دفاع تمام‌قد ابن‌تیمیه از یزید (لعنه‌الله‌علیه)

03:06 - 1394/04/08

چکیده:جنایات هولناک و وحشیانه لشکریان یزید در منابع تاریخی به گونه‌ای ثبت و ضبط شده است، که هیج انسان منصفی حاضر به توجیج و طرفداری از آن جنایات نیست. ولی بعضی از انسانهای متحجر و متعصب که نگرش سیاسی گوش و فهم آنها را از بیین برده حاضر به قبول آن جنایان نیستند و به شکلی سعی در ناچیز جلوه دادن آن جنابات و خنثی نمودن نهضت حسینی دارند.

وهابیت

یکی از قبیح‌ترین و نابخشوده‌ترین حوادث تاریخ که موجب به سوگ نشستن مسلمانان بی‌شماری در طول تاریخ شد، جنایت خون‌بار کربلاست. هیچ‌گاه تاریخ حادثه‌ای به تلخی واقعه کربلا به خود ندیده است؛ چرا که در یک نیم‌روز، خون بهترین بندگان خدا بر زمین ریخته شد. هر چند که خداوند متعال در آیات متعددی ضرورت و وجوب احترام و تکریم خاندان پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه‌واله) را بیان نموده بود و تکریم اهل‌بیت پیامبراکرم(صلی‌الله علیه‌واله) را اجر و مزد رسالت قرار داده بود، ولی با این حال گروهی از انسان‌های شیطان‌صفت و ددمنش در قالب اسلام به ستیز با قرآن ناطق برآمده وحادثه‌ای را رقم زدند که از زشتی آن آسمان و زمین  رنگ خون به خود گرفت.

دفاع تمام‌قد ابن تیمیه از یزید
شاید باور این مطالب برای کسی سخت باشد که در طول تاریخی کسانی بوده‌اند، که با وجود حقانیت و مظلویت امام حسین(علیه‌السلام) و نهضت زیبا و ارزشی ایشان، زبان به نکوهش و بی‌ارزش بودن نهضت حسینی و توجیح کار قاتلان امام حسین(علیه‌السلام) گشوده‌اند، افرادی که خود را تابع سلف صالح می‌دانند، در صف دشمنان پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌اله) قرار‌ می‌گیرند. و سخنانی را بر زبان جاری می‌سازند که از صد دشمن بر نمی‌آید. ولی ابن‌تیمیه موسس و متفکر فرقه وهابیت در عباراتی تعجب برانگیز عباراتی را بر زبان جاری می‌سازد که تأمل انسان‌های اندیشمند رابه خود مشغول‌ می‌سازد.

ابن تیمیه می‌گوید: «یزید اظهار رضایت به قتل حسین(علیه‌السلام) نکرد، بلکه اعلان ناراحتی و دردمندی بر قتل او نمود».[1] این متفکر وهابی و بنیان‌گذار اندیشه‌های وهابی در عبارتی سخیف و بی‌شرمانه این چنین می‌گوید: «ولم یکن فی الخروج لا مصلحة دین ولا مصلحة دنیا: و در قیام(حسین) نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا».[2]

ابن تیمیه در مواردی هم اعمال ددمنشانه‌ای را که بنی‌امیه مرتکب بودند را با جرم‌های بنی‌اسرائیل مقایسه می‌کند و می‌گوید: «و گناه یزید بیش از بنی‌اسرائیل نیست؛ بنی اسرائیل پیغمبران را می‌کشتند؛ و کشتن حسین بزرگ‌تر از کشتن انبیا نیست.[2] او در عبارتی دیگر می‌گوید: «پس یزید به کشتن حسین(علیه‌السلام) و حمل سر او به نزدش، امر نکرد، و هرگز چوب به دندان‌های او نکوبید، بلکه این ابن زیاد بود که چنین اعمالی را انجام داد».[4]

این فرد که وهابیت به او «شیخ الاسلام» می‌گوید، در عبارتی وقیحانه به گونه‌ای دیگر از جنایات یزید دفاع می‌کند و می‌گوید: «از کجا معلوم که یزید یا غیر او از ظالمان، از این کارش توبه نکرده باشند؛ یا کار نیکی نداشته است که این ظلم‌های او را از بین ببرد؛ و مصیبت‌هایی ندیده است که کفاره آن ظلم‌ها شود؟ آیا خداوند او را نمی‌بخشد؛ با این که خداوند خودش فرموده است: به درستی که خداوند به جز شرک، همه گناهان را می‌بخشد».[5]

این متفکر وهابی در عبارتی دیگر به طور کل اسارت اسیران کربلا را منکر شده، به‌طوری که گویا یزید(لعنه‌الله علیه) هیچ‌گاه مسبب ورود خاندان پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌واله) به خرابه و بازار شام نبوده است. گویا هیچ‌گاه امام سجاد(علیه‌السلام) زنجیری به گردن مبارک نداشته و بر شتر بی‌جهاز با مسافتی طولانی به اسیری برده نشده است. وی در این خصوص می‌گوید: «یزید حریمی از حسین را به اسیری نگرفت، بلکه اهل بیت او را اکرام کرد».[6]
این در حالی است است که «ابن اثیر» در کتاب «الکامل» خود می‌نویسد: «اهل بیت امام حسین(علیه‌السلام) هنگامی که به کوفه رسیدند، ابن زیاد آنان را حبس نمود و خبر آن را بر یزید فرستاد... آن‌گاه نامه‌ای از طرف یزید به ابن زیاد فرستاده شد و در آن امر نمود اسرا را به طرف شام بفرستد... ».[7]

