گرچه خوبی عدالت امری روشن است؛ اما نگاهی منطقی نشان میدهد در اکثر موارد، فهم مصادیق آن نیازمند مراجعه به دین است.
عدالت واژهای است پرکاربرد در ادبیات روزانه ما. همه انتظار داریم با ما عادلانه برخورد شود و از بیعدالتیها نالانیم. خوب بودن عدالتورزی برای همه ما به روشنیِ «دو دوتا چهارتا» است. سؤال اینجاست که با این همه روشنی، چرا درباره مصدایق آن اتفاق نظر نداریم؟
پاسخ در این نکته نهفته شده است که گرچه خوبی عدالت، امری است کاملا عقلی، اما مصادیق آن اینگونه نیستند. به عبارتی جمله "عدالت خوب است"، مصادیق خود را مشخص نمیکند و نمیگوید چه چیز مصداق عدالت است و چه چیز نیست. همین است که ما را دچار اختلاف میکند و کار را سخت.
پیدا کردن راه چاره از تعریف عدالت شروع میشود. روشن است که عدالت معنایی جز مساوات دارد و این دو با یکدیگر یکی نیستند. هیچکس برای کودک و بزرگسال مقدار داروی یکسانی تجویز نمیکند و هیچ معلمی به شاگرد خوب و بد، نمره مساوی نمیدهد. پس عدل چیست؟ عدالت را میتوان بخشیدن حق هر کس به خودش معنا کرد. برای همین است که وقتی از ناعدالتی شکوه میکنیم، در واقع معتقدیم حقمان را ندادهاند یا چیزی را به ناحق به دیگری دادهاند.
حال که عدالت را به حق گره زدیم، باید از سرچشمه حق بگوییم. حق از کجا میآید و چه کسی صاحب حق است؟ آیا ماییم که حقوق را تعیین میکنیم یا این حقوق اموری ثابتند؟ آنچه در این زمینه زیاد است، دیدگاه است و فیلسوفان حقوق در این باب بسیار گفتهاند. اما نظر صحیح چیست؟
منشأ حق
میدانیم هدف از خلقت عالم، این است که کامل شویم و به سوی کمال پیش رویم. با روشن بودن هدف، همه چیز در همین چارچوب معنا مییابد. حق و تکلیف نیز در ذیل همین مسئله روشن شده و به کمال وابسته میشود. آنچه بیشترین کمال را در پیدارد، حق و آنچه از رسیدن به کمال باز میدارد، ناحق است. کشتن حیوان برای تقویت بدن حق است، اما کشتن او بیدلیل، ناحق؛ ورود به زمین دیگری برای نجات یک فرد، حق است و عبور بیجهت، ناحق و... .
پس عدالت، به کمال وابسته بوده و روابط افراد آنگاه عادلانه به شمار میرود که تکامل فرد و جامعه را در پی داشته باشد. بدین جا که میرسیم، درمییابیم که گرچه در این سیر منطقی ملاکی را برای عدالت یافتهایم، اما باز هم در تعیین مصداق دستمان خالی است. اکنون گرچه میدانیم که کشتن شخص بیگناه از آن جهت که جلوی کمالش را میگیرد، بیعدالتی است؛ اما نمیدانیم آیا قطع دست دزد، عدالت است یا نه؟ چه ملاکی در دست داریم برای کشف راه کمال و پی بردن به رفتار عادلانه؟
گرچه این ملاک، مصادیق عدالت را برایمان معین نکرد؛ اما خاصیتی مهم داشت و آن اینکه برای فهم عدالت باید به سرمنشأ کمال توجه کرد و این کلاف سردرگم را به دست خالق سپرد؛ او که کامل مطلق است، خود ما را آفرید، جز کمال ما هیچ نمیخواهد و سود و زیانی از ما به او نمیرسد. اوست که با ارسال پیامبران و ارائه شریعت، راه رسیدن به کمال را به ما آموخته است و فهم مصداق عدالت را برایمان میسر نموده است.