اسرائیل که روزگاری یکهتاز نظامی منطقه بود اینک با روی آوردن به دیپلماسی، به دنبال همان اهدافی است که سالها با تجاوز و تروریسم دولتی به دنبال آن است، تثبیت ماندگاری و حفظ رژیم صهیونیستی، مسئلهای که امروز بیش از هر زمان دیگر در خطر قرار دارد و زنگ هشدار آن از سوی کرانه باختری به صدا درآمده است.
شاید در گذر تاریخ و سرگذشت جهان اسلام، هیچگاه شرایط اینچنین پیچیده و برخوردار از آینده نامعلومی نبوده باشد. تعدد بازیگران سیاسی در جهان اسلام و تکثر دیدگاههای درونی آن، باعث شده است که ترسیم افق آینده و سرنوشت آن در نظم نوین جهانی بسیار مشکل به نظر برسد .
در این میان، مهمترین گزارهای که از آن میتوان بهعنوان سکوی تمدنی برای سقوط یا صعود جهان اسلام نام برد، عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است. این مسئله، تعیینکننده نهایی در پروندههای مهم جهان اسلام خواهد بود، که بازماندن یا مختومه شدن آن به سرانجام فرآیند «پیمان ابراهیم» بستگی دارد. مسائلی همچون نهضتهای فکری در جهان اسلام همچون اخوانالمسلمین که اساس شکلگیری آن برای مبارزه با اسرائیل بوده است، تا پرونده مقاومت منطقهای به رهبری جمهوری اسلامی ایران، که هویت تأسیسی آن برای خنثیسازی جریان سازش و دور نگهداشتن دست اسرائیل از سرزمینهای اسلامی است.
در وضعیت کنونی شاهد رویدادهایی هستیم که در نگاه اول، آینده را به نفع اسرائیل و در نتیجه آن اضمحلال بیشتر جهان اسلام تمام خواهد کرد؛ سلسله رویدادهایی شتابان، که ریشههای آن برای عموم مسلمانان قابلتحلیل نیست. اعلام غافلگیرانه و فاجعهبار عادیسازی روابط برخی کشورها با اسرائیل، جدیتر شدن غرب در حمایت بیشتر از اسرائیل، محکومیت شدید و بدون سابقه عملیاتهای فلسطینیان در غزه و اردوگاه جنین توسط سران کشورهای اسلامی همچون ترکیه، بحرین، اردن، مصر، امارات متحده عربی و ...، رفتوآمد خاخامهای یهودی به سرزمینهای اسلامی و حتی حرمین شریفین، افزایش سطح روابط دیپلماتیک میان اسرائیل و برخی کشورهای اسلامی همچون ترکیه و جمهوری آذربایجان و ... . این موارد و هزاران نمونه دیگر حکایت از تحولات نامیمون و سرایت خزنده غده سرطانی اسرائیل در جهان اسلام است.
این موارد با اضافه شدن سودان به کشورهای پیمان ابراهیم نگرانکننده به نظر میرسد. سودانی که روزگاری بهعنوان بزرگترین کشور اسلامی آفریقا، یکی از حامیان جدی مقاومت بود. روابط اسرائیل و عربستان سعودی همچون کوه یخی در حال سر برآوردن از دریای روابط پنهان است. آیا با این دست اقدامات اسرائیل میتوان گفت آینده نامعلوم جهان اسلام به سمت زیست مشترک با رژیم صهیونیستی و عقبنشینی محور مقاومت در حال حرکت است؟
این نتیجهگیری از چند جهت با مشکل اساسی مواجه است:
نخست: امتیازات بهدستآمده توسط اسرائیل مرهون جانبداری آمریکا و تبدیلشدن این کشور به دلال رابطه کشورهای عربی با اسرائیل است. بیگمان استمرار این وضعیت همانقدر قطعی است، که حفظ موقعیت کنونی برای آمریکا و باقی ماندن هژمونی آن قطعی است.
دستاوردهای سیاسی سریعترین تغییرات را داشته و هیچگاه با ایده مقاومت که برخواسته از دیدگاه مکتبی و فکری در جهان اسلام است برابری نمیکند. افکار عمومی و فضای فکری نخبگان جهان اسلام، کوچکترین تغییری نداشته، بلکه حساسیت عمومی نسبت به مسئله فلسطین بیشتر شده است.
دوم: آنچه وزنه قدرت را سنگینتر میکند، میدان واقعی نبرد است و نه نمایشهای تبلیغاتی از خنده مقامات سیاسی. این روزها بهخوبی میزان افزایش قدرت نیروی مقاومت در سرزمینهای اشغالی مشخص بوده و نمیتوان آن را با شیرینکاریهای دیپلماتیک پنهان کرد.
سوم: اسرائیل در کنار مرزهای خود حیاط خلوت ندارد و روز به روز حلقه محاصره این رژیم تنگتر از گذشته میشود، بیگمان برقراری روابط با کشورهایی در آفریقای دور یا شیخنشینهای خلیجفارس، باعث دور شدن محور مقاومت از پیرامون اسرائیل و تنفس راحتتر این رژیم نخواهد شد. این مسئله شدت استیصال اسرائیل را میرساند، که ایران هر روز به اسرائیل نزدیکتر میشود و به تازگی با اضافه شدن کرانه باختری به محور مقاومت، بیشتر از 20 کیلومتر تا پایتخت جعلی اسرائیل نمانده است، اما در برابر این پیشروی مقاومت، او چشم به سودان دورافتاده دوخته است!
چهارم: تشدید بحرانهای داخلی در اسرائیل و برافروختن آتش نزاع دینی، سیاسی، اجتماعی باعث گردیده است، این رژیم به امید صادرات بحرانهای داخلی به خارج و منحرف کردن نگاهها از مشکلات فزاینده، به قطار عادیسازی با کشورهای عربی و آفریقایی سرعت ببخشد. امروز اسرائیل با عادیسازی به دنبال دستوپا زدن برای جلوگیری از بریدن سر خویش است؛ امری که بیشتر از هر موقعی به واقعیت نزدیکتر میشود.