روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هر سو به سوی كربلا در حركت بود.
علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) نیز به همراه گروهی از طلاب به استقبال عزاداران حركت كردند به محله ی (طُوَیرِج) رسیدند ، كه دسته ی سینه زنی و سبك سوگواریشان مشهور بود.
هنگامی كه علامه و همراهانش به آنان رسیدند،ناگهان علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) با آن كهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی،لباس خویش را به كناری نهاده و در صف سینه زنان،با شوری وصف ناپذیر به سینه زدن پرداختند.
پس از پایان سوگواری ، یكی از خواص از ایشان پرسید:
چه رویدادی پیش آمد كه شما چنان دچار احساسات پاك و خالصانه شدید كه آن گونه سر از پا نشناخته،لباس از تن درآوردید و به سینه زنان پیوستید؟
علامه بحرالعلوم (رحمت الله علیه) در جواب فرمودند:
حقیقت آن است كه با رسیدن به دسته ی سوگواران،ناگاه چشمم به محبوب دل ها، امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افتاد و دیدم ایشان،با سر و پای برهنه در میان انبوه سینه زنان،در سوگ پدر والای خود امام حسین (علیه السلام) با چشمانی اشك بار به سر و سینه می زنند،به همین جهت آن منظره مرا به حال انداخت كه قرارم از كف رفت و در برابر كعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم.
پي نوشت ها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(عاشورا و انتظار،مسعود پور سید آقایی،صفحه های 27 و 28 به نقل از دیدار یار،ج2 ، ص200 )
منبع: نورپرتال