مقایسه مبانی تکفیری‌ها، سلفی‌ها و وهابیت با شیعه در مسئله توحید

12:50 - 1402/05/15

تکفیری‌ها و وهابیت در مسئله جسمانیت خدا، وصف قدرت خدا و همچنین رؤیت خدا با چشم، مسیر انحرافی و خردستیزی را در پیش گرفتند، اما شیعیان با کرنش در برابر وحی و بهره‌گیری از استدلال‌های عقلی توانسته‌اند ساحت قدس الهی را از هرگونه نیازمندی و احتیاج دور نگه‌ دارند.

گروه‌های سلفی، تکفیری و وهابی به‌طور ناخواسته خود را به یک تافته جدا بافته از امت اسلامی تبدیل کرده و هر کسی را که عقیده‌ای مانند آنها نداشته باشد، مشرک می‌دانند. با اینکه در مقام حرف و سخن، پیروی از قرآن و احادیث نبوی را سرلوحه خویش قرار داده و شعار خود می‌دانند؛ اما با مطالعه و بررسی مشخص می‌شود که دیدگاه این گروه‌ها نه تنها با قرآن و سنت نبوی هماهنگ نیست؛ بلکه در تقابل با آنها نیز می‌باشد. در ادامه به برخی از آنان اشاره می‌شود:

خدای جسمانی 
ابن‌تیمیة حرّانی به عنوان ایده‌پرداز وهابیان، بر این باور است که در میان آیات قرآنی، نمی‌توان آیه‌ای را یافت که بگوید خدا جسم نیست و «جهت» و «مکان» ندارد.[1]

این در حالی است که عالمان شیعه در مواجهه با ظاهر برخی آیات قرآن که گویای جسمانی بودن خداوند است،[2] به خود قرآن مراجعه می‌کنند. قرآن دو شیوه‌نامه مهم و حیاتی را به مخاطبان خود می‌آموزد؛ نخست آنکه بدانند آیات قرآن بر دو دسته «مُحکم» و «مُتشابه» می‌باشند؛[3] دیگر آنکه خداوند شبیه به هیچ‌چیز نیست.[4] در این صورت مشخص می‌گردد که آیات مشتمل بر مفهوم خدای جسمانی، نیازمند توجیه و تأویل هستند.

عقل‌ستیزی 

تلاش ابن‌تیمیة آن بوده که به گمان خویش، بهترین شکل از توحید را توضیح دهد، اما نه تنها جسمانیت را به خدا نسبت داد؛ بلکه وصف قدرت و توانایی نامعقول را نیز در مورد خدا می‌پذیرد. او در توضیح مفهوم «استواء خدا بر عرش» گفته: «اگر خدا بخواهد می‌تواند بر پشت یک مگس سوار شود و خود را سبک‌وزن قرار دهد چه رسد به قرار گرفتن بر عرش».[5]

متأسفانه دور افتادن از مکتب وحی و نادیده‌‌گرفتن کارکردهای عقل در مسائل عقیدتی، چنین پیامدهای خردستیزانه‌ای را به‌دنبال دارد. در همین شرایط است که شیعیان با کرنش در برابر معصومان علیهم‌السلام و دانش‌اندوزی از مبدأ وحی، نه تنها معنای استواء خدا بر عرش را می‌آموزند؛ بلکه درمی‌یابند که قدرت خداوند بر همه چیز احاطه دارد، مشروط به آنکه آن شیء، امکان وقوع و تحقق داشته باشد.[6]

دیدن خدا
ابن‌قیّم‌ جوزی یکی از شاگردان ابن‌تیمیة است که مسیر انحرافی استادش را پیش گرفت. او در یکی از کتاب‌های خود، فصلی را با عنوان «دیده شدن خداوندِ خندان در قیامت» آغاز کرده و با افتخار آن را بهترین بخش آن کتاب معرفی می‌کند. وی در ادامه تمام آیات و روایات مربوط به دیدن خداوند را نقل می‌کند و به تمام اشکالات پاسخ می‌دهد.[7]

خوشبختانه عالمان آگاهی از میان اهل‌تسنن در برابر چنین انحرافات واضحی قد علم کردند و توانستند به زیبایی و با ارائه مستندات عقلی، بطلان این ادعا را نشان دهند. با بررسی دقیق مشخص می‌شود که روایات مورد استناد ابن‌قیم دراین‌باره، همه دارای سند ضعیف بوده و ریشه در اسرائیلیات و خرافات دارد.[8]

به‌هرروی، مخاطب با انصاف و اهل اندیشه با مقایسه سطحی میان اندیشه‌های تکفیری و وهابی، درمی‌یابد که باورهای تکفیری و وهابی برخلاف اصول مکتب شیعه، با بسیاری از آیات قرآن، احادیث معتبر و همچنین استدلال‌های عقلانی در ستیز است.

پی نوشت
[1]. ابن‌تیمیة، احمد، التسعينية، مكتبة المعارف، ج1، ص: 192.
[2]. ق/16.
[3]. آل‌عمران/7.
[4]. شوری/11.
[5]. ابن‌تیمیة، احمد، بيان تلبيس الجهمية، مجمع الملك فهد، ج3، ص: ۲۴۳.
[6]. صدوق، محمد، التوحيد، جامعه مدرسین، ص: 130.
[7]. الجوزی، ابن‌القیم، حادي الأرواح إلى بلاد الأفراح، دار عطاءات العلم، ج2، ص: 605.
[8]. السقاف، حسن، مسألة الرؤیة، دار الامام نووی، ص: 12.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 0 =
*****