گرچه کارکرد رایج اصطلاح «روشنفکر» منفی بوده و در مقابل «سنتگرایی» است، اما میتواند در مورد کسی به کار رود که با توجه به تعالیم دینی و سیره نبوی، در صدد اصلاح امور جامعه و روحافزایی در مسلمانان باشد.
سالیانی است که اصطلاح «روشنفکر» در ادبیات اجتماعی-سیاسی رواج پیدا کرده است. شاید نتوان تعریف دقیقی از این اصطلاح ارائه داد، اما آنچه مشخص است، این اصطلاح در برابر اصطلاح «سنتگرایی» پدید آمده است. روشنفکران از میان قشر تحصیلکرده جامعه برآمده و بیشترین دغدغه و مهمترین هدفشان، اصلاح کاستیها در طبقات مختلف اجتماع و آگاهی بخشیدن به اقشار مختلف جامعه است.[1] به تعبیر دیگر، روشنفکر گمان میکند مردم جامعه یا بخشی از آنها در اسارت فرهنگی بهسر میبرند و میخواهد با روشهای غیر دینی آنها را از این وضعیت نجات دهد.
هرچند روشنفکران در هر جامعهای بهویژه در جامعه مسلمانان حضور دارند و حتی نیت و قصدشان، خیرخواهی برای جامعه است، اما نقطه ضعف و نقد اساسی در شیوه آنها، گرایش و تمایل شدید این گروه به برخی دستاوردهای فرهنگ غربی مانند لیبرالیزم و أصالة آزادی است؛ گو آنکه اسلام و اجرای قوانین آن در جامعه باعث مشکلات اجتماعی و سیاسی شده و حق آزادی را از مردم گرفته است، بنابراین باید به نسخهها و پیشنهادهای وارداتی از غرب توجه ویژه کرد. بیتردید این نوع نگرش به اسلام و دلباختگی به محصولات فرهنگی غرب، ناشی از عدم آشنایی کامل از مسائل دینی است[2] و باعث ترویج فرهنگ غرب در جامعه مسلمانان توسط قشر روشنفکر میشود.
برخی روشنفکران برای توجیه و توضیح شیوه روشنفکری، ادعا میکنند که روشنفکر دو وظیفه مهم بر عهده دارد؛ نخست آنکه حقیقت را بیابد و آن را با مخاطبان به اشتراک گذارد؛ دیگر آنکه تلاش کند تا درد و رنج از همنوعان کاسته شود.
این توجیه به ظاهر زیبا و پذیرفتنی است، اما توجه به چند نکته اهمیت دارد:
الف- حرکت برای یافتن حقیقت بسیار با ارزش و مهم است، اما باید ابزار و معیار تشخیص امور «حقیقی» از «غیر حقیقی» را نیز در اختیار داشت. گاهی خطای ادراکی باعث اشتباه در برداشت میشود. گاهی تکیه و اعتماد بر حواس ظاهری، باعث انکار حقایق ماوراء طبیعی میشود. گاهی چینش نادرست مقدمات، باعث خطا در نتیجه یک استدلال میشود.
اهمیت این مطلب آنگاه دو چندان میشود که روشنفکر دیدگاه شخصی خویش پیرامون تعالیم دین اسلام را بیان کند و نظر خود را بهعنوان نظر اسلام ارائه دهد. اینجاست که در غالب موارد، نگاهها و دیدگاههای انحرافی از سوی روشنفکران به جامعه مسلمان تزریق شده و ایجاد شبهه میکند. در این صورت، تنها راهحل، مراجعه به محکمات و اصول استوار عقلی و نقلی است.
ب- کاستن درد و رنج بشر را باید یک اندیشه الهی دانست که روشنفکر به درستی آن را برگزیده و بدان عمل میکند، اما این باعث جدایی و تمایز روش روشنفکر از شیوه و سلوک مسلمانان نخواهد بود؛ زیرا بر اساس تعالیم اسلامی، ظهور اسلام و گسترش آن به هدف رهایی بشر از زنجیر جهالتها و باز کردن پنجرههای آسایش در دنیا و آخرت بود. خاتمالانبیا صلیاللهعلیهوآله که نه فقط برای مسلمانان؛ بلکه رحمت برای تمام جهانیان بود، طبیب و درمانگر روح و جان خسته مردم بود.[3]
در این صورت، آنچه در اینجا برای روشنفکر بهعنوان یک هدف است، برای پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله، منزلى از منازل است كه خلق را از آنجا عبور میدهد و نه آنکه به کاستن درد و رنج اکتفا کند.[4]
پینوشت:
[1]. مجموعه آثار استاد مطهرى، ج2، ص317، صدرا.
[2]. مصباح یزدی، محمدتقی، پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، ص278، مؤسسه امام خمینی.
[3]. نهجالبلاغة، خطبه 108.
[4]. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج2، ص: 322.