رهروان ولایت ـ کفار مکه به خاطر مقابله با شخصیت پیامبراعظم(صلیاللهعلیهوآله) از ابزارهای مختلف استفاده میکردند، آنان از اذیتهای فیزیکی گرفته تا اذیتهای روانی همه را به کار میبردند، و به منظور آزاد روانی حضرت نسبتهای ناروا به ایشان میدادند، تا جایی که او را ساحر و کاهن و حتی مجنون خطاب میکردند. همچنانکه قرآن کریم میفرماید: «فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ [طور/29] پس به مشرکان هشدار ده که تو به لطف و رحمت پروردگارت نه کاهنی و نه دیوانه».
پر واضح است که این نسبتهای ناروا از شخصیتی که کوچکترین خطا در رفتار و گفتار او ندیده بودند، از روی برنامه بوده و بیانگر چندین نکته مهم است:
1. این رویکرد نشان از ضعف و زبونی دشمن در مقابله است، که در مقابل خلق عظیم و صلابت بینظیر پیامبر رحمت(صلیاللهعلیهوآله) به زانو در آمده و جز این راه، چارهای ندارد؛ اگر توان رویارویی و مناظره درباره حقانیت خود را داشتند، هرگز قدمی عقب ننشسته و با فریادهای بیامان از افکار خود دفاع میکردند. پس معلوم میشود دیگر این مقابله، مقابلهای برابر نیست که در آن تقابل افکار مهم باشد، بلکه در جهان ظلم و تاریکی نوری روشن شده و سعی دارد چون خورشیدی عالمتاب روشنایی دهد و کفار سعی بر خاموش کردن این نور به هر قیمتی دارند، اما غافل از اینکه «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُون[الصف/8] مىخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد».
2. این تئوری نشان از راهاندازی جنگ روانی دارد که بعد از ضعف و ناتوانی دشمن ترسیم شده است. جنگ روانی در مقابل جنگ فیزیکی است؛ جنگ فیزیکی امری کاملاً شناخته شده است و لازم نیست در موردش بیشتر گفته شود، ولی معنی جنگ روانی در دیدگاههای بسیاری از مردم ناشناخته ماندهاست.
تاریخچه جنگ روانی را میتوان به سالها پیش و تمدنهای اولیه یبشر بازگرداند، به زمان جنگها و مبارزات قبایل و افراد با یکدیگر که علاوه بر عملیات جنگیدن (فیزیکی) از اداها و نمودهای خاصی نیز برای ترساندن حریف استفاده میکردند. بدون شک، بشر این فن را از طبیعت عاریه گرفته و به گسترش آن پرداختهاست؛ طبیعت که شامل موجودات غریزی پیرامون انسان میشود، با به کاربردن قوانین ساده در دل همدیگر رعب و وحشت ایجاد میکردند تا از نابودی خود جلوگیری کنند.
جنگ فیزیکی و روانی در بیشتر جنبهها با هم تفاوت دارند، ولی در کل اگر بخواهیم آنها را درست بررسی کنیم، جنگ روانی و فیزیکی در وجود دشمن با یکدیگر یکسانند. زیرا وجود دشمن (همان نابود کنندهی طبیعی) موجبات انسجام گروه و یا دستهها را فراهم میآورد، تا در برابر دشمن فرضی ایستادگی کنند. ولی در کل، جنگ روانی بخشی از جنگ فیزیکی میباشد. یکی از اصول اساسی جنگ روانی جهل مخاطب است، زیرا مخاطب جاهل هیچگاه به دنبال یافتن حقیقت نمیرود و یا اگر به حقیقت هم بر حسب اتفاق برخورد بکند، آنچه را که از قبل در ذهنش فرو کردهاند را قبول میکند تا حقیقتی بیرونی و ملموس تر.
ما در دوره ای زندگی میکنیم که رسانهها و مجامع بینالمللی، رشد بسیار زیادی کردهاند و دیگر مانند سالهای پیش، تنها یک خبرگزاری بزرگ و یا یک سرویس خاص به نقل اطلاعات نمیپردازد. از طرفی انفجار اطلاعات و همهگیر شدن اینترنت، مجال سرعت در پردازش و انتقال اطلاعات را نیز فراهم کرده و از طرفی فضای بیانتهای اینترنت، امکان انتقال صحیحتر و تفسیر شدهتر اطلاعات به مخاطبین، را فراهم آورده است. این انحصاری نبودن، امکان جنگ رسانهای را از راههای گوناگون برای دولتهای خودکامه و دیکتاتوری محدود کردهاست و دیگر به آنها اجازهی این را نمیدهد که بنا به خواست خود به تفسیر اطلاعات دست بزنند و یا اطلاعات نادرست را برای مردم بازگو کنند.
نظرات
تشکر از مطالب شما که قابل استفاده بود