چکیده: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام به نمونههای فراوانی از گناهان و مخالفتهای صحابه با پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بر میخوریم که هر یک از آنها برای ابطال نظریه عدالت صحابه کفایت میکند. از جمله این مخالفتها میتوان به تخلف از لشکر اسامه، عدم پرداخت زکات، کشتار خالدبن ولید و ... اشاره کرد.
با نگاهی به تاریخ صدر اسلام و سیره پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اصحاب ایشان، به نمونههای فراوانی از مخالفتهای اصحاب با حضرت، بر میخوریم که هر یک از این مخالفتها برای برچیدن تئوری عدالت همه صحابه از سوی اهل سنت کفایت میکند. در پست گذشته[1] به مواردی از مخالفتهای صحابه اشاره کردیم و در این نوشتار برخی دیگر از این گستاخیها را بیان میکنیم.
1. تخلف از لشکر اسامه
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در اواخر عمر شریف خود، لشکری را برای مقابله با روم شرقی به فرماندهی «اسامه بن زید» تدارک دید و همه صحابه را برای حضور در این لشگر فرا خواند. تمام محدثین و تاریخنویسان که این داستان را نقل کردهاند، اعتراض و نکوهش دستهای از صحابه را در خصوص فرماندهی اسامه نسبت به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) مبنی بر جوان بودن او و اشتباه بودن این انتخاب را نیز بیان کردهاند. تا جایی که سر و صدا و تنازع در میان اصحاب بالا گرفت که حضرت در همانجا متخلفین از این دستور را لعن کرد.[2] رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بعد از شنیدن اعتراضات برخواست و فرمود: «اگر شما در فرماندهی او اعتراض دارید، در فرماندهی پدر او نیز حرف داشتید. به خدا سوگند او شایسته فرماندهی و از محبوبترین افراد در نزد من بود و بعد از او فرزندش نیز از محبوبترین افراد نزد من است».[3] از جمله معترضین «عیاش بن ابی ربیعه» و خلیفه اول و دوم بودند.
2. عدم پرداخت زکات
زمخشری، طبری و دیگران نقل میکنند: «ثعلبه بن ابی حاطب انصاری به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) عرض کرد: از خدا بخواه تا خداوند مالی روزی من گرداند! حضرت فرمود: «ای ثعلبه مال اندکی که شکرش را بهجا آوری، بهتر از مالی است که تاب آن را نداشته باشی، مگر نمیخواهی به پیامبر خدا اقتدا کنی؟».
دوباره ثعلبه آمد و درخواست خود را تکرار کرد و گفت: به خداوندی که تو را به حق مبعوث کرد، اگر خداوند به من مالی بدهد، به هر صاحب حقی، حق آن را میپردازم. حضرت دعا کرد و ثعلبه گوسفندی خرید و این گوسفند به سرعت افزایش یافت تا جایی که به خارج از شهر مدینه کوچ کرد و از حضور در جماعت و جمعه محروم گشت. تا اینکه روزی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) مامور زکات را پیش ثعلبه فرستاد و ثعلبه بخل ورزید و گفت: این همان جزیه است و وقتی حضرت این را شنید، فرمود: «وای به حال ثعلبه، وای به حال ثعلبه وای به حال ثعلبه».[4]
این یک نوع مخالفت آشکار در زمینه برخورد با دستورات الهی بوده است که این صحابی به آسانی آن را مرتکب شده و نفرین و غضب پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) را برای خود خرید.
3. کشتار خالدبن ولید
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بعد از فتح مکه خالدبن ولید را با سیصد نفر به سوی قبیله «بنی جذیمه» فرستاد تا آنها را به سوی اسلام دعوت کند، نه اینکه وارد جنگ شود. (این قبیله در زمان جاهلیت عموی خالد به نام"فاکه بن مغیره" را کشته بود) وقتی خالد وارد قبیله شد به آنها گفت سلاحهای خود را بر زمین بگذارید، آنها نیز سلاح خود را بر زمین گذاشتند و همان لحظه خالد دستور داد دستهای آنها را ببندد و کشتار سختی به راه انداخت. وقتی خبر به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) رسید، حضرت دستها را به سوی آسمان بلند کردند و دو بار فرمودند: «پروردگارا من از آنچه خالد بن ولید مرتکب شده است، بیزاری میجویم».[5] سپس حضرت دستور دادند که خونبهای مقتولین و اموالی که از آنان به غارت رفته است را به ایشان بپردازند.[6]
خالد در این مورد نه تنها با نص صریح نبوی مخالفت کرد، بلکه در این عمل خود از حدود و قوانین اساسی اسلام نیز تجاوز کرد و جان انسانهای زیادی را ناعادلانه و ناجوانمردانه گرفت. او با آنکه میدانست و مطمئن بود که حق کشتار ندارد و پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) به آن راضی نیست، و تنها برای دعوت به اسلام رفته است، باز به جهت یک کینه شخصی از همه اینها گذر کرد و با کشتار انسانهای بیگناه موجبات ناراحتی و زحمت حضرت را فراهم کرد.
باید از بخاری و از بزرگان اهل سنت سوال کرد که چرا در کتابهایشان بابی به نام «مناقب خالدبن ولید» باز کردهاند و با این اعمال وحشیانه که از او سر زده، باز از او به نیکی یاد میکنند. چطور میشود که بعد از نام این صحابی خائن «رضی الله عنه» به کار برد و او را به عدالت وصف کرد.
4. مخالفت با پیامبر از زبان مسلم نیشابوری
مسلم از «عایشه» نقل میکند که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) عملی را انجام داد و اجازه داد که دیگران آن را انجام دهند، ولی عدهای حاضر به انجام آن عمل نشدند و از آن اکراه داشتند. وقتی خبر به حضرت رسید، آثار غضب در چهره آن حضرت نمایان شد و فرمود: «چرا عدهای از آنچه به من اجازه داده شد از انجام آن اکراه دارند. به خدا قسم من از آنها به خدا و دستوراتش داناتر بوده و بیشتر از آنها میترسم».[7]
مورد دستور چه بوده ما نمیدانیم، و نقل نشده؛ ولی آنچه مهم است، عدم اطاعتپذیری از دستورات حضرت میباشد که با تاکید پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله) و ملاحضه اهمیت آن دستور، باز از عمل به آن سر باز میزنند.
بنابراین با این مخالفتها و عدم تقوا و اطاعتپذیری صحابه، هرگز نمیتوان حتی فکر عدالت همه صحابه را داشت، چه برسد به آنکه بخواهیم تمام اعتقاد خود را بر مبنای این نظریه باطل بنا کرد و تمام حقایق و وقایع تاریخی را با این مبنا، توجیه و نگاه کنیم. باید از برادران اهل سنت بیدار و آگاه بخواهیم که خود قضاوت کنند که آیا با چنین اعمال زشت و گستاخانهای از سوی صحابه میتوان آنان را عادل و متقی دانست؟
___________________________________________
پینوشت:
[1] http://www.btid.org/fa/news/97416
[2]. الملل والنحل ، اسم المؤلف: محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد الشهرستاني ، دار النشر : دار المعرفة - بيروت - 1404 ، تحقيق : محمد سيد كيلاني، ج1، ص23؛كتاب المواقف ، اسم المؤلف: عضد الدين عبد الرحمن بن أحمد الإيجي ، دار النشر : دار الجيل - لبنان - بيروت - 1417هـ - 1997م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : عبد الرحمن عميرة، ج3ف ص650؛ شرح نهج البلاغة ، اسم المؤلف: أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد بن أبي الحديد المدائني، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت/ لبنان - 1418هـ - 1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري، ج6، ص34.
[3]. الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج3، ص1365.
[4]. الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الأقاويل في وجوه التأويل، اسم المؤلف: أبو القاسم محمود بن عمر الزمخشري الخوارزمي، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق: عبد الرزاق المهدي، ج2، ص278. تفسير القرآن، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن محمد بن إدريس الرازي ، دار النشر : المكتبة العصرية - صيدا ، تحقيق : أسعد محمد الطيب، ج6، ص1847. المعجم الكبير، اسم المؤلف: سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني، دار النشر : مكتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة: الثانية، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي، ج8، ص219.
[5]. السير الكبير، اسم المؤلف: محمد بن الحسن الشيباني، دار النشر: معهد المخطوطات- القاهرة، الطبعة تحقيق: د. صلاح الدين المنجد، ج1، ص167؛/ تاريخ الطبري ، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص164؛ تفسير القرآن العظيم ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص536 و دهها منبع دیگر.
ودر این منابع بصورت مختصر این داستان نقل شده است: الجامع الصحيح المختصر ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا، ج4، 1577؛ السيرة النبوية لابن هشام، اسم المؤلف: عبد الملك بن هشام بن أيوب الحميري المعافري أبو محمد ، دار النشر : دار الجيل - بيروت - 1411 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : طه عبد الرءوف سعد،ج5، ص96؛ مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني ، دار النشر : مؤسسة قرطبة – مصر، ج2، ص150 و ...
[6]. تاريخ الطبري ، اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري ، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت، ج2، ص164؛/ تفسير القرآن العظيم ، اسم المؤلف: إسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي أبو الفداء ، دار النشر : دار الفكر - بيروت – 1401، ج1، ص536.
[7]. صحيح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي، ج4، ص1829.
متن عربی: «صَنَعَ رسول اللَّهِ e أَمْرًا فَتَرَخَّصَ فيه فَبَلَغَ ذلك نَاسًا من أَصْحَابِهِ فَكَأَنَّهُمْ كَرِهُوهُ وَتَنَزَّهُوا عنه فَبَلَغَهُ ذلك فَقَامَ خَطِيبًا فقال ما بَالُ رِجَالٍ بَلَغَهُمْ عَنِّي أَمْرٌ تَرَخَّصْتُ فيه فَكَرِهُوهُ وَتَنَزَّهُوا عنه فَوَاللَّهِ لَأَنَا أَعْلَمُهُمْ بِاللَّهِ وَأَشَدُّهُمْ له خَشْيَةً».