"آقای قاضی" حالا از تصمیم خود به استعفا برگشته است تا در هر جلسه دادگاه با اقتدار بیشتری حکم به عدالت و امید بدهد. قاضی خلج بازگشته است تا انتقام "ریحانه" را از قاتلان قانونگریزش بگیرد.
فصل اول مجموعه «آقای قاضی» که با توجه به فیلمبرداری در یک مکان (لوکیشن) به نسبت دیگر تولیدات با هزینه پایین ساخته شد، خیلی زود تبدیل به یکی از پر بینندهترین تولیدات صداوسیما شد.
دلیل این اقبال عمومی البته روشن بود؛ جذابیت خود دادگاه و دعاوی حقوقی مطرح شده در پرونده که دراماتیزه شده و با زبان غیرتخصصی برای مخاطب بازگو میشد، متن روان و جذاب و بازی بسیار خوب قریب به اتفاق بازیگران، به ویژه «بهزاد خلج» در نقش قاضی خلج. بازی بهزاد خلج که آن روزها چهره شناخته شدهای نبود، به قدری چشمگیر بود که بسیاری از بینندگان در تردید بودند که او یک بازیگر حرفهای است یا یک قاضی حرفهای که میتواند نقش خودش را خوب بازی کند، اما حالا به لطف فصل اول، او یک بازیگر شناخته شده و با سابقه چند کار سینمایی و تلویزیونی و همچنین برنده سیمرغ جشنواره فیلم فجر است.
با وجود موفقیت فصل اول، گروه سازنده «آقای قاضی» به داشتههایش بسنده نکرده و با تغییراتی بازگشتهاند تا عملاً فصل دوم باشند، نه ادامه فصل یک، پس از یک فاصله زمانی. گروه نویسنده با هوشمندی روی جذابیت قاضی خلج سوار شدهاند و بیشتر به معرفی شخصیت او پرداختهاند. حالا ما او را نه تنها در صحن دادگاه، که در دفتر مدیر بالادست، در رستوران، در خیابان و پشت چراغ قرمز و در تعامل با همکاران، با عنوان حقوقی و حقیقی میبینیم.
در قسمت اول از فصل دوم، قاضی خلج را میبینیم که با وجود خستگی از آنچه در فصل اول گذشته و حقوقی که آنچنان که باید و شاید نتوانسته به حقدار برساند، با حمایت مدیران بالادست، از تصمیم خود مبنی بر کنارهگیری از قضاوت برمیگردد تا این بار مقتدرتر از گذشته، زبان و بازوی مردم مظلوم برای اجرای عدالت باشد. بازگشت آقای قاضی رنگ و بوی انتقام دارد؛ انتقام با سلاح قانون.
در قسمت دوم، اولین سکانس پس از عنوانبندی کامل کننده قسمت اول است؛ جایی که -ریحانه دختر درگذشته بهزاد خلج- از دریچه قاب کوچک عکسش، از روی میز قضاوت پدر، به نمایندگی از قربانیان بیعدالتی، ناظر عملکرد قاضی شعبه ویژه، شعبه صد و بیست و یک است.