تفاوت اساسی ادیان الهی با سایر مکاتب، در عقلانی بودن گزارههای بنیادین آنها همچون اعتقاد به خدای یگانه میباشد.
آتئیستها تمام باورهای دینی را خرافات و مبتنی بر یکمشت مسائل غیرواقعی میدانند. از نگاه ایشان هر چیزی که به تجربه درنیامده و بهاصطلاح ادیان، غیب به حساب میآید، امری موهوم بوده و بالطبع مورد انکار است. آنها این انکار خود را به انکار عقائد هندوئیزم از سوی فرد مسلمان تشبیه مینمایند و میگویند: همانگونه که ازنظر یک مسلمان، عقائد هندوئیزم خرافی و غیرواقعی است، ازنظر یک آتئیست نیز تمام باورهای ادیان الهی، یکمشت خرافات به شمار میآید.
در پاسخ به چنین دیدگاهی باید گفت:
اولاً: اهل تحقیق از مسلمانان، تمام باورهای هندوئیزم را خرافی ندانسته و معتقدند در هر دین و آئینی چه الهی و چه غیر الهی، باورهای مطابق با واقع نیز پیدا میشود؛ لکن آنچه باعث عدم پذیرش آن ادیان گردیده، یا تحریف و کامل نبودن آنهاست و یا آسمانی و خدایی نبودن آنها میباشد.
ثانیاً: نفوذ برخی از باورهای خرافی در بین بعضی از مسلمانان و پیروان سایر ادیان درگذر تاریخ، غیرقابلانکار است. لکن آن را نمیتوان بهپای اصل دین نوشت.
ثالثاً: برای قضاوت واقعی بودن یک باور در یک دین یا موهوم دانستن آن، باید نگریست که اعتقاد به اصل آن دین چگونه شکل گرفته است. درصورتیکه اعتقادات زیر بنایی یک دین مانند باورمندی به خدای واحد و نبوت پیامبری که از سوی او مبعوث شده است، مبتنی بر برهان عقلی باشد، نمیتوان باورهای آن را خرافی دانست. تفاوت اساسی اسلام با هندوئیزم چنین چیزی است.
ما معتقدیم اسلام دینی الهی است که باورهای اساسی آن بر پایه برهان عقلی شکل میگیرد. همین امر سبب میشود تا آنچه در امتداد این اعتقاد پدید آمده باشد، اموری حقیقی و غیر موهوم باشند، اگرچه با تجربه و حس به ادراک نیایند. هنگامیکه خدای یگانه با دلیل عقلی پذیرفته شد و رسالت پیامبر معصوم و راستگو از سوی او به اثبات رسید، تمام گزارههای که از این طریق به وجود میآید نیز، اموری حقیقی هستند اگرچه قابلادراک با درک ابتدایی و حس گرای اشخاص نباشد.