«مصلحت»، اولین ساخته حسین دارابی، بر خلاف بعضی نقدهای وارد شده، جای شهید و جلاد را عوض نمیکند؛ گرچه با شخصیتپردازی بهتر میشد جلوه قهرمان را در فیلم پررنگتر کرد و به اثر کمنقصتری رسید.
فیلم سینمایی «مصلحت» به نویسندگی و کارگردانی «حسین دارابی»، روایتگر داستانی است که در اوایل دهه شصت میگذرد. آیت الله مشکاتیان -یکی از مسئولان بلندپایه دستگاه قضایی- در پی اقدام پسرش به شلیک و قتل ناخواسته، در چالشی جدی درباره اجرای عدالت قرار میگیرد.
حسین دارابی گرچه سابقه تهیه کنندگی و کارگردانی چند فیلم کوتاه را در کارنامه خود دارد، ولی «مصلحت» اولین ساخته بلند او است که توانست در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر، دیپلم افتخار بهترین کارگردانی اول را برای او به ارمغان بیاورد.
در «مصلحت» با سه دسته فکری روبهرو هستیم. دسته اول انقلابیهای راستین هستند که برای برقراری عدالت حاضرند هر هزینهای بدهند. دسته دوم انقلابینماهایی هستند که با انگیزههای مختلف و البته با توجیهات شرعی و اخلاقی، از قدرت سوءاستفاده کرده و برای رسیدن به اهداف خود دست به هر اقدام غیرشرعی و غیراخلاقی میزنند و بدنامی را برای انقلاب و نظام اسلامی به جا میگذارند. دسته سوم مخالفان انقلاب هستند.
دسته اول را حسین و آیت الله مشکاتیان، دو قهرمان داستان نمایندگی میکنند. حسین وقتی که متوجه میشود با اعتماد نابجا به همکارانش، اتهام قتل به یک بیگناه را تأیید کرده است، نهایت همتش را برای پیگیری پرونده به کار میگیرد و حتی تهدید مسئولان فاسد به آسیب رساندن به خانوادهاش، او را منصرف نمیکند. مشکاتیان نیز در اجرای عدالت اهل مماشات نیست و همان طور که در پرونده پسر آیت الله خانزاده گوشش بدهکار توصیههای این و آن نبوده، درباره فرزند خودش نیز استثنا قائل نمیشود؛ حتی اگر کار پسرش به چوبه دار بکشد.
نمایندگان دسته دوم، لشگری -معاون مشکاتیان، که یک روحانی است- و مسعود هستند. لشگری به ادعای خودش، تنها به خاطر مصالح نظام اسلامی و جنگ روانی گروههای مخالف انقلاب، در پرونده دست میبرد و مسعود نیز -که از دوستان صمیمی مهدی است و دل پری از ظلمهای ساختاری در نظام پهلوی و اختلاف طبقاتی شدید در آن دوره دارد، لشگری را یاری میکند.
خانواده آریا و وکیلشان گرچه به رژیم پهلوی وابستگی داشتهاند، ولی ویژگی خاصی که آنان را از دیگر مخالفان جمهوری اسلامی جدا کند، از خود نشان نمیدهند؛ پس میشود آنها را نماینده همه مخالفان دانست.
یکی از مهمترین نقدهای محتوایی به این فیلم، عوض شدن جای جلاد و شهید است که به نظر درست نمیرسد؛ گرچه میشد با پرداخت بهتر شخصیت «مسعود» و خانواده «شاهین آریا» قوت بیشتری به داستان داد تا قهرمانها بیشتر جلوه کنند. بیننده طبیعتاً نمیتواند خانواده آریا را مظلوم مطلق بداند؛ چرا که اولاً شاهین با پاره کردن عکس شهید بهشتی و تحریک هواداران شهید -از جمله مهدی مشکاتیان- به نوعی آغاز کننده درگیری بوده است و مهدی گرچه به خاطر اسلحه کشیدن مقصر است، اما با توجه به شدت درگیری، میتوان کار او را دفاع از خود دانست. ثانیاً فیلمساز در برابر اتهاماتی که مسعود نسبت به آنها طرح میکند، هیچ پاسخی ارائه نمیدهد. بنابراین برای مخاطب مفروض است که این خانواده نیز از ظلم خاندان پهلوی مبرا نیستند و اگر مظلومیتی هست، تنها درباره پرونده قتل شاهین است؛ که در این باره نیز کسی که حتی بیشتر از پدر و مادر شاهین پیگیر احقاق حق آنان است، مسئولی انقلابی مانند حسین جلالی است.
ادامه دارد...