نياز به رهبري در جامعه بشري، نيازي فرازماني و فرامكاني است. هيچ جامعۀ بزرگ و كوچكي نيست، مگر اينكه نياز به مدير و رهبر و رئيس و امير دارد. به تعبير زيباي اميرالمؤمنين علیه السلام كه فرمودند: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر؛(1)
براي [هدايت] مردم مجبور به داشتن امير هستيم خواه نيك، و يا فاجر باشد.» در طول تاريخ از عقب ماندهترين اقوام تا پيشرفتهترين ملّتها، هميشه جامعهها رئيس داشته و افراد و يا گروههايي زعامت و رياست و فرماندهي و رهبري آنان را بر عهده داشتهاند.
در تاريخ پيامبران الهي، از آدم تا خاتم، پيامبران، مسئوليت هدايت و رهبري دين و دنياي مردم را برعهده داشته و رهبر جامعه خويش و فصل الخطاب اختلافات اجتماعي بودهاند.
«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه»؛(2) «ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر براي اينكه به فرمان خدا، از وي اطاعت شود.»
حاكم اصلي و اوّلي در نظام خلقت و شريعت، خداست و حاكم مطلق، اوست. اطاعت انسان از آفريننده و تأمين كننده و خالق و رازق و مربّي و ملك و مالك و صاحب اختيار عالم و آدم، ريشۀ فطري و عقلي دارد؛ ولي اطاعت انسان از انسانها يا موجودات ديگر، دليل و منطقي عقلائي ميخواهد. اطاعت اشخاص از والدين، اطاعت از معلّم و اطاعت زن از همسر، در چهارچوب قوانين الهي ريشههاي عاطفي، فكري و عقلي دارد و انسان «هستي» و «كمال» و «بهزيستي» خويش را در اينگونه اطاعت و پيروي جستجو ميكند.
اطاعت از پيامبران در حقيقت اطاعت از خداست. در قرآن چنين ميخوانيم:
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه»؛(3) «كسي كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده است.»
هر كسي از رسول خدا اطاعت كند از خدا اطاعت كرده است. بنابراين انبياء هم به نيابت از خدا حق اطاعت شدن دارند. اصولاً ريشه اطاعت دو چيز است: تعقل و تحقير.
تعقل و خردگرايي انسان را به اطاعت آگاهانه و عاشقانه و منطقي وا ميدارد. ذلت و خودكمبيني و حقارت هم انسان را به اطاعت از روي ترس و ذلت و خواري ميكشاند. دربارة فرعون چنين ميخوانيم:
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقينَ»؛(4) «(فرعون) قوم خويش را تحقير كرد پس او را اطاعت كردند، آنان گروهي فاسق بودند.» يك شاخص نظام حق و باطل اين است كه نظامهاي حق، با تكريم، انسان را به اطاعت ميكشانند، نظامهاي باطل، با تحقير و توهين.
هدف از اطاعت عاقلانه و مشروع، دست يابي به رحمت الهي است. «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»؛(5) «خدا و رسول را اطاعت كنيد باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.» و هدف نظامهاي باطل بهرهكشي از امكانات مردم براي منافع ثروتمندان و حاكمان ميباشد. دستيابي به بهشت، و فوز عظيم و كبير بدون اطاعت از خدا و رسول صلی الله علیه وآله مقدور نيست. (6)
همراهي و همگامي با صالحان در دنيا و آخرت جز در پرتو اطاعت از خدا و رسول امكانپذير نيست. (7)
اطاعت از اولو الامر از موارد ديگري است كه در قرآن صريحاً به آن دعوت شده است. «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»؛(8) «از خدا اطاعت كنيد، از رسول خدا و اولو الامري كه از خود شماست اطاعت كنيد، پس اگر در چيزي نزاع كرديد، كار را به خدا و رسول ارجاع دهيد، اگر بهخدا و روز بازپسين ايمان آوردهايد، اين بهتر و خوشفرجامتر است.»
جانشينان پيامبران بدون ترديد حق اطاعت و رهبري داشته و دارند و هيچ پيامبري بدون وصي و جانشين نبوده است. در تاريخ پيامبران، جانشين هر پيامبري توسط خود او معرفي شده و توسط مردم انتخاب نميگرديد. تاريخ هيچ انتخاباتي براي گزينش جانشين پيامبر ثبت نكرده است. و از سوي ديگر دهها سند تاريخي، حديثي، قرآني، وجود دارد كه پيامبران جانشيناني داشته و اين جانشينان توسط خود پيامبران يا پيشوايان قبلي انتخاب ميشدهاند.
در مسئله پيروي و اطاعت فقط يك فرض قابل قبول است و آن موردي است كه انسان در برابر انساني برتر از خويش قرار گيرد؛ برتري در اموري كه به سعادت و شقاوت انسان مربوط است. مؤمنان در برابر خدا و رسول او تسليم بوده «سمعاً و طاعةً» ميگويند و آمرزش او را ميجويند.
اصولاً انسانها نسبت به ديگران سه حالت دارند:
1. از آنان بالاتر هستند؛
2. با آنان مساوي هستند؛
3. از آنان از جهت فهم و عقل و ارزشهاي انساني پايينتر ميباشند.
كنار نهادن تشخيص و اراده خويش در برابر ديگران، منطق و استدلال لازم دارد.
در مسئله پيروي و اطاعت فقط يك فرض قابل قبول است و آن موردي است كه انسان در برابر انساني برتر از خويش قرار گيرد؛ برتري در اموري كه به سعادت و شقاوت انسان مربوط است. مؤمنان در برابر خدا و رسول او تسليم بوده «سمعاً و طاعةً» ميگويند و آمرزش او را ميجويند.
«وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ»؛(9) «و گفتند شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا آمرزش تو را ميطلبيم و بازگشت به سوي توست.»
مؤمنان با خدا پيمان مستحكمي دارند كه اوامر و نواهي او را بشنوند و اطاعت كنند. در سوره مائده چنين ميخوانيم «وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ ميثاقَهُ الَّذي واثَقَكُمْ بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛(10) «به ياد آوريد نعمت خدا را بر خودتان، و پيماني كه با او بستيد؛ هنگامي كه گفتيد: شنيديم و اطاعت كرديم. تقواي الهي را پيشه كنيد. خداوند به درون قلبهاي [شما] آگاه است.»
قرآن از زبان كفّار بازگو ميكند كه در جهنّم چنين آرزو كرده ميگويند: «يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ»؛(11) «اي كاش خدا و رسول را اطاعت ميكرديم.» آنان راز گمراهي خويش را اطاعت از سران و بزرگان خود ميدانند و ميگويند: «إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ»؛(12) «ما بزرگان و سروران خودمان را اطاعت ميكرديم و آنها ما را گمراه كردند.» بدون ترديد نخبگان و سران بيصلاحيت و كمبصيرت عامل گمراهي جامعه ميشوند.
پی نوشت:
(1) نهج البلاغه، صبحي صالح، انتشارات جامعه مدرسين، قم، خ40.
(2) نساء/64.
(3) نساء/80.
(4) زخرف/54.
(5) آل عمران/132، توبه/71.
(6) نساء/13.
(7) نساء/80.
(8) نساء/59.
(9) بقره/285.
(10) مائده/7.
(11) احزاب/66.
(12) همان/67.
نویسنده: محمود مهدی پور ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 122
منبع: سایت ذی طوی