سوالی که از وی باید پرسید اینکه چرا توهین به مقدسات، میهن و حافظان امنیت و روحانیت، باد هوا بود و وجدان شما هنگام آن اهانتها نجنبید؟!
چندی پیش بود که پس از فحاشی رکیک و مشمئزکننده عدهای در دانشگاههای کشور، آقای زیدآبادی، یکی از سران جبهه اصلاحات، در مناظرهای با عبدالله گنجی گفت: "فحش باد هواست"، دلیلی برای ناراحتی یا اقدام طرف مقابل وجود ندارد» و با اتخاذ این موضع تلویحا واکنش بسیجیان دانشگاه را زیر سوال برد . [1]
اما امروز که جناب زیدآبادی بعد از نوشتن یک نامه انتقادی به حامد اسماعیلیون، عمق رذالت این جماعت را با گوشت و پوستش درک کرده، و از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوز جنسی، نصیبش شده، چنان عرصه بر او تنگ شد که نوشت: «هرگز فکر نمیکردم بخشی از مردم این سرزمین روزی به این نقطه برسند. حالا که رسیدهاند، دیگر جای حضور من نیست. به هر حال، من هم از پوست و گوشت و خون و عصب ساخته شدهام... مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.»[2]
به جاست که به جناب زیدآبادی گفته شود که: «فحش، باد هواست»، و سوالی که از وی باید پرسید اینکه چرا توهین به مقدسات، میهن و حافظان امنیت و روحانیت، باد هوا بود و وجدان شما هنگام آن اهانتها نجنبید؛ اما اکنون به جهت فحاشی براندازان و دشمنان ایران به خودتان، لحظه خداحافظی فرا رسیده است؟!
پینوشت؛
1. خبرآنلاین https://b2n.ir/d59566
2. فرارو https://b2n.ir/s13317