ شکست، تحقیر، ترس و ریسک است و سمت راست آن؛ شهرت، محبوبیت، رفاه، آسایش و خوشبختی است، اما این آونگ یک رازی دارد؛ تو نمیتوانی این آونگ را به سمت راست حرکت بدهی، بلکه فقط مجاز هستی که آن را به سمت چپ هُل بدهی! هرچقدر این آونگ به سمت چپ بیاید، وقتی برگردد به همان اندازه به سمت راست کشیده میشود. پس اگر می خواهی آونگ زندگیات تا ته به سمت راست برود، یک راه بیشتر نداری که آونگ را تا ته به سمت چپ هُل بدهی!
دارن هاردی میگوید: از فردای آن روز تصمیم گرفتم که آونگ را به سمت چپ هُل بدهم! من میرفتم دم در خانه کسانی که احساس میکردم ممکن است ملکشان را بفروشند، میزدم و به آنها میگفتم من از بنگاه فلان مزاحمتان میشوم، آیا قصد فروش خانهتان را دارید؟ بعضی از آنها، آیفون را روی من قطع میکردند، بعضی دیگر فحش میدادند، خیلی از آنها به من میگفتند: خدا شما املاکیها را لعنت کند که برای ما آسایش نگذاشتید! من تک تک این بازخوردها را یادداشت میکردم و آخر شب مینوشتم: 17 تا فحش خوردم، 15 بار تحقیر شدم و یک بار سیلی خوردم! من تمام دلخوشیام این بود که دارم آونگ زندگیام را به سمت چپ هُل میدهم!
6 ماه گذشت... و آونگ زندگی شروع به برگشتن کرد؛ تک تک کسانی که قصد فروش خانهشان را نداشتند، با من تماس گرفتند و من آخر آن سال، فروشنده برتر ملک آن ایالت در آمریکا شدم و مطمئن شدم که فرمول آونگ درست جواب میدهد.[1]
اگر در زندگی، کسانی را میبینید که زندگی موفقی را تجربه میکنند، مطمئن باشید که بهایش را دادند. این دنیا بابت کوچکترین دلخوشی از آدمها تقاص میگیرد، پس مطمئن باشید که به هیچ کسی تا حالا هیچ چیز رایگانی نداده است.
سخنرانان انگیزشی خیلی در مورد اهداف زندگی تاکید میکنند، اما لیست هدف زیاد مهم نیست! چون لیست هدف؛ یعنی چیزهایی که میخواهیم و خودمان هم خوب میدانیم که در زندگی چه چیزهایی میخواهیم. مهمتر از لیست هدف، لیستی است به نام"لیست بها" بهایی که حاضر هستید برای رسیدن به اهدافتان بپردازید. لیست بها، لیستی است که در آن جلوی هر هدف، نوشته شده "حاضرم بابت رسیدن به این هدف، چه چیزی را فدا کنم؟" حاضرم چقدر بی خوابی بکشم؟ حاضرم چقدر به خودم سختی بدهم؟ حاضرم چقدر مضطرب بشوم؟ حاضرم چقدر تحقیر و اذیت شوم؟ وقتی این لیست تکمیل شد، تازه لیست اهداف معنا پیدا میکند و گرنه تا قبلش اسم آن لیست، لیست آرزوها یا لیست فانتزیهاست!
پس هرچیزی که از این دنیا میخواهید، باید نقد قبلش حساب کنید! اگر از این دنیا مثلا 12 واحد خوشی میخواهید، دنیا این 12 واحد خوشی را به شما میدهد، ولی منوط به این است که هزینهاش را بدهید! اگر بپرسید هزینه اش چیست؟ دنیا به شما میگوید: 12 واحد ناخوشی است.
اینکه شما در زندگی حاضرید برای آسایش و خوشبختی و سعادت خودتان، خانواده و اطرافیانتان چقدر هزینه کنید، این معنای دقیق خواستههای واقعی شماست! افراد موفق خیلی وقت است که متوجه فرمول آونگ زندگی شدند، ولی بسیاری از افراد دنبال یک آونگی هستند که فقط به سمت راست حرکت کند. به همین خاطر است که 20 سال زمینگیر آرزوهایشان شدند! چون همچون آونگی نه وجود دارد و نه اختراع شده است. چه زیبا امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمود: «مَنْ دَامَ کَسَلُهُ خَابَ أَمَلُه؛ کسی که پیوسته تنبلی کند، در رسیدن به آرزویش ناکام ماند.»[2]
پینوشت:
1. اثر مرکب، دارن هاردی، ترجمه اکبر عباسی و شاهین بیات، ص 24.
2. میزان الحکمه، ج ۱۱،ص ۵۱۸۴.