چکیده: اين روايت، ساختگى و جعلى مىباشد و از دروغ هايى است كه به اهل بيت و شيعيان نسبت داده شده است.
مغرضین از اهل سنّت به منظور تخطئه مواضع شیعیان در مخالفت با خلفای اهل سنّت، با استدلالات مختلف قصد اثبات حُسن روابط اهل بیت(علیهم السلام) و خلفای سه گانه را دارند. از جمله اینکه روایت "ولدنی ابوبکر مرّتین؛[1] ابوبكر دو بار مرا به دنيا آورده (از دو طرف نسب من به ابو بكر مى رسد)»، را از امام صادق(علیه السلام) به عنوان شاهد نقل کردهاند.
در نوشتار حاضر این روایت سنداً و متناً از دیدگاه شیعه و سنّی مورد بررسی قرار میگیرد:
اين روايت را هيچيك از علماى شيعه نقل نكردهاند، تنها مرحوم ابو الفتح اربلى در كتاب كشف الغمه آن را از عبد العزيز بن اخضر جنابذى كه سنى حنفى[2] است نقل كرده. بین این شخص و امام صادق بیش از پانصد سال فاصله زمانی است [3] بنابر این روايت مرسله است و روايت مرسل ارزشى براى استدلال ندارد.
اگر اهل سنت بخواهند مطلبى را براى شيعيان بيان كنند، بايد به روايتى استناد كنند كه از طريق روات شيعه به سند صحيح نقل شده باشد. معنى ندارد كه بر اساس روايتى كه شيعه قبول ندارد، بخواهند عليه آن ها استدلال كنند.
ابن حزم اندلسى كه خود از دانشمندان بنام اهل سنت و از مخالفين سر سخت شيعيان است در اين باره مىنويسد:«معنا ندارد كه ما عليه شيعيان به روايات خودمان استدلال كنيم، در حالى كه آنها قبول ندارند و نيز معنا ندارد كه آنها به روايات خودشان عليه ما استناد كنند در حالى كه ما آن روايات را قبول نداريم. از اين رو لازم است كه در برابر خصم به چيزى استناد شود كه او قبول دارد و براى او حجت است». [4]
سند روايت در كتابهاى اهل سنت:
مهمترين سندى كه در کتب اهل سنت مىتوان يافت، سندى است كه مزّى در تهذيب الكمال نقل كرده است، روايت را چنين نقل كردهاند كه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «چيزى از شفاعت على(عليه السلام) اميد ندارم، مگر اين كه مثل همان را از ابوبكر اميد دارم، به درستى كه ابوبكر مرا دو بار به دنيا آورده است».
چهار نفر اوّل این سند همگی مجهولند: أبو البركات داود بن أحمد بن محمد بن ملاعب البغدادى [5]؛ عبد الصمد بن على بن محمد [6]؛ احمد بن محمد بن إسماعيل الآدمى، عبد العزيز بن محمد الأزدى [7]
شخص پنجم این سند حفص بن غياث است که به تصریح بزرگان رجالی اهل سنّت، شخصی ضعیف الحافظة و کثیر الاشتباه معرفی کردهاند که روایاتش اعتباری ندارد. [8]
وقتى در سلسله سند يك روايت چهار نفر مجهول و شخصى همچون حفص بن غياث وجود داشته باشد، چگونه مى توان به آن اعتماد كرد.
همانطور که ملاحظه شد اين روايت حتى در كتابهاى خود اهل سنت نيز سند درستى ندارد و تمام سندهاى آن بدون استثناء طبق قواعد رجالى اهل سنت بى اعتبار هستند ولى متأسفانه علماى اهل سنت بدون توجه به سند روايت و از آنجايى كه بحث فضائل خلفا در ميان است، با چشمان بسته روايات را نقل و بعد از آن به تاخت و تاز عليه شيعه مىپردازند.
ذهبى، رجالى مشهور اهل سنت بعد از نقل اين روايت، بدون اين كه سندى براى آن ذكر كند، مىنويسد: امام صادق از دست رافضه ناراحت بود و اگر مىديد كه آنها چه در ظاهر و چه در باطن متعرض جدش ابوبكر مىشوند، دشمن آنها مىشد؛ ولى رافضه قومى جاهل هستند... [9]
اما وقتى رواياتى در فضائل اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مىكند با اين كه خودش تصريح مىكند سند روايت صحيح است، قلبش را شاهد مىگيرد كه اين روايت باطل است! [10] [11]
نکته پایانی اینکه آيا انتساب به ابوبكر براى امام صادق(علیه السلام) افتخار دارد يا به ولايت جدش امير المؤمنين(عليهما السلام)؟
چگونه ممكن است امام صادق(علیه السلام) به چنين مطلبى افتخار كرده باشد در حالى كه اين مطلب مخالف سيره آن حضرت بوده است؛ زيرا با مراجعه به سيره آن حضرت مىبينيم كه ایشان بالا ترين افتخار برايش قبول ولايت و امامت جدش امير المؤمنين(علیه السلام) است نه ولادت از او؛ به اين حديث توجه كنيد كه مىفرمايد:«ولايتى لعلى بن أبى طالب أحبّ إلىّ من ولادتى منه، لأنّ ولايتى له فرض و ولادتى منه فضل؛[12] ولايت على بن أبى طالب(عليه السلام) براى من محبوبتر از اين است كه او مرا به دنيا آورده است چرا كه قبول ولايت او براى من واجب و فرزند او بودن امتياز است».
