برخی ملحدان مدعی هستند که دین مانع اخلاق و موجب تنبلی است؛ درحالیکه استناد به کارهای برخی دیندارانِ کجفهم، مغالطهای بیش نیست. دینداری موجب تقویت عزت نفس است و تنها با تکیه بر اعتقادات دینی میتوان برای اخلاق، تکیهگاه محکم عقلانی و استدلالی پیدا کرد.
آیا بدون اعتقاد به خدا و روز قیامت انجام کارهای نیکو، ایثار و بهطورکلی اخلاق، توجیه عقلانی و منطقیِ درخور و شایستهای مییابد؟ این مسئله که با معنای زندگی ارتباط وثیقی دارد، یکی از پرسشهای فلسفی و عمیق تاریخ اندیشه است. برخی مدعی هستند که بدون پیشفرض داشتن خداوند متعال و حیات جاودان نفس، بازهم اخلاق را میتوان با تکیه بر وجدان اخلاقی و دلایل دیگر توضیح داد و برخی منتقد این تلقی هستند. حقیقت این است که نگارنده تاکنون نتوانسته به توجیه عقلانی مستحکمی برای اخلاق، منهای خدا و معنویت دست یابد؛ اما نباید از این مطلب اینگونه برداشت کرد که خداباوران رعایت آدابورسوم و اخلاق انسانی را از تمام ملحدان و شکاکان انکار میکنند. باید به این نکته دقت شود که بین توجیه عقلانی قابلقبول برای پایبندی اخلاقی و عمل به اصول اخلاق تفاوت است. چهبسا انسان کارهایی را به انگیزههای مختلف انجام بدهد، اما از تحلیل فلسفی و عقلی چرایی آن افعال عاجز باشد.
حمله ملحدان به اخلاق الهی
از طرف مقابل برخی ملحدان نهتنها مدعی موجه بودن اخلاق بدون خدا هستند؛ بلکه اخلاق دینمحور و ممزوج با اعتقاد به خدا را انکار میکنند. نیکوست به برخی دلایل که ممکن است مورد تمسک آنان قرار بگیرد، بپردازیم و آن را توضیح داده و پاسخ دهیم.
اخلاق دینی همراه با ذلت و ضد ماهیت آزاد انسانی است
در اخلاق دینی ارزش کارها و اکتساب ویژگیها، وابسته به نیت است و برای ارزشمند شدن کار یا صفت، باید آن را با قصد تبعیت از دستور خدا و نزدیکی به او انجام داد. بنا بر نگرش ادیان، انسانی اخلاقی است که بنده و ذلیل باشد؛ درحالیکه اخلاق منهای خدا، عملی آزادانه و شرافتمندانه است!
اعتقاد به خدا مانع کنش اخلاقی است
بنا بر تلقی برخی ملحدین، اگر به خدای قادر مطلق معتقد باشیم، باید از درمان مردم، کمک به آنها و بسیاری از افعال اخلاقی دست برداریم و این کار را به خدا واگذار کنیم. از نگاه ایشان، اعتقاد به خدای ادیان موجب ترویج تنبلی و روحیه واگذاری مسئولیت به غیب میگردد و رکود ایجاد میکند.
برای پاسخ به چنین ادعاهایی نکاتی چند به نظر میآید:
1. فرض کنیم تمام این ادعاها درباره تمام دینداران درست باشد و دینداران اخلاقی ذلیلانه و همراه تنبلی داشته باشند. با این فرض نیز ارتباط بین دین و این روحیه ضد اخلاق ثابت نمیشود؛ زیرا شاید این افراد تلقی و برداشت اشتباهی از تعالیم دینی داشته باشند. برای درک ارتباط دین با اخلاق، تکیه صرف بر رفتار دینداران رهزن است و باید بر محتوای دین و ارتباط آن با اخلاق متمرکز شد.
2. در واقعیت زندگی انسانها، دینداران عزتمند بسیارند. در تاریخ کم نیستند افرادی که با انگیزه دینی و الهی با طاغوت و زورگویی مبارزه کردهاند و خلقوخوی جوانمردی را زبانزد عام و خاص نمودهاند. اگر دین منشأ تنبلی و ذلت است، تربیت چنین افراد شاخصی در سایهسار اعتقادات دینی چگونه توجیه میشود؟
3. اعتقاد به بندگی خدا اوج آزادگی است؛ زیرا منشأ حقیقی هستی و تنها موجود شایسته سرسپردگی و عشق ورزیدن اوست. اسیر عشق الهی شدن و جز او تسلیم هیچ معبودی نبودن انسان را بر بلندای آزادی و آرامش مینشاند. بسیاری از آنان که با عصیان و انکار خدا مدعی آزادی هستند، بهناچار درگیر خودپرستی و ذلت نفسپرستی میشوند.
4. اعتقاد به جبر و توجیه تنبلی با ادعاهایی دینی، امری کهن و یکی از انحرافات بزرگ در ادیان الهی است. انکار نمیکنیم که شیادان و حاکمان ظالم برای توجیه جنایات خود از اصطلاحات و مفاهیم دینی سوءاستفاده کردهاند و برخی افراد با ظاهری مذهبی بیعرضگی و بیحالی خود را به گردن دین و خدا میاندازند و موجبات ایجاد نفرت نسبت به دین را فراهم میکنند؛ اما افراد اهل عقل و دانش تلاش میکنند با تحلیل صحیح، حساب این افراد را از تعالیم بلند دینی جدا کنند و اسیر احساسات نگردند.