یكی از ناهنجاریهای اجتماعی كه در طول تاریخ دامنگیر جامعه بشری، بخصوص جهان غرب بوده، مسئله خودكشی است. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه بیش از پنج میلیون نفر در جهان اقدام به خودكشی میكنند كه تقریبا پانصد هزار مورد آن منجر به مرگ میشود.
هرچند طبق آمار، خودكشی در ایران به مراتب نسبت به سایر كشورهای جهان كمتر است، و در میان 49 كشور، رتبه چهل و سوم را در مورد نرخ خودكشی به خود اختصاص داده است؛ اما متأسفانه در سالهای اخیر این آمار رو به افزایش نهاده است به حدی كه بطور متوسط سالانه 3216 نفر اقدام به این عمل پلید و حرام میكنند كه به طور تقریبی در سال، از هر صد هزار نفر، شش نفر اقدام به خودكشی میكنند، و 62 درصد از كسانی كه دست به چنین كاری میزنند میمیرند. (1)
حال این سؤال مطرح است كه:
از نظر اسلام خودكشی چه حكمی دارد؟ و علل و عواقب آن چیست؟
در پاسخ به این پرسش ابتدا لازم است به این نكته اشاره كنیم كه: حیات آدمی اولین و عظیمترین نعمتی است كه خداوند آن را برای رسیدن به تكامل و صعود به قلّههای رفیع و عالی معنوی به انسان عطا فرموده است. ازاین رو نه تنها دیگران نمیتوانند صدمهای به این نعمت الهی وارد سازند، بلكه خود شخص نیز به هیچ عنوان حق ندارد آن را از بین ببرد و بر وی واجب است پیوسته از جان خویش پاسداری و محافظت كند. مالك اصلی انسان خداوند متعال است و نفس انسانی امانت الهی است؛ از این رو باید از این امانت خوب محافظت كرد و از بین بردن آن خیانت در امانت الهی است.
البته فقط در راه خدا میتوان جان خویش را فدا نمود. چون حفظ دین الهی و ارزشهای والای دینی ـ كه همان راه خداوند است ـ از جان انسان بالاتر، ارزشمندتر و مهمتر است. لذا سید و سالار شهیدان و سرور آزادگان حضرت امام حسین علیه السلام و دیگر شهدای راه خدا، جان خویش را تقدیم نمودند.
در حقیقت این خود یكی از راههای رسیدن به كمال، بلكه بهترین و عالیترین آن است.
حرمت خودكشی در اسلام
خودكشی در فرهنگ اسلامی به معنای عقب نشینی از نیل به غایت كمال و سقوط به وادی حسرت و ناكامی است.
بدین جهت این عمل از نظر اسلام حرام و محكوم است. چنانكه در قرآن كریم میفرماید: «وَلا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إنَّ اللّه َ كانَ بِكُمْ رَحیما، وَمَنْ یفْعَلْ ذلك عُدْوانا وَظُلْما فَسَوْفَ نُصْلیهِ نارا»؛ (2)
«و خودكشی نكنید! خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر كس این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی او را در آتشی وارد خواهیم كرد.»
كلمه «لاتَقْتُلُوا» صیغه نهی است و دلالت بر وجوب ترك عمل دارد.
روایات متعددی نیز درباره مذمت خودكشی وارد شده است. در این روایات، صاحبان این عمل اهل جهنم قلمداد شده و بهشت برای آنها حرام شمرده شده است. در ذیل به چند نمونه از روایات اشاره میكنیم:
1. أبی ولاّد میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّدا فَهُوَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدا فیها؛ (3) هر كس عمدا خودكشی بكند، همیشه در آتش دوزخ خواهد بود.»
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ بِشَی ءٍ مِنَ الدُّنیا عُذِّبَ بِهِ یوْمَ الْقِیامةِ؛ (4)
كسی كه بوسیله چیزی از دنیا خودكشی كند، در روز قیامت بوسیله همان چیز عذاب خواهد شد.»
و در روایت دیگر میفرماید: «الذی یخْنُقُ نَفْسَهُ یخْنُقُها فِی النّارِ، وَالّذی یطْعَنُها فی النار؛ (5)
كسی كه خودش را خفه كند، خویشتن را در آتش (دوزخ) خفه كرده است و كسی كه به خودش نیزه زند، در آتش باشد.»
و نیز فرمود:
«كان فیمن قبْلَكُمْ رَجُلٌ بِهِ جرحٌ فَجَزَعَ فَأَخَذَ سِكّینا فَخَزَّ بِها یدَهُ فَمارَقَأَ الدَّمُ حَتّی ماتَ، فَقال اللّه ُ: بادَرَنی عَبدی بِنَفْسِهِ؟!... قد حَرَّمتُ عَلَیه الجَنَّةَ؛ (6)
میان انسانهای پیش از شما، مردی جراحتی برداشت و از شدّت بی تابی كاردی برداشت و با آن دستش را قطع كرد و از شدّت خونریزی مُرد، پس خداوند فرمود: بندهام، در گرفتن جان خود بر من پیشی گرفت... هر آینه بهشت را بر او حرام كردم.»
