مستند «عمامه صورتی» کذشته از ضعف شدید فنی، از نظر محتوایی نیز یک مستند مبتذل است؛ نه تنها به خاطر قلاب کردن دخترانی با پوشش به شدت ناهنجار؛ بلکه به خاطر اتهامات و برچسبهایی که با شواهد غیرمعتبر و بدون منطق به نهادهای مختلف سیاسی و مذهبی و حتی بعضی چهرههای شاخص میزند.
حکایت «عمامه صورتی» حکایت فرد ضدانقلابی است که اهل منطق و حرف اصولی نیست. تقریباً همه بچههای انقلابی تجربه برخورد با چنین افرادی را دارند؛ کسی که پشت سر هم حرفهای تکراری را ردیف میکند، یک ریز از این ور و آن ور میگوید، طبیعتاً گاهی به تناقض میافتد، به این و آن تهمت میزند، بدون اینکه خود را ملتزم بداند دلیل و سندی ارائه دهد. در آخر هم نتیجهای را که دوست دارد، میگیرد و به مخاطبش اجازه تبیین و دفاع از خود را نمیدهد.
از بعضی آشفتگیها و تناقضات «عمامه صورتی» که بگذریم، به نظر میرسد حرف اصلی آن مخالفت با امر به معروف و حتی نظام اسلامی است. شمقدری از آغاز تا پایان مستند، بر ضد امر به معروف کار میکند. آن را از زبان روحانی یا دختران بیحجاب، بیهوده معرفی میکند، آمران را بیادب، بیفرهنگ، خشن و کمخرد نشان میدهد و گل سرسبد آنان را نیز تلویحاً متهم به دزدی میکند.
هدف دیگر «عمامه صورتی» روحانیون و بلکه نهاد روحانیت است. شخص اول مستند گرچه یک روحانی است و تقریباً تا پایان کار دائماً جلوی دوربین است، ولی از همان آغاز با آن حرکات نمایشی، به نوعی مورد تمسخر واقع میشود. در ادامه نیز بیان، لحن، و حتی رفتار شمقدری نسبت به حجتالاسلام صفدری محترمانه نیست؛ به طوری که حتی به خودش اجازه میدهد هنگام پاسخ دادن به دختران بیحجاب، کلام او را قطع کند و حرف خودش را بزند.
مقصر اصلی وضع موجود از نگاه شمقدری روحانیت است؛ روحانیتی که چهره شاخص آن از زبان مردم متهم به دزدی و اسلام طالبانی میشود و فیلمساز هم نه تنها پاسخی به این اتهامات نمیدهد، بلکه به نوعی آنها را تأیید هم میکند. در قضیه مونوریل نیز شمقدری با روایت پسر حجتالاسلام نقویان که مخالفتش با قانون حجاب حاشیهساز شده بود، نهاد روحانیت را در قم صاحب قدرتی فراقانونی معرفی میکند، بی آنکه برای ریشهیابی معطل ماندن این پروژه خودش را به زحمت بیندازد. همچنین نقویان با اشاره به اخراجش از حوزه، القا میکند که بیان مسائلی از این دست و اعتراض به این اقدامات باعث اخراجش شده است.
شمقدری در حالی از ضرورت حجاب دم میزند که اولا اولویت مبارزه با بیحجابی را با بیانی عوامانه رد میکند؛ در حالی که کارگردان مستند سهگانه «انقلاب جنسی» نباید نیازمند توضیح این مطلب باشد که کوتاه آمدن در مسئله حجاب و پوشش جامعه ما را به سرنوشت غمانگیز کشورهای غربی دچار خواهد کرد. ثانیاً اصل لزوم رعایت حجاب را نیز در ادامه رد میکند. چه طور؟ او در بخش پایانی، حسن روحانی را به خاطر پافشاری بر الزام به حجاب اسلامی مقصر تغییر اولویتها در این باب میداند؛ در حالی که پافشاری بر اجرای یک قانون، به معنی همان ضرورتی است که چند ثانیه پیشتر، آن را تأیید کرده بود، نه اولویتش بر مبارزه با دیگر مفاسد. البته ممکن است متهم کردن روحانی دلیل دیگری هم داشته باشد؛ تلاش برای همراه کردن قشر حزباللهی.
رنگ «عمامه صورتی» البته تیرهتر از اینهاست. مستند شمقدری سرشار از دروغ و مغلطه است؛ چه با تصریح و چه با تلویح. از نگاه گزینشی به مردم و امر به معروف و روحانیت و... که بگذریم، او درباره نگاه امام به نقش سیاسی روحانیت، جوری از بیان امام در کارش استفاده میکند، که گویی ایشان درباره تمام مناصب حکومتی، حتی ولایت فقیه، شورای نگهبان و... نیز چنین نظری داشته است. او درباره در اولویت بودن مسئله حجاب، تبعیض در امر به معروف، کارکرد فعلی کاخهای پهلوی، علت رویگردانی بعضی از مردم از روحانیت، علت شیوع بیبند و باری در بعضی اقشار جامعه و حتی موقوفات گوهرشاد صراحتاً دروغ میگوید یا بیننده را بازی میدهد؛ مانند اطلاعاتی که از آن پیرمرد کارگر درباره ساکنان کاخ دیزین با آن همه بگیر و ببند و نگهبانی ورودیاش میگیرد!
در مجموع «عمامه صورتی» یک مستند به شدت پوپولیستی است که نه تنها کمکی به حل مسائل فرهنگی یا اقتصادی کشور نمیکند، بلکه در آتش تحلیلهای مبتذلی که بخش قابل توجهی از مردم –بهویژه نوجوانان و جوانان- را درگیر کرده است، میدمد.