منابع تاریخی و فرمان یزید به قتل امام حسین(علیه‌السلام)
هرچند این عالم سنی به خاطر خبث طینت و گرایشات سیاسی و تعصبات فرقه‌ای و مذهبی، حاضر به قبول جنایات وحشایانه یزید نیست و در عباراتی چند به دنبال توجیح آن جنابات هولناک می‌شود. ولی اسناد تاریخی گواه متقنی بر جنایات بی‌امیه و لشکراین یزید در کربلاست.

«ابن اعثیم» می‌نویسد: «ابن زیاد به اهل کوفه گفت: یزیدبن معاویه نامه‌ای را با چهار هزار دنیار و دویست هزار درهم برای من‌ فرستاد تا آن را بین شما توزیع کنم و با آن شما را به جنگ با  حسین‌بن‌علی(علیهماالسلام) بفرستم، پس دستور او را گوش کنید و او را اطاعت نمایید».[8]
«ابن عساکر» می‌نویسد:‌« خبر خروج حسین(علیه‌السلام) به یزید رسید، وی نامه‌ای به عبید‌‌الله بن زیاد که عاملش در عراق بود نوشت و او را به جنگ و مقابله با حسین(علیه‌السلام) امر نمود و دستور داد که اگر به حسین(علیه‌السلام)  دسترسی پیدا کرد او را به سوی شام بفرستد».[9]
«سیوطی» نیز می‌نویسد: «یزید در نامه‌ای به والی خود در عراق (عبیدالله بن زیاد) دستور جنگ با حسین(علیه‌السلام) را صادر نمود».[10]
«شبراوی» نیز در الإتحاف بحب الأشراف، ص62 می‌گوید: «هیچ عاقلی شک ندارد که یزید بن معاویه، قاتل امام حسین(علیه‌السلام) است و او بود که عبید الله بن زیاد را واداشت تا امام حسین(علیه‌السلام) را بکشد».[11]

عذاب سخت برای قاتلان امام حسین(علیه‌السلام)
در قسمتی از متن ابن تیمیه جنایت وقیحانه یزید را با قوم بنی‌اسرائیل مقایسه نموده و امید بخشش برای جنایت او دارد، این در حالی است خداوند متعال در آیات متعددی به جنایت کاران بی اسرائیل که انبیاء الهی را به قتل رساندین این چنین وعده عقاب و عذاب جهنم را وعده می‌دهد: «إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ؛ [آل‌عمران/21] كسانى‌كه نسبت به آيات خدا كفر مى‏‌ورزند و پيامبران را بناحق مى‏‌كشند، و (نيز) مردمى را كه امر به عدالت مى‏‌كنند به قتل مى‏‌رسانند، و به كيفر دردناك (الهى) بشارت ده!». هم‌چنین می‌فرماید: «وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَآءُو بِغَضَب مِّنَ اللَّهِ ذَ لِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا یَکْفُرُونَ بِـَایَـتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَ لِکَ بِمَا عَصَوا وَّکَانُوا یَعْتَدُونَ؛[البقرة / 61]و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آن‌ها زده شد و گرفتار خشم خداوند شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مى‌‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‌‏کشتند. این‌ها به خاطر آن بود که گناه‌کار و متجاوز بودند».

سخن‌آخر این که:
جنایات هولناک و وحشیانه لشکریان یزید در منابع تاریخی به گونه‌ای ثبت و ضبط شده است، که هیج انسان منصفی حاضر به توجیج و طرف‌داری از آن جنایات نیست. ولی بعضی از انسان‌های متحجر و متعصب که نگرش سیاسی گوش و فهم آن‌ها را از بیین برده حاضر به قبول آن جنایان نیستند و به شکلی سعی در ناچیز جلوه دادن آن جنابات و خنثی نمودن نهضت حسینی دارند.
_______________________
پی‌نوشت
[1].سلفی‌گری و پاسخ به شبهات وهابیت،علی‌اصغر رضوانی،ص154، به نقل از رأس الحسین،ص207.
[2]منهاج السنة ، ج4 ، ص 530
[3].همان، ج2،ص 247.
[4]. سؤال فی یزید و معاویه،ص160.
[5]. منهاج السنة،ج2،‌ ص252.
[6]. همان،ج2،ص226.
[7]. سلفی گری و پاسخ به شبهات وهابیت، علی اصغر رضوانی،ص160، به نقل از کامل ابن اثیر،ج3،ص298.
[8]. الفتوح ابن اعثیم، ج5ص89.
[9]. تاریخ دمشق،ج14،ص208.
[10]. تاریخ‌الخلفاء،ص193.
[11]. www.moen.persianblog.ir به نقل از: شبراوی، الإتحاف بحب الأشراف، ص62

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
18 + 0 =
*****