دستگاه قضا با «آقای قاضی» چند چند است؟

10:16 - 1403/05/01

در فصل دوم از مجموعه «آقای قاضی» تکلیف قوه قضائیه با او روشن می‌شود؛ اینکه چه کسانی حامی او یا منتقد و مخالف او هستند و انگیزه او برای ادامه راه قضاوت چه نسبتی با سیاست‌های دستگاه قضا دارد.

محور این یادداشت قسمت نخست از فصل دوم مجموعه «آقای قاضی» است؛ مهمترین قسمت این مجموعه، که خط مشی آن را تعیین می‌کند.

در فصل اول یکی از پرسش‌هایی که برای بیننده پیش می‌آمد، این بود که آیا همه قاضی‌ها همین جور در اجرای عدالت پافشاری دارند یا «قاضی خلج»ها استثنا هستند؟ سکانس اول فصل دوم به این پرسش پاسخ می‌دهد. در جلسه دادگاهی که در طرف متهم پرونده، وکیل یک شرکت خودروساز ایستاده است، شخصی به جز خلج را در جایگاه قاضی می‌بینیم که بدون مماشات برخورد می‌کند و حکم به جلب متهم غایب در جلسه دادگاه می‌دهد. می‌دانیم که همه قاضی‌ها این گونه نیستند، ولی حسی که به مخاطب منتقل می‌شود، حس مثبت به دستگاه قضا و تنها نبودن خلج است.

در سکانس بعد متوجه می‌شویم وکیل کار کشته‌ای که در دادگاه حاضر بود، آشنایی نزدیکی با خلج دارد، ولی مشخص است که آدم صادقی نیست. هم رفتارش در دادگاه و هم گفتگویش با خانم کارآموز و به‌ویژه اشاره‌اش به بازی‌های رسانه‌ای این را نشان می‌دهد.

پرسش بعدی: رفتار قاضی خلج در بیرون دادگاه با مردم چگونه است؟ در سکانس بعد، خلج را پشت چراغ قرمز می‌بینیم. همان جا تماس مسئول مافوق را رد می‌کند، به تماس همسرش پاسخ می‌دهد و از راننده خودروی پشتی بابت تأخیر در حرکت، متواضعانه عذرخواهی می‌کند؛ در حالی که شاید مقصر هم نبوده باشد.

در ادامه خلج را در یک رستوران اشرافی می‌بینیم. او مهمان همان وکیل حرفه‌ای است. رابطه یک قاضی با چنین وکیلی می‌تواند دوستانه باشد؟ موضوع قرار با آقای وکیل، کاری است. با اینکه با خلج گرم می‌گیرد، اما واکنش او چندان دوستانه نیست. ظاهراً رابطه این دو خویشاوندی است. خلج به او می‌گوید دنیای ما با هم فرق دارد؛ تو به دنبال پولی و من به دنبال عدالت.

تعامل مدیران بالادستی با او چگونه است؟ سکانس مهم بعدی، سکانس قرار با یک مقام بالادستی به نام «جلالی» -با بازی فوق‌العاده امین میری- است، با همراهی «اردستانی»؛ همان مقام مافوق که پیشتر تماس گرفته بود؛ یک جلسه پر تنش درباره بعضی مسائل مطرح شده درباره خلج. اردستانی حامی خلج و خواهان ارتقای اوست و میانه کار را دارد، ولی جلسه با صلح تمام نمی‌شود و خلج نامه استعفا را تحویل اردستانی می‌دهد.

ظاهراً در دستگاه قضا از امثال قاضی خلج چندان هم حمایت نمی‌شود. خلج پس از سر زدن به آرامگاه دخترش، پیش اردستانی برمی‌گردد؛ در ساختمان در حال ساخت یک مجتمع قضایی. اردستانی با او درباره جلالی حرف می‌زند؛ از گزارش‌هایی که درباره خلج نوشته و بسیار مثبت است. خلج حرف‌های جلالی را تأیید می‌کند و خودش را بابت تند شدنش ملامت می‌کند و تصور ما از جلالی را کاملاً به هم می‌ریزد. خلج در پاسخ به اردستانی می‌گوید بعد از مرگ ریحانه دیگر آن آدم سابق نیست. با جلالی مشکلی ندارد، اما ناکارآمدی دستگاه قضا در جهت اجرای عدالت، او را خسته کرده است و در همین گفتگو به مشکلاتی اشاره می‌کند که عدلیه ناخواسته با آن روبه‌رو است؛ از جمله تعدد پرونده‌های قضایی که مانع تمرکز قاضی و اجرای کامل عدالت است. اردستانی اما نگاه صفر و صدی خلج را به چالش می‌کشد و یک برگ برنده رو می‌کند؛ پرونده‌ای مربوط به خودروسازی؛ همان که خلج می‌خواست تا حق ریحانه‌ها را از عاملان مرگشان بگیرد.

قهرمان «آقای قاضی» قاضی خلج نیست؛ قوه قضائیه است؛ دستگاهی که به ضعف‌های خودش آشناست، عزمش برای اجرای عدالت جزم است، از نیروهای کارا و پاکش حمایت می‌کند و در همان حال نظارت جدی بر آنها دارد، درد مردم را با کارکنان دردکشیده‌اش به خوبی می‌فهمد و با وجود همه مشکلات برای استیفای حقوق آنها تلاش می‌کند.

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 4 =
*****