ژاپن که روزی یکی از پنج قدرت جهانی در عرصه اقتصاد و توان نظامی بود، اکنون در دنبالهروی از آمریکا به جایی رسیده که تلاش میشود به او اجازه کوچکترین تخلف از سیاستهای آمریکا داده نشود، تا جایی که دعوتنشدن سفیر رژیم صهیونیستی در یک مراسم سالیانه در ژاپن به یک دردسر بزرگ برای آنها تبدیل میشود.
ژاپن کشوری است که کاملاً با آمریکا همسو بوده و جزو کشورهای همپیمان با واشنگتن محسوب میشود، اما رژیم آمریکا حتی کوچکترین همراهی با فلسطینیان را در این کشور هم بر نمیتابد!
شهردار شهر ناکازاکی که میزبان مقاماتی از جهان برای بزرگداشت حمله اتمی آمریکا با ۷۴ هزار کشته بود، اعلام کرد: از ترسِ اعتراضِ به اسرائیلیها آنها را به مراسم دعوت نمیکند. تصمیم وی سیاسی نیست و هیچ انگیزه خاصی ندارد!
او برای کاستن از اهمیت موضوع و اینکه از خشم مقامات رژیم صهیونیستی جلوگیری کند، افزوده است که ما حتی مقامات روسی و بلاروسی را هم به خاطر جنگ اوکراین و احتمال واکنش فعالان ضد جنگ دعوت نکردهایم!
اما با وجود محترمانه بودن رفتار این شهردار ژاپنی و تلاش برای راضی نگهداشتن سفیر اسرائیل، تمام تلاش او نقش بر آب شد!
یک اتفاق پیشبینینشده و غیرقابلانتظار، مراسم امسال آنها را تحتالشعاع قرار داد و باعث شد که مسئله دعوت نشدن سفیر رژیم صهیونیستی تبدیل به یک بحران در این مراسم شود!
آمریکا؛ یعنی عامل اصلی بمباران شهر ناکازاکی، بهمحض اطلاع از تصمیم شهردار این شهر، ضمن هشدار به وی تهدید کرده است که اجازه نخواهد داد دیگر مقامