چکیده: تشیّع انگلیسی با استدلال به دو روایت ضعیف السند و ضعیف الدلالة در ذیل آیه 13 سوره قلم قصد اثبات مطلبی را در مورد خلیفه دوم دارند که مخالف روایت صحیح السند دیگری در مورد همین آیه است و اشکالات بسیار دیگری دارد که با توجه به اصرار ایشان، از مصادیق تفسیر به رأی محسوب میشود.
چند روز پیش مطلب جالبی را از یکی از این شیعههای انگلیسی شنیدم. در حالیکه سعی میکرد برای حرفهای رکیک و فحّاشیهایش به برخی صحابه و خلفا توجیه شرعی جور کند، میگفت: «در قرآن هم خدا به عمر فحش داده! آیه 13 سوره قلم در مورد عمر نازل شده است». این شخص به روایتی از کتاب تفسیر برهان استدلال میکرد و مدّعی بود روایتی صحیح السند مصداق آیه را تعیین کرده است.
مرحوم مجلسی میفرمایند: «در بیان مطاعن و نسبتهایی مثل زنا به افراد، حتّی خلفا باید احتیاط کرد و به مظنونات نباید اعتماد کرد». از این جهت به بررسی آیه مورد نظر گوینده و روایت ذیل آن میپردازیم تا میزان صحّت و سقم ادّعاهای این فرد بدزبان معلوم شود.
در بخشی از سوره قلم میخوانیم: «وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهِينٍ؛ هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ؛ مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ؛ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيم[قلم/10-13] و اطاعت از كسى كه بسيار سوگند ياد مىكند و پست است مكن؛ كسى كه بسيار عيبجو و سخنچين است؛ و بسيار مانع كار خير. و تجاوزگر، و گناهكار است. علاوه بر اينها كينه توز و پرخور و خشن و بدنام است!».
در آیات محلّ بحث در مورد صفات دشمنان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) سخن گفته شده و آنان را به صفات نُهگانهای متّصف کرده است. آیه سیزدهم و کلمۀ «زنیم» دلیلِ مورد ادّعای آن شخص فحّاش است.
اوّلاً باید به این نکته توجّه داشت که: «قرآن کریم همان الفاظ و کلمات رایج در بین قوم عرب را تلطیف و تسطیح و شفاف میکند و به کار میبرد.» [1] و از بدزبانی و هرزهگویی مبرّاست.
ثانیاً در ذیل آیه محلّ بحث روایت صحیح السندی[2] از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده که حضرت واژۀ عتلّ و زنیم در سوره قلم را اینطور معنی کردهاند: ««عُتُلّ» کسی است که كفر بزرگی دارد و «زنيم» آن كسى است كه سخت بر كفر ورزيدن خويش حريص است». [3] این روایت هم از نظر سند و هم دلالت بسیار روشن است.
کلام اهل لغت در معنای «زنیم»
اصل مادّه زنم به معنای چیزی است که اصالت و استقرار در خود ندارد، بلکه معلّق به دیگران است و قوامش به غیر خود باشد. یکی از مصادیق این معنی بردهایست که خود را به قوم و قبیلهای ملحق کرده و شخص پستی که آویزان و سربار دیگران است.[4] خلیل بن احمد، «زنیم» را «دعیّ» معنی کرده[5] و دعیّ در لغت به معنای «پسرخوانده و آنكه در اصل و نسب مشكوك باشد، آنكه غير از پدر يا قوم خود را در نسب خود ادعا كند» است.[6] شیبانی، «زنیم» را به معنای کسی دانسته که دیگران، وی را برای دشمنی با شخص دیگری تحریک کردهاند. [7] ازهری «زنیم» را شخص معروف به شرّ و بدی» معنی کرده است. [8] لغوی معاصر استاد قرشیّ مینویسد: «به نظر میآيد كه مراد از آن در آيه لئيم و شرير است گوئى شرّ و لئامت علامت مخصوص اوست.» [9]
بررسی روایات مورد استدلال:
در یک روایت «زنیم» خلاف آن روایت صحیح السندی که سابقاً نقل کردیم، معنی شده است. مرحوم استرآبادی [10] با سندی از ائمّه نقل کرده است که مصداق این آیات «دومی» است و زنیم را هم به معنای «ولد الزنا» دانسته است.[11]
این روایت از جهات متعدّد دارای اشکال است: اوّلاً: مرحوم استرآبادی در قرن دهم اوّلین بار آنرا نقل کرده و این فاصله هشتصد ساله تا اوّلین فرد سند، باعث ضعف شدید آن است؛ ثانیاً: اوّلین فرد سند محمّد بن جمهور العمی است که به گفته رجالیون فاسد المذهب و ضعیف الروایه است.[12] ثالثاً: در این سند «الحسين بن المختار القلانسی» است که شیخ او را از واقفیه دانسته و ابن داوود و دیگران جزء ضعفا بر شمردهاند.[13] رابعاً: در نهایت سند "عنهم" آمده و دقیقاً نام امام یا امامان منقول عنهم معلوم نیست.
در روایت دیگری در تفسیر منسوب به قمی[14] مصداق صفات مطرح شده در این آیه به صورت کنایی(فلانٌ) ذکر شده است.[15] البته در برخی نقلهای دیگر از این کتاب «الثانی»(دومی) آمده است.[16] در این روایت «زنیم» به معنای «الدعیّ» که در بالا معنایش کردیم آمده است.
اوّلاً: در مورد تفسیر موجود که منسوب به علی بن ابراهیم قمی است، اقوال مختلفی وجود دارد. بسیاری از بزرگان رجال و متخصّصان علوم قرآنی کتاب موجود را غیر از تفسیر علی بن ابراهیم میدانند. آیت الله شبیری معتقدند کتاب موجود نوشته علی بن حاتم قزوینی است و از چندین کتاب تفسیری تشکیل شده است و به هیچوجه قابل اعتماد نیست؛ بلکه باید نقلهای آن از جهت سندی بررسی شوند.[17]
آیت الله معرفت و آیت الله سبحانی نیز بحث مفصّلی در مورد اعتبار این تفسیر کردهاند.[18]
ثانیاً: این نقل در بخش دوم تفسیر قمی وجود دارد و عبارت به گونهای است که احتمالاً از اجتهادات علی بن ابراهیم است و حجّیّت شرعی ندارد.[19]
ثالثاً: سند این روایت به فرض اینکه همان سند ذکر شده در اوّل سوره[20] باشد، از جهت عبدالرحیم القصیر دارای مشکل است زیرا چنین نامی بین دو نفر مجهول الحال مشترک است.[21]
رابعاً: «زنیم» به این معنا خلاف آن معنایی است که در صحیحه محمد بن مسلم وارد شده [22] و عبارت تفسیر قمی عیناً در روایات اهل سنت از ابن عباس وارد شده است.[23]
نکته دیگر اینکه شأن نزول آیات محلّ بحث چند نفرند: الولید بن المغیرة، الاخنس بن شریق، الاسود بن عبد یغوث [24]
هدف از این نوشتار معلوم کردن نسبتی بود که شیعیان انگلیسی به کلام الله مجید میدادند و برایمان معلوم شد که برداشت ایشان از آیه 13 سوره قلم بر اساس دو روایتی بود که هم از نظر سند و هم از نظر دلالت قابل اثبات چنین مطلبی نبود و استناد به چنین نقلهایی برای انتساب مطلبی به قرآن، مصداقی از تفسیر به رأی است.
____________________________________
پینوشت
[1]. درس تفسیر علامه جوادی آملی، آیه 19 سوره عنکبوت، 8/7/1394.
[2]. مرحوم صدوق از پدر خود که از بزرگان محدّثین بوده و ایشان از سعد بن عبد الله قمی(از اصحاب امام عسکری و فردی ثقه: رجالالنجاشي، بابالسين، ص177) از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری (از اصحاب امام رضا و از ثقات اصحاب: رجالالنجاشي، بابالألف، ص81) از عباس بن معروف قمی (از ثقات: رجالالنجاشي، بابالعين، ص281) از صفوان بن یحیی بجلی (از جمله اصحاب اجماع که از غیر ثقه نقل نمیکنند: رجالالنجاشي، بابالصاد، ص197) از عبد الله بن مسکان (یکی دیگر از اصحاب اجماع: رجالالنجاشي، بابالعين، ص214) از محمد بن مسلم ثقفی (یکی دیگر از اصحاب اجماع: رجالالنجاشي، بابالميم، ص323).
