از ادعای فضیلت تا جعل حقیقت

09:54 - 1394/09/13

چکیده:دشمن همواره در این فکر است که حقایق تاریخی را یا از بین ببرد یا بر عکس جلوه دهد تا از این طریق، سرپوشی بر حقیقت گذارد. لذا مخالفین، این فضائل را تاب نیاورده و همواره با روش‌های مختلف خواستند این فضائل را انکار کرده و در مقابل، برای خلفای خود همان فضیلت را بسازند.

علي(عليه‌السلام)

پیامبراکرم‌(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از ورود به مدینه مسجدی ساخت که به مسجدالنبی معروف گشت. حضرت از خانه خود دربی به درون مسجد برای خود گشود و برخی صحابه نیز از خانه خود دربی به مسجد گشودند که از آن در به مسجد وارد می‌شدند. پس از مدتی حضرت دستور دادند به غیر از درب خانه خود و علی‌(علیه‌السلام) تمامی دربهای دیگر بسته شود. بی شک حدیث «سد الابواب» یکی از فضائل اختصاصی امیرالمومنین(علیه‌السلام) است که به تواتر در منابع اهل سنت نیز نقل شده است و سند آن قابل هیچ گونه خدشه نیست و ما در این مطلب به تفصیل به شرح آن پرداختیم.

ولیکن مخالفین، این فضائل را تاب نیاورده و همواره با روش‌های مختلف خواستند این فضائل امیرالمومنین(علیه‌السلام) را انکار کرده و در مقابل، برای خلفای خود همان فضیلت را بسازند.
دشمن همواره در این فکر است که حقایق تاریخی را یا از بین ببرد یا بر عکس جلوه دهد تا از این طریق، سرپوشی بر حقیقت گذارد. در همین راستا معاندین، در مقابل حدیث سد ابواب که فضیلت خاص امیرالمومنین(علیه‌السلام) است چون نتوانستند اصل حدیث را به دلیل صحت سندهایش انکار کنند، از این رو حدیث مشابه‌ای برای ابوبکر را ساخته و قائل‌اند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هنگام وفاتش دستور داد همه درهایی که به طرف مسجد باز است بسته شود، مگر خوخه [= در خانه] ابی بکر.[1] یعنى جاعلان هم، نام على(علیه‌السلام) را به «ابوبکر» تغییر دادند و هم کلمه «باب» را با «خوخه» تعویض کردند! و زمان دستور به بستن درب‌ها را در واپسین لحظات زندگى پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل کرده‌اند.
برخی از همين افراد از اين حديث، اينگونه بهره‌برداری نمودند كه پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ابوبكر را جانشين خويش معرفی كرده است. ابن‌حبان می‌نويسد: «پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با صدور اين حديث درباره ابوبكر، طمع دست‌يابی به خلافت را از ديگران گرفت».[2]

بیان این نکته لازم است که آن کسانی که حديث سد ابواب را درباره ابوبكر روایت کردند به صحت حديث سد ابواب درباره حضرت علی(علیه‌السلام) نیز معتقدند و آن را صحیح شمردند و می‌گويند كه اين دو گروه از احاديث با يكديگر تنافی ندارند.
ابن‌كثير دمشقی پس از نقل حديث سد ابواب درباره علی(علیه‌السلام)، می‌نويسد: «و اين حدیث، منافاتی ندارد با آن حدیثی که در صحيح بخاری نقل شده است كه پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مرض موتش به بستن درهای منتهی به مسجد، به غیر از خوخه و باب ابی‌بكر دستور فرمود؛ چرا كه در زمان حيات پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، درب خانه علی(علیه‌السلام) برای رعایت حال فاطمه(علیهاالسلام) که می‌خواست به ديدار پدرش برود باز بود؛ اما بعد از وفات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اين علت از بين رفت و نیاز شد كه باب ابوبكر باز شود؛ چرا كه وی [به عنوان خليفه] می‌خواست به مسجد بيايد و با مردم نماز بخواند».[3]

سوال اینجاست که اگر قبلا رسول‌خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور به بستن همه درها جز در خانه علی(علیه‌السلام) را به طرف مسجد داده بود بنابراين زمان مرض وفات حضرت، دری جز در خانه علی(علیه‌السلام) باز نبوده است كه حضرت بخواهد دستور دهد همه درها را ببنديد. مگر اینکه بگوئیم: رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مرتبه اول دستور فرمود که همه درها را به جز در خانه علی(علیه‌السلام) را ببندید ولی صحابه از اين دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سرپيچى و نافرمانی كرده باشند، تا اين كه در مرتبه دوم مجددا حضرت فرمان بستن درها را داده باشد و اين بار در خانه ابوبكر را استثناء كرده باشد!!

پذيرش صحت روايت نبستن در خانه ابوبكر، مستلزم آن است دوبار حضرت دستور به بستن درها داده باشد كه در مرتبه اول حضرت به همه صحابه و حتى خود ابوبكر دستور دادند درهاى خانه‌ خود را ببندند [جز در خانه علی(عليه‌السلام)] ولی صحابه از فرمان آن حضرت تخلف كرده و همچنان در خانه‌هاى خود را بازگذاشته‌اند تا اين كه در آخرين روزهاى زندگى، آن حضرت بارديگر دستور دادند كه در خانه‌هاى خود را ببندند؛ اما اين بار در خانه ابوبكر را استثناء كرده باشد.
هيچ روايتى هرچند با سند ضعيف نيز وجود ندارد كه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از دستور بستن درها در مرتبه اول، اجازه باز شدن در و يا حتى خوخه را داده باشد؛ پس يا صحابه از دستور رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تخلف كرده‌اند، يا مرتبه دومى دركار نبوده است.

بنابراين، يكى از عوارض پذيرش روايت سد الأبواب در باره ابوبكر، اين است كه ثابت مى‌كند صحابه و از جمله خود ابوبكر، از فرمان رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سرپيچى كرده‌اند که سرپیچی از پیامبر سرپیچی از خداست.
البته اهل سنت به تعارض اين دو گروه از احاديث كاملا واقفند؛ الا اينكه عده‌ای از آنها در صدد توجيه برآمدند تا به نحوی، احاديث درباره ابوبكر را نيز صحيح جلوه دهند؛ اما برخی ديگر، تنها به تنافی اين دو گروه از احاديث اشاره دارند. قاضی نعمان به نقل از ابن‌حجر می‌نويسد: «ظاهر احاديثی كه به بستن درها جز در ابوبكر اشاره دارند با احاديث ديگر درباره علی(علیه‌السلام) مخالف است.[4]

ابن ابی الحدید عالم معتزلی اهل سنت معتقد است، حدیث سد ابواب درباره ابوبکر ساخته فرقه بکریه است. وی می‌نویسد: «بکریه پیروان ابوبکرند و همان کسانی‌اند که در مقابل احادیثی که شیعیان درباره علی روایت می‌کردند، احادیثی ساختند.»[5]
در ضعف سند احادیثی که درباره «بستن همه درها به جز در ابی بکر» همین بس که در سلسله سند دو روایتی که بخاری نقل کرده اشخاصی همچون "عکرمه غلام ابن عباس" و  "اسماعيل بن عبد الله" قرار دارند که احادیث هر دوی آنها نزد عالمان اهل سنت ضعیف شمرده می‌شود.

درباره عكرمه، سخن بسيار است و مذمت‌هاى بسيارى در كتاب‌هاى رجالى اهل سنت در باره وى نقل شده است. عكرمه، از كسانى بود كه افكار خوارج را ترويج مى‌كرد و خود از خوارج به حساب مى‌آمد. ذهبی به نقل از یحیی بن بکیر می‌نویسد: «خوارجى كه در مغرب بودند، دينشان را از عكرمه مى‌آموختند» و در ادامه از على بن مدينى روایت می‌کند كه «يعقوب خضرمى از جدش نقل كرده است كه عكرمه بر در مسجد مى‌ايستاد و مى‌گفت: در اين جا، جز كافر كس ديگر نيست...». ذهبی به نقل از خالد بن أبى عمران مى‌گويد: «عكرمه، غلام ابن عباس، در زمان موسم حج وارد آفريقا شد و گفت: "اى كاش امروز در موسم حج، در دست من شمشيرى بود كه با آنان مسلمانان را از هر طرف از دم تيغ مى‌گذراندم».[6]

یوسف ابوالحجاج مزی در تهذیب الکمال می‌گوید: «اسماعیل بن عبدالله عقلش ضعيف بود و احاديث را درست نقل نمى‌كرد. معاوية بن صالح از يحيى بن معين نقل كرده است كه ابواويس و پسرش هر دو ضعيف هستند. از يحيى بن معين نقل شده است كه ابن أبى اويس[یعنی اسماعیل بن عبدالله] و پدرش حديث ديگران را دزدى و به نام خود ثبت مى‌كردند. ابراهيم بن جنيد از يحيى بن معين نقل كرده است كه او احاديث صحيح و ضعيف را به‌هم مى‌آميخت و دروغ مى‌گفت، شخص قابل توجهى نيست. نسائى گفته: ضعيف است، و در جاى ديگر كفته‌: قابل اعتماد نيست. ابو احمد بن عدى گفته: ابن ابى اويس، از دايى خودش مالك بن أنس [امام مالكيه] احاديث عجيب نقل مى‌كرد كه هيچ كس اين روايات را از او نمى‌پذيرفت».[7]

ابن حجر عسقلانی نیز در تهذیب التهذیب، نقل می‌کند «دولابی در كتاب ضعفاء گفته: از نصر بن سلمه مروزى شنيدم كه مى‌گفت: ابن أبى اويس دروغگو است. ابوالفتح ازدى گفته: سيف بن محمد براى من نقل كرد كه ابن أبى اويس، حديث جعل مى‌كرد».[8]

علاوه بر اشكالات سندى روايات سد الأبواب درباره ابوبكر، اشكالات دلالى نيز بر اين قصه وارد است. يكى از اين اشكالات اين است كه خليفه اول، بعد از هجرت بلا فاصله به روستاىی در اطراف مدينه به نام «سُنْحْ» رفته و تا شش و يا هفت ماه بعد از رحلت رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) ساكن آن جا بوده است؛ بنابراين اصلا خانه‌اى در كنار مسجد النبى نداشته است كه رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) بخواهد خوخه يا درِ آن را باز بگذارد.

محمد بن اسماعيل بخارى در صحيح خود درباره وقايع بعد از رحلت رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) و غيبت ابوبكر در هنگام رحلت آن حضرت مى‌نويسد: «از عائشه همسر رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است كه گفت: رسول خدا از دنيا رفت؛ در حالى كه ابوبكر در سنح بود. اسماعيل [راوى حديث] گفته: مراد از سنح، بلندى‌هاى اطراف مدينه است».[9]
بخاری در روایتی دیگر نیز آورده است: «بعد وفات پيامبر(صلى‌الله‌علیه‌وآله) ابوبكر سوار بر اسبش، از خانه‌اى كه در سنح داشت به مدينه آمد و داخل مسجد شد، با مردم سخن نگفت تا بر عائشه وارد شد....».[10]
و همچنين طبق نقل بزرگان اهل سنت، خليفه اول تا شش ماه و طبق برخى از نقل‌ها تا هفت ماه بعد از خلافتش در همان جا ساكن بوده و هر روز با پاى پياده و يا سوار بر مركب به مركز خلافت مى‌آمده و بعد از نماز عشاء به منزلش در سنح برمى‌گشته است.

محمد بن سعد در الطبقات الكبرى، بلاذرى در انساب الأشراف، طبرى در تاريخ خود، ابن جوزى در المنتظم ابن اثير در اسد الغابه و... مى‌نويسند: «در روز دوشنبه، دوازدهم ربيع الأول سال يازهم هجرى، در روز رحلت رسول خدا(صلى‌الله‌علیه‌وآله) با ابوبكر بيعت شد. خانه ابوبكر در سنح، نزد همسرش حبيبة دختر خارجه از قبيليه بنى حارث بود. ابوبكر براى او حجره‌‌اى از مو ساخته بود، تا زمانى كه به مدينه نيامد، چيزى بر اين حجره نيفزود، در همان جا زندگى مى‌كرد و تا شش ماه بعد از بيعتش، با پاى پياده و گاهى سوار بر اسب به مدينه مى‌آمد، بعد از اتمام نماز عشاء دوباره نزد خانواده‌اش بازمى‌گشت».[11]

ملا على قارى حنفى به نقل از فضل الله تُورِبِشْتى از علماى شافعى ساكن شيراز(م660هـ) مى‌نويسد: «.... به اعتقاد ما ابوبكر منزلى در كنار مسجد نداشته است؛ بلكه منزل او در سنح در اطراف مدينه بوده است».[12]
اين دانشمند بزرگ سنی، به صراحت مى‌گويد كه ابوبكر منزلى در كنار مسجد نداشته است؛ بنابراين اصل داستان زير سؤال مى‌رود و سالبه به انتفاء موضوع خواهد شد.

و در نتیجه مشخص می‌شود که این فضیلتی ساختگی برای ابوبکر است که جاعلان و وضاعان حدیث برای زیر سوال بردن فضیلت امیرالمومنین(علیه‌السلام) در باز ماندن درب خانه‌اش به سوی مسجد، خواستند که در مقابلش هم این فضیلت را برای ابوبکر بسازند و هم فضیلت امیزالمومنین(علیه‌السلام) را کمرنگ کنند و از اختصاصی بودن بی‌اندازند و بگویند این فضیلت فقط به علی(علیه‌السلام) اختصاص ندارد.

__________________________

پی‌نوشت:
[1]. «سدوا عنی كل خوخة فی المسجد غير خوخة ابی‌كر». محمد بن إسماعيل بخاری، صحيح البخاری، تحقيق د. مصطفی ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، طبع سوم، 1407 – 1987، ج1، ص178، ح455؛ و نیز ج 3، ص 1417، ح3691؛ و نیز ج 3، ص 1377، ح3454؛/ وعمروبن ابی عاصم، كتاب السنه، بيروت، المكتب الاسلامی، 1413 ق، ص 565؛/ و بيهقی، احمد بن حسين بن علی، السنن الكبری، بيروت، دار الفكر، بی‌تا، ج2، ص442؛/ و احمدبن حنبل، فضائل الصحابه، بيروت، دار الكتب العلميه، بی‌تا، ص3؛/ و نسائی، احمد بن شعيب؛ سنن الكبری، بيروت، دارالكتب العلميه، 1411ق، ج 5، ص 35
[2]. ابن حبان، محمدبن احمد؛ صحيح ابن‌حبان، بی‌جا، موسسه الرساله، 1414ق، ج15، ص275 به نقل از: ابوحاتم.
[3]. ابن كثير دمشقی، اسماعيل؛ البدايه و النهايه، بيروت، داراحياء التراث العربی، 1408، چاپ اول، ‌ج7، ص397
[4]. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، قم، جامعه مدرسين، بی‌تا ج2، ص181.
[5]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بی‌جا، داراحیاء الکتب العربیه، بی‌تا، ج۱۱، ص۴۹.
[6]. الذهبی، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، سير أعلام النبلاء، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسی، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413هـ. ج5، ص21
[7]. المزی، يوسف بن الزكی عبدالرحمن ابوالحجاج ، تهذيب الكمال، تحقيق: د. بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1400هـ – 1980م، ج3، ص127
[8]. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل، تهذيب التهذيب، بیروت، دار الفكر، چاپ اول، 1404هـ- 1984م، ج1، ص272
[9]. عن عَائِشَةَ رضي الله عنها زَوْجِ النبي صلى الله عليه وسلم أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَاتَ وأبو بَكْرٍ بِالسُّنْحِ قال إِسْمَاعِيلُ يَعْنِي بِالْعَالِيَةِ.....». صحيح البخاری، ج3، ص1341، ح3467، كتاب فضائل الصحابة، بَاب قَوْلِ النبی: لو كنت مُتَّخِذًا خَلِيلًا.
[10]. أخبرني أبو سَلَمَةَ أَنَّ عَائِشَةَ رضي الله عنها زَوْجَ النبي صلى الله عليه وسلم أَخْبَرَتْهُ قالت أَقْبَلَ أبو بَكْرٍ رضي الله عنه على فَرَسِهِ من مَسْكَنِهِ بِالسُّنْحِ حتى نَزَلَ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فلم يُكَلِّمْ الناس حتى دخل على عَائِشَةَ....». صحیح بخاری، ج 1، ص 418، ح1184، كِتَاب الْجَنَائِزِ، بَاب الدُّخُولِ على الْمَيِّتِ بَعْدَ الْمَوْتِ إذا أُدْرِجَ في كفنه.
بخارى همين روايت را با سند ديگر از عائشه در ج 4، ص 1618، ح4187، كِتَاب الْمَغَازِى، بَاب مَرَضِ النبى (ص) وَوَفَاتِهِ نقل كرده است.
[11]. الزهری، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصری(م230هـ)، الطبقات الكبری، بیروت، دار صادر، ج3، ص186؛/ و البلاذری، أحمد بن يحيی بن جابر(م279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص313؛/ و الطبری، أبی جعفر محمد بن جرير(م310)، تاريخ الطبری، بیروت، دار الكتب العلمية، ج2، ص354؛/ و ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد(م597 هـ)، المنتظم في تاريخ الملوك والأمم، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1358، ج4، ص72؛/ و الجزری، عز الدين بن الأثير أبی الحسن علی بن محمد(م630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، تحقيق عادل أحمد الرفاعی، بیروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ اول، 1417هـ - 1996م، ج3، ص334
[12]. «...لم يصح عندنا أن أبا بكر كان له منزل بجنب المسجد وإنما كان منزله بالسنح من عوالی المدينة». ملا علی القاری، علی بن سلطان محمد الهروی(م1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، تحقيق: جمال عيتانی، بیروت، دار الكتب العلمية، چاپ اول، 1422هـ - 2001م، ج11، ص 165

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 14 =
*****