3. امام باقر علیه السلام فرمود:
«إنَّ المُؤْمِنَ یبْتَلی بِكُلِّ بَلِیةٍ وَیمُوتُ بِكُلِّ میتَةٍ إلاّ أَنَّهُ لایقْتُلُ نَفْسَهُ؛ (7)
مؤمن ممكن است به هر بلائی مبتلا شود و به هر نوع مرگ بمیرد، امّا خودكشی نمیكند.»
4. عمرو بن عبید بصری میگوید:
«در یكی از جلسات امام صادق علیه السلام شركت نمودم، پس از ورود و عرض ادب، شروع به خواندن این آیه نمودم كه: «والَّذینَ یجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الاثْمِ»؛ (8) «آنانكه از گناهان كبیره پرهیز میكنند.»
بعداز خواندن این آیه لحظهای سكوت كردم. امام صادق علیه السلام فرمود: عمرو چرا سكوت كردی؟ عرض كردم:ای پسر رسول خدا! گناهان كبیره را برایم مشخص كنید. حضرت فرمود:ای عمرو! بزرگترین گناهان چند قسم است:
الف. شریك قائل شدن برای خداوند؛
ب. ناامیدی از خداوند متعال؛
ج. عاق والدین؛
د. كشتن نفسی كه خداوند آن را حرام كرده است. (9)
در این روایت «نفس» مطلق است؛ هم شامل خودكشی و هم كشتن دیگران میگردد.از مجموع آیات و روایات گذشته استفاده میشود كه خودكشی از نظر اسلام از گناهان كبیره محسوب میشود، انجام آن حرام میباشد، و مرتكبین آن اهل دوزخ اند. حتی برخی از گروههای اهل سنت مانند حنبلیها كسی را كه خودكشی میكند كافر دانسته و نماز میت را برای او واجب نمیدانند. (10)
آنها در این باره به این حدیث استدلال میكنند كه:
«إنَّ رَجُلاً قَتَلَ نَفْسَهُ بِمَشاقِصٍ، فَقالَ رَسُول اللّه صلی الله علیه و آله : اَمّا أَنَا فَلا أُصَلِّی عَلَیهِ؛ (11)
مردی با نیزه خودكشی كرد و رسول خدا فرمود: من بر این شخص نماز نمیخوانم.»
پی نوشت ها:
1) ر. ك: مجله كتاب زنان، سال پنجم، شماره 19، 1382، ص71.
2) نساء/29 و 30.
3) شیخ أبی یعقوب كلینی، الفروع من الكافی، الطبعة الثالثه، دارالكتب الاسلامیه، تهران، 1367 ه، ج7، ص45، باب من لاتجوز وصیته من البالغین، ح1؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، الطبعة الثانیه، جامعة المدرسین، 1404 ه، ج3، ص571، ح4953.
4) عبداللّه بن بهرام دارمی (م 255 ه) ، سنن الدارمی، الطبعة الاعتدال، دمشق، ج2، ص192، باب التشدید علی من قتل نفسه؛ متقی هندی، كنز العمال، الطبعة الخامسة، مؤسسة الرسول، بیروت، 1405 ه، ج15، ص36، ح 39965.
5) كنز العمال، ج15، ح 39961، ص35.
6) الترغیب و الترهیب، الطبعة الثالثة، داراحیاء التراث، بیروت، 1388 ه، ج3، ص301، ح4. در روایتی نقل شده كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «وَأنّ مَنْ قَتَلَ نَفْسه بِشَی ءٍ عُذِّبَ فی النّارِ وأَنَّهُ لا یدْخُلُ الجَنّة إلاّ نَفْسُ مُسْلِمَةٍ؛ همانا كسی كه بوسیله چیزی خودش را بكشد، در آتش دوزخ معذب شود و در بهشت كسی جز مسلمان وارد نمیشود.» از فحوای این روایت استفاده میشود كه كسی كه خودكشی میكند مسلمان نیست. صحیح مسلم بشرح النووی (م 676 ه) ، المجلدات 18، الطبعه الثانیه، دارالكتاب العربی، بیروت، 1407 ه، ج2، ص118.
7) شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، الطبعه الثانیه، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1414 ه، ج29، ص240، باب تحریم قتل الانسان نفسه، ح 3.
8) شوری/37.
9) من لا یحضره الفقیه، ج3، ص373، ح4932.
10) ر. ك: المغنی، عبداللّه بن قدامه، تحقیق جماعة من العلماء (المجلدات ـ 12) ، دارالكتاب العربی، بیروت، ج2، ص418؛ المجموع فی شرح المهذب، محیی الدین بن نووی (المجلدات ـ 20) ، دارالفكر، بیروت، ج5، ص268.
11) أحمد بن شعیب نسائی، سنن النسائی (المجلدات ـ 8) ، الطبعة الاولی، دارالفكر، بیروت، 1348 ه، ج4، 66.