حال چگونه ممكن است كه نسبت امام صادق با امير المومنين(علیهماالسلام) افتخار نباشد ولى نسبت با ابوبكر افتخار باشد؟
در نتيجه با توجه به مطالبى كه ذكر شد در مىيابيم كه اين روايت، ساختگى و جعلى مىباشد و از دروغهايى است كه به اهل بيت و شيعيان نسبت داده شده است. [13]
-------------------------------------
پي نوشت:
[1]. كشف الغمه، ج 2، ص 374.
[2]. ذهبى در سير اعلام النبلاء در باره وى مىنويسد: ابن الأخضر الامام العالم المحدث الحافظ... قال ابن النجار:... وما رأيت فى شيوخنا مثله فى كثيره مسموعاته، وحسن أصوله.... (سير أعلام النبلاء- الذهبى- ج 22- ص 31).
[3]. این شخص متوفاى 611قمری است و امام صادق(عليه السلام) در سال 48 هجرى به شهادت رسيده است.
[4]. الفصل فى الأهواء والملل والنحل، ج 4، ص 159.
[5]. چنانچه ذهبى در تاريخ اسلام، ج 44، ص 287 و صفدى در الوافى بالوفيات، ج 13، ص 286 نام وى را ذكر كرده اما هيچ گونه جرح و تعديلى نياوردهاند.
[6]. چنانچه خطيب بغدادى در تاريخ بغداد، ج 11 ص 46 نامش را آورده ولى هيچ مدح و ذمى در بارهاش نقل نكرده است.
[7]. نمازى در مستدركات علم الرجال، ج 4، ص 445، شماره 7909 نام وى را ذكر و تصريح مى كند كه مجهول است.
[8]. سليمان بن خلف الباجى از علماى اهل سنت در باره وى مىنويسد: «على بن مدينى گفته است: احاديث حفص و حاتم بن وردان از جعفر بن محمد (عليهما السلام) غير قابل قبول است». (التعديل والتجريح- سليمان بن خلف الباجى- ج 1- ص 513).
و مباركفورى در باره وى مىنويسد: «حفص بن غياث در اواخر عمرش، حافظهاش ضعيف شده بود. حافظ (ابن حجر) در مقدمه فتح البارى به آن تصريح كرده است. ذهبى در الميزان گفته كه ابوزرعه گفته: حفص بن غياث بعد از آن كه قاضى شد، حافظه اش ضعيف شد». (تحفه الأحوذى- المباركفورى- ج 2- ص 124).
و نيز ذهبى در ميزان الإعتدال در باره وى مىنويسد: «داود بن رشيد گفته: حفص بن غياث، اشتباهاتش زياد بود». و در ادامه مىگويد: «ابو زرعه گفته: حفص بن غياث بعد از قاضى شدنش، حافظهاش ضعيف شد».
[9]. سير أعلام النبلاء- الذهبى- ج 6- ص 255.
[10]. همانند روايتى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله نقل مى كند كه فرمود: «عدوك يا على عدوى، وعدوى عدوّ اللّه: يا على دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خداوند است.» ذهبى هيچ دليلى از نظر رجالى بر ضعف اين روايت نمىيابد ولى مىنويسد: يشهد القلب أنّه باطل قلب من شهادت مى دهد كه اين روايت باطل است. (ميزان الاعتدال، ج 1، ص 82، ترجمه أحمد بن الأزهر النيسابورى).
[11]. برای مطالعه بیشتر: الصوارم المهرقه- الشهيد نور الله التسترى- ص 241 ج 242- إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج1، ص: 67.
[12]. الفضائل، شاذان بن جبرئيل، ص 125 و الروضه فى فضائل أمير المؤمنين، شاذان بن جبرئيل، ص 103 و بحار الأنوار، علامه مجلسى، ج 29، ص 299.
[13]. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?id=574&bank=question&startrec=1.
اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم