تقلید در اصول دین یک روش اصیل و مطلوب نیست؛ هرچند اگر یک شخصی بدون در نظر گرفتن دلیل فطرت و عقل، به حقیقتی دست بیابد؛ دستیابی به حقیقت خدشهدار نخواهد شد.
![معنای تقلیدی نبودن اصول دین تقلید و نظم](https://btid.org/sites/default/files/media/image/nzm_0.jpg)
پی بردن به فرمول شیمیایی الکل و کشف ساختار مولکولی آن، روشی متناسب با خود را میطلبد. در اصطلاح میگویند که این موضوع تجربی است و با روش تجربی و آزمایش باید به آن پاسخ داد. تجربه کردن یک موضوع، اسلوب و روش متعارف در کسب قوانین علوم طبیعی است و الا ممکن است شخصی فرمول دقیق را در خواب ببیند یا به او الهام شود. به تعبیری تجربی بودن مسئله به معنای بیان روش متعارف و موردقبول همگان است و این قاعده ریاضی و فلسفی نیست که هیچ فرض استثنا و تبصره نداشته باشد.
درباره تحقیقی و عقلی بودن اصول دین، گاهی شبهاتی مطرح میشود. مثلاً میگویند: «حتماً بارها شنیدهاید که در اسلام، اصول دین تحقیقی است نه تقلیدی. مراجع تقلید میگویند که «اصول دین باید تحقیقی باشد، ولی...»، یک ولی به آن اضافه کردند و گفتند «ولی اگر تحقیقی هم نباشد، اشکالی ندارد» که همین سخن کلی و متناقض را رهبر هر فرقه و مذهبی از هزاران فرقه و مذهب دنیا نیز میتواند به پیروانش بگوید».
آیا اتهام سخن متناقض و مبهم درباره تقلید، بر فقهای بزرگ شیعه وارد است یا مطرح کننده این شبهه از اساس معنای تقلیدی نبودن اصول دین و معنای تناقض را نفهمیده؟! به نظر نگارنده، قسم سومی هم ممکن است. این فرض که برخی شیادان و دزدان اعتقاد، بااینکه معنای درست حرف مراجع تقلید را فهمیدهاند؛ خود را به نفهمی بزنند تا چند فرد بیاطلاع یا سادهلوح را بفریبند.
تقلیدی نبودن اصول دین و امکان تقلید در آنها
روشن است که تقلیدی نبودن اصول دین به معنای بیان روش متعارف و مقبول در این زمینه است و بههیچوجه تلازمی با نفی روشهای نامطمئن و پُرخطر ندارد. احتمال اینکه شخصی فرمول شیمیایی الکل را با خواب به دست آورد منتفی نیست؛ اما این راه مرسوم و مورد اعتنای عاقلان جهان نیست. در مسائل اساسی و اعتقادی دین نیز باید از راه عقل و فطرت (دلیل غالب مسلمانان بر پذیرش اصول ابتدایی دین، مانندِ وجود خدا و توحید) پیش رفت و راه اعتماد صِرف به کلام دیگران یا تبعیت از احساس راهی پرخطر و پُر از اشتباه است. اگر کسی از روی تنبلی از خردورزی فاصله گرفت و راههای نامطمئن را برگزید و گرفتار اعتقاد انحرافی و غلط شد، خودش مقصر است و در راه تباهی آینده جاودان خویش گام بسیار خطرناکی برداشته است. اگر شخصی از اقبال بلندش با راهی غیرمرسوم به دین اسلام که حق و حقیقت است، رهنمون شود، به خوشبختی رسیده و فقها این راه غیرمرسوم را از او قبول میکنند.