چه کسی باید دوست داشته شود؟

10:08 - 1401/12/06

"آنها مرا دوست داشتند" از جمله فیلم‌هایی بود که به موضوع فرزند آوری، اشاره مستقیم داشت. فیلم، فرزند و خرید و فروش آن موضوع و گرایشی که ذیل مسئله جمعیت است را، ایده خود قرارداده تا گوشه‌های دیگری از این مسئله را برای مخاطب باز کند.

متاسفانه ایده خوب و برخی پلان‌های مربوط به فروش کودک، در فیلم "آنها مرا دوست داشتند" فدای ضعف‌های اساسی فیلمنامه و بازی‌های ضعیف شدند. می‌توانستند با پرداخت مناسب‌تر به شخصیت‌های مختلف، یک فیلم قابل دفاع و جذاب را برای مخاطب به ارمغان بیاورد. فیلم با یک شوک شروع می‌شود. عصبانیت بیش از حد کاراکتر اصلی، به جهت عدم تامین نیاز فرزند خود، در درمان. بگذریم که قبل از این شوک، یک تیتراژ به شدت نازل به مخاطب عرضه شد، که بیشتر شبیه فیلم‌های خانوادگی می‌ماند، تا یک فیلم سینمایی .

 پس از آن، شخصیت مرد و همسرش سفر خود را درون شهر آغاز کرده، تا بتوانند مشکل نوزاد خود را حل کنند. علاقه و گرایش آنان به فرزند داشتن، مخاطب را تا حدودی مجاب می‌کند، که دلیل این همه اصرار برای نجات فرزندی که هم خون آنان نیست، چه چیزی می‌باشد.

در ادامه می‌بینیم که ضعف‌های فیلمنامه بیشتر و بیشتر خود را نشان می‌دهند. بازی‌های ضعیف و کاریکاتوری و عدم پرداخت مناسب، کار خود را می‌کند و این ایده خوب را به قتلگاه ضعف و عدم اقناع مخاطب می‌برد. کاراکتر پدرِ شخصیت اصلی، به عنوان یکی از شخصیت‌های تاثیرگذار، که در پایان نیز با تصمیم او، اتفاقات نهایی فیلم رخ می‌دهد، به شدت کاریکاتوری، آماتور و بی‌روح بود، که باعث شد تا مخاطب، متوجه مخالفت او با فرزندش نشود.

استفاده از نابازیگر در فیلم "آنها مرا دوست داشتند" علاوه بر فیلمنامه ضعیف، مزید برعلت شد، تا مخاطب در گنگی بیشتری فرو برود. دیگر شخصیت‌های فیلم که از بازیگران چهره نیز بودند، تلاش‌هایی داشتند تا فیلم را قابل تحمل‌تر کنند. امیر جعفری نیز تا حدودی قصد کمک به فیلم را داشت، اما به خاطر عدم پرداخت مناسب فیلمنامه، نتوانست کار زیادی صورت دهد.

بازی بسیار خوب لیلا بلوکات در نقش یک معتاد نیز متفاوت بود. آن هم به دلیل تیپیکال بودن این نقش این اتفاق افتاد، نه به خاطر فیلمنامه؛ زیرا به شکل واضحی این ایفای نقش از فیلم بیرون می‌زند؛ زیرا دیگر اجزای فیلم در جایگاه درست خود قرار نمی‌گیرند.

در نهایت باید گفت، این لباس شلخته که بر اندام نحیف این فیلم قرار دارد، به زدگی بیشتر مخاطب از آن، کمک می‌کند.

پایان بندی رویایی کارگردان نیز تیر خلاصی بود که به قلب فیلم زد. دزدیدن نوزاد از بیمارستان توسط پدرخوانده‌اش، پرای اینکه  پدر متمول شخص اول، نتواند نوزاد را از او دور کند؛ که با یک حالت اسلوموشن مضحک و استفاده از تصویر کم رنگ ابرها در صفحه همراه بود. این موضوع غیرحرفه‌ای بودن فیلم را بیشتر نمایان و عیان می‌کند.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 3 =
*****