غیبت در انبیاء و پیشوایان گذشته

00:24 - 1391/10/15
طبق تصریح قرآن كریم حضرت یونس مدتی در شكم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود.
پیشوایان

مسأله غیبت مختص به امام عصر -ارواحنا فداه- نبوده است، بلكه طبق بیان قرآن كریم و روایات فراوان تعدادی از پیشوایان گذشته نیز، از آن جمله: صالح، یونس، موسی، عیسی، خضر -علیهم السلام- و... به عللی و جهاتی غیبت اختیار كرده، و از انظار مردم پنهان می شدند!
ابوبصیر می گوید: از امام صادق ـ علیه السلام ـ شنیدم كه می فرمود[1]: تمام غیبتهای پیامبران در زندگی قائم ما اهلبیت نیز مو به مو جاری است می گوید: عرض كردم، آیا قائم از شما اهلبیت است؟ حضرت فرمود: ای ابو بصیر او پنجمین فرزندم پسرم موسی كاظم ـ علیه السلام ـ و فرزند بانوی كنیزان عالم است. غیبتش چندان طولانی گردد كه اهل باطل دچار تردید شوند، سپس خداوند او را ظاهر كرده و شرق و غرب جهان را به دست او بگشاید، و عیسی بن مریم از آسمان فرود آید و پشت سر او نماز گذارد، زمین با نور خداوند منور گردد، و جایی در روی زمین نمی ماند كه در آن غیر از خداوند عز و جل پرستش شود، همه ادیان باطل از میان برود، و فقط دین خدا می ماند، هر چند مشركین نپسندند!
نمونه هایی از غیبتهای پیشوایان گذشته
1ـ حضرت خضر: به تصریح قرآن كریم حضرت موسی قبل از دور، غیبش با او آشنا شده، از علم او بهرمند می‌شد، او با اینكه از دیدگان پنهان بود هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت. و روی ولایت و اختیاراتی كه از جانب خدا به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرّف می‌كرد و اوضاع را طبق مصالحی رهبری می‌نمود.
داستان وی با حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در قرآن (ایات 59 تا 82 كهف) ذكر شده است.
2ـ غیبت حضرت موسی بن عمران (ع): طبق تصریح قرآن حضرت موسی چهل روز تمام از بنی اسرائیل دوری گزید[2].تا اینكه این مدت سپری شد و دوباره به سوی قومش برگشت.
3ـ و همچنین داستان یونس (ع): وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش كردند، حضرت یونس ـ علیه السلام ـ از میان آنها بیرون رفت به طوری كه هیچ كس نمی‌دانست او كجاست!
طبق تصریح قرآن كریم حضرت یونس مدتی در شكم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود.[3]
خداوند او را به جهت مصلحتی در شكم ماهی زنده نگه داشت. سپس او را بیرون آورده و سالم به سوی قومش باز گردانید!
4ـ داستان غیبت حضرت عیسی (ع): یهود و نصاری بر كشته شدن وی اتفاق دارند، اما خداوند می‌فرماید: وقولهم انا قتلنا المسیح عیسی ابن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه ولكن شبّه لهم و انّ الّذین اختلفوا فیه لفی شكّ منه ما لهم به من علم الاّ اتّباع الظّنّ و ما قتلوه یقیناً. بل رفعه الله الیه و كان الله عزیزاً حكیما.ً[4] و گفتارشان كه ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را كشتیم در حالی كه نه او را كشتند و نه بدار آویختند، لكن امر بر آنها مشتبه شد و كسانی كه در مورد (قتل) او اختلاف كردند از آن در شك هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌كنند و قطعاً او را نكشتند.
عیسی بن مریم هم اكنون زنده و غایب است و طبق روایات در زمان ظهور مهدی روحی فداه از آسمان به زمین فرود می‌آید. چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: "یلتفت المهدیّ و قد نزل عیسی بن مریم كانما یقطرمن شعره الماء فیقول المهدی: تقدّم صلّ بالنّاس فیقول عیسی: اقیمت الصّلوه لك، فیصلّی خلف رجل من ولدی[5] یعنی مهدی متوجه می شود كه عیسی فرزند مریم از آسمان فرود آمده و گوئی از موهای سر و صورتش آب می‌ریزد، مهدی روحی فداه به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، حضرت عیسی (ع) می‌گوید: نماز باید به وسیله شما اقامه شود، پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می‌خواند.