[3]. معاني الأخبار، ص149، باب معنى العتل و الزنيم: أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ؛ قَالَ الْعُتُلُّ الْعَظِيمُ الْكُفْرِ وَ الزَّنِيمُ الْمُسْتَهْتِرُ بِكُفْرِهِ.
[4]. مفردات ألفاظ القرآن، ص: 384: قال تعالى: عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ؛ و هو العبد زلمة و زَنْمَةً، أي: المنتسب إلى قوم معلّق بهم لا منهم- التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج4، ص: 352: أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو ما ليس له أصالة و استقرار في نفسه بل هو معلّق بالغير و يتقوّم به. و هذا الأصل يصدق على ما يعلّق من الاذن بالقطع أو لحمه زائدة، و المعلّق في الحلق داخلا أو خارجا، و العبد الملحق بالقوم، و العبد اللئيم المعلّق، و صغار الإبل الّتى تتبع والدته.
[5]. كتاب العين، ج7، ص375.
[6]. فرهنگ ابجدي، متن، ص: 392.
[7]. كتاب الجيم، ج2، ص49: و قال الوالِبِىُّ: قَدْ زَنَّمُوا لى هذا الخَصْمَ: إِذا بَعَثُوه لِيُخاصِمَهُ، و هُوَ الزَّنِيم.
[8]. تهذيب اللغة، ج13، ص157: و قيل: الزنيمُ الذي يُعرف بالشر.
[9]. قاموس قرآن، ج3، ص: 181.
[10]. سيد شرف الدين على حسينى استرآبادى از علمای قرن دهم هجری
[11]. تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص687.
[12]. رجالالنجاشي، بابالميم، ص337: محمد بن جمهور أبو عبد الله العمي ضعيف في الحديث فاسد المذهب و قيل فيه أشياء الله أعلم بها من عظمها.
[13]. رجال الطوسي، أصحاب أبي الحسن، باب الحاء، ص334- رجال ابن داود، الجزءالثاني، بابالحاءالمهملة، ص446.
[14]. علی بن ابراهیم بن هاشم القمی.
[15]. تفسير القمي، ج2، ص380: وَ قَوْلُهُ: فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ قَالَ فِي عَلِيٍّ ع وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ أَيْ أَحَبُّوا أَنْ تَغُشَّ فِي عَلِيٍّ فَيَغُشُّونَ مَعَكَ وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ قَالَ الْحَلَّافُ فُلَانٌ حَلَفَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ لَا يَنْكُثُ عَهْداً... وَ قَوْلُهُ عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ قَالَ: الْعُتُلُّ عَظِيمُ الْكُفْرِ وَ الزَّنِيمُ الدَّعِيُّ.
[16]. تفسير الصافي، ج5، ص: 209.
[17]. پسر آیت الله شبیری زنجانی در مقالهای با عنوان «در حاشیه دو مقاله»( مجله آینه پژوهش شماره 48 ص50، ستون سمت راست) نظر والد معظّم خود را کاملا تبیین کرده اند.
[18]. التفسير و المفسرون(للمعرفة)، ج2، ص: 325- کلیات فی علم الرجال،ص273 - الذریعه، ج 4، ص 303.
[19]. علامه جوادی در جلد اوّل تفسیر موضوعی«قرآن در قرآن»، ص392: روايتي كه فقط به صحابه يا تابعين آنها برسد و به معصوم(عليه السلام) منتهي نشود، حجّت شرعي ندارد. نَظَر مفسّرين هم ميتواند به عنوان يك احتمال، مقبول باشد ولي آن هم داراي حجيّت شرعي نيست.
[20]. تفسير القمي، ج2، ص379: قَالَ فَحَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ (عَبْدِ الرَّحِيمِ) الْقَصِيرِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ ن وَ الْقَلَمِ، قَال...
[21]. عبدالرحيمبنعتيكالقصير و عبد الرحيم بن روح القصير: رجالالطوسي، أصحابأبيعبد، بابالعين، ص237: عبد الرحيم بن روح القصير الأسدي كوفي روى عنهما و بقي بعد أبي عبد الله.
[22]. معاني الأخبار، ص149، باب معنى العتل و الزنيم: «زنيم» آن كسى است كه سخت بر كفرورزيدن خويش حريص باشد.
[23]. الدر المنثور فى تفسير المأثور، ج6، ص252.
[24]. الميزان فى تفسير القرآن، ج19، ص377.