پس از انقلاب اسلامی شاهد گرایش بسیار مردم به دین و مراسمات مذهبی هستیم که با قبل از آن قابل مقایسه نبوده و تفاوت چشمگیری داشته است.

انقلاب اسلامی ایران در زمانی شکل گرفت که بلوکهای شرق و غرب در اوج کنارهگیری از دین و مادیگرایی به سر میبردند. زمانهای که انسان محوری و دین زدایی در میان جوامع موسوم به جهان اول موج میزد و سایر تمدنهای موجود در آن عصر را نیز تحت تاثیر خود قرارداده بود. هر کجا که صنعت و پیشرفت غرب به آنجا میرفت، تفکر لیبرالی آن و تمدن مبتنی برآن نیز بهعنوان سوغات به آنجا کوچ میکرد.
جو فرهنگی ایران نیز از این امر مستثنی نبود. در ایران آن دوران، وضعیت فرهنگی و مذهبی به جایی رسیده بود که آنتونی پارسونز در کتاب خود میگوید: «جشن هنر شيراز در سال 1977 از نظر كثرت صحنههای اهانتآميز به ارزشهای اخلاقی ايرانيان از جشنهای پيشين فراتر رفته بود...».[1] در ادامه به مطالبی اشاره میکند که قابل بیان در این نوشتار نیست.
در چنین فضایی، نظامی شکل گرفت که بر پایه دین بوده و ادعای تشکیل تمدنی مبتنی بر مبانی دینی داشت. طبیعی است که وجود ریشههای لاابالیگری نفوذ کرده در میان مردم از زمان پهلوی که به دنبال دینزدایی در جامعه بوده و تمدن غربی را ترویج مینمودند، کار را تا حدودی سخت نماید.
این در حالی بود که در دانشگاههای ما، علوم انسانی مبتنی بر مبانی غرب تدریس میشد و مدیران آینده این نظام باید از دل همین محصلین به وجود میآمدند؛ درنتیجه اجرای کامل تفکر اسلامی و مبانی دینی کاری زمانبر و نیازمند به پایهریزی طولانیمدت بود. بنابراین آنچه در زمان حاضر میبینیم را نمیتوان کاملا برخاسته از تفکر دینی دانست، که اگر چنین بود، وضع با آنچه هست خیلی تفاوت داشت.
با این وجود، آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد با قبل از آن قابل مقایسه نیست. وجود هیئات مذهبی فراوان، استقبال گسترده مردم از مراسمات مذهبی همچون اعتکاف و احیاء شبهای قدر و شرکت در جشنهایی همچون جشن غدیر و حضور مداوم در اماکن زیارتی و جانفدایی جوانان در جبهههای نبرد دفاع مقدس و دفاع از حرم همگی از آثار این انقلاب است.
البته وجود منکرات فراوان در جامعه نیز غیر قابل انکار است، که دلیل آن همان استمرار ریشههای شکل گرفته در زمان پهلوی و تبلیغ گسترده دشمن در ماهوارهها و شبکههای اجتماعی میباشد.
پینوشت:
[1]. سرآنتونی پارسونز، غروروسقوط، انتشارات هفته، ص90.