5ـ غیبت حضرت صالح (ع): حضرت صالح از پیامبران عظیم الشأن است و نام مباركش 9 بار در قرآن آمده و از حیث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهیم (ع) بوده است.
حضرت صالح بر قوم ثمود كه مردمی بت پرست بودند مبعوث شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، صالح در روز غیبت مردی كامل و دارای شكمی هموار و اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، و گونه های كم گوشت، میانه بالا و متوسط القامه بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر كرده بود و او را نشناختند. و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند:
صالح گفت: من همان صالح هستم كه ناقه را برای شما آوردم، گفتند درست می‌گویی منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علائمی داشت؟!
صالح گفت: علامت ناقه این بود كه یك روز برای خوردن آب به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می گذاشت. گفتند درست گفتی، ما به خدا و آنچه تو از نزد او آوردی ایمان 1ـ دسته اول منكر وی شدند. 2ـ دسته دوم مشكوك بودند. 3ـ دسته سوم یقین داشتند كه او صالح پیغمبر است.
6ـ داستان غیبت لاوی بن برخیا: داستان مشروحی درباره نعثل یهودی در تشرف به خدمت رسول اكرم (ص) نقل شده كه تفصیل آن چنین می باشد:
نعثل چون پاسخ همه سؤالاتش را از پیامبر عظیم الشأن اسلام دریافت كرد، شهادتین بر زبان جاری كرد و گفت: من در كتب انبیاء قبل دیدم كه در آخر الزمان پیغمبری می آید كه نامش (احمد) و (محمد) است، و او خاتم الانبیاء بوده و اصیاء او دوازده نفر به عدد اسباطند. رسول اكرم (ص) به نعثل می فرماید: آیا اسباط را میشناسی؟
نعثل گفت: آری، آنها دوازده نفرند كه نخستین آنها لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب شده، سپس به میان قوم خود برگشت، و دین خدا را پس از اندراس و از هم گسیختگی از نو زنده كرد، و با پادشاه ستمگری به نام (قرسطیا) جنگید و او را كشت.
حضرت فرمود: آنچه در میان بنی اسرائیل واقع شده در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد شد، دوازدهمین فرزند من غایب می شود، به طوری كه دیده نمی شود!
وقتی به طرف امت بازگشت می كند كه از اسلام اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده باشد! در چنین شرایطی خدا به او اجازه خروج می دهد! و خدا اسلام را به وسیله او ظاهر كرده و تجدید می نماید.
خوشا به حال كسانی كه آنان را دوست داشته، از آنان پیروی كنند، و بدا به حال كسانی كه آنها را دشمن داشته با آنان مخالفت نمایند! و خوش به حال كسانی كه به برنامه های هدایت و راهنمائی آنان متمسّك شوند[6].
7ـ داستان غیبت ذوالقرنین: قرآن كریم در سوره كهف آیات 96ـ83 داستان مشروحی درباره ذوالقرنین دارد و صفات ممتازی را برای او بیان می كند اما این كه ذوالقرنین كیست بیان نشده است. و از بسیاری از روایات اسلامی كه از پیامبر و ائمه معصومین نقل شده می خوانیم كه: او پیامبر نبود بلكه بنده صالحی بود[7].
جابربن عبدالله انصاری می گوید[8]: از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: همانا ذوالقرنین بنده صالح خدا بود، و خداوند او را برای بندگانش حجت قرار داده بود، ذوالقرنین مردم را به طرف خدا دعوت كرده و آنها را به تقوا و پرهیزكاری امر می كرد، اما آن مردم ضربتی به سمت راست سرش زدند، و او مدتها از نظر مردم غایب شد! غیبتی آنچنان طولانی كه گفتند مرده، یا هلاك شده، و معلوم نیست در كدام وادی سرگردان است! اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به طرف قومش بازگشت، این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند، سپس حضرت فرمود: آگاه باشید، كه در میان شما كسی است كه همان روش و سنّت ذوالقرنین را دارد، خدای عزّوجل سبب و امكانات همه چیز را برای ذوالقرنین فراهم كرد و قدرتی در زمین به او داد كه او شرق و غرب را درنوردید. اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد، و قائم شرق و غرب عالم را زیر فرمان حكومت خود می آورد. در اطراف جهان كوه و دشت و بیابانی نیست كه ذوالقرنین در آن قدم نهاده باشد. مگر اینكه مهدی در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حكومتش خواهد كشید) همه گنجها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می كند، و او را به وسیله ترسی (كه در دل دشمنان می افكند) یاری خواهد كرد. قائم جهان را پر از عدل و داد می كند، همانطوری كه از ظلم و جور پر شده است.
اینها نمونه هایی چند از غیبت انبیاء و اولیای الهی بود
نتیجه:با توجه به مطالب گذشته معلوم شد كه غیبت مختص به امام زمان (عج) نبوده است بلكه طبق بیان آیات و قرآن و روایات فراوان بعضی از انبیاء و اولیاء قبل از ایشان ـ مانند حضرت موسی، صالح، خضر، یونس، عیسی و...- نیز غیبت داشته اند.
[1] . ان سنن الانبیاء علیهم السلام بما وقع بهم من الغیبات حادثه فی القائم منا اهل البیت، حذو النعل بالنعل و بالقذّه، قال ابو بصیر فقلت: یابن رسول الله، و من القائم منكم اهل البیت؟
فقال: یا ابا بصیر، هو الخامس من ولد ابنی موسی، ذلك ابن سیده الاماء یغیب غیبه یرتاب فیها المبطلون، ثم یظهره الله عزّوجلّ فیفتح الله علی یده مشارق الارض و مغاربها، و ینزل روح الله عیسی ابن مریم ـ علیه السلام ـ فیصلی خلفه، و تشرق الارض بنور ربّها، ولا تبقی فی الارض بقعه عبد فیها غیر الله عزّوجلّ الاّ عبدالله فیها و یكون الدین كلّه لله ولو كره المشركون).
علامه مجلسی، بحارالانوار (طهران، المكتبه الاسلامیه، 1384 هـ ) ج51، ص146، باب 6، ح14.
شیخ صدوق،كمال الدین و تمام النعمه، صححه و علق علیه علی اكبر الغفاری (مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، 1405 هـ ق، 1362 هـ ش) ج2، ص345، باب 33، ح31.
[2] . بقره/51 ـ اعراف/1452.
[3] . داستان حضرت یونس در سوره ی انبیاء، آیهی 87 و صافات، آیه ی 140 به بعد آمده است.
[4] . نساء/156.
[5] . یوسف بن عبدالعزیز الشافعی، عقد الدّرر فی أخبار المنتظر، تحقیق عبدالفتاح محمد الحلو، تعلیق علی نظری منفرد، (قم، انتشارات نصایح، المطعبه الاولی، 1416 هـ ق) ص38.
[6] . شیخ سلیمان قندوزی، ینابیع الموده، ص97، فصل اول، باب 8، ح1.
[7] . تفسیر نمونه، ج12، ص542 الی 545 با تلخیص.
[8] . سمعت رسول الله صلی اللّه علیه و آله یقول:
(انّ ذالقرنین كان عبداً صالحز جعله الله حجّه علی عباده فدعا قومه الی الله عزّوجلّ و امرهم بتقواه فضربوه علی قرنه فغاب عنهم زماناً حتّی قیل مات او هلك بایّ وادٍ سلك، ثمَّ ظهر و رجع الی قومه فضربوه علی قرنه، الا و فیكم من قو علی سنّته و انّ الله عزّوجلّ مكّن له فی الارض و اتاه من كلّ شیء سبباً و بلغ المشرق و المغرب و انّ الله تبارك و تعالی سیجری سنّته فی القائم من ولدی و یبلّغه شرق الارض و غربها حتّی لایبقی سهلٌ ولا موضع من سهل ولا جبل وطئه ذلاوالقرنین الاّ وطئه، و یظهر الله له كنوز الارض ور معادنها و ینصره بالرّعب، یملا الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً. (ترجمه احادیث، با استفاده از كتاب مهدی (عج) آخرین سفیر، نوشته ذبیح الله محسنی كبیر، انجام شده است).
مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

منبع: انديشه قم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 5 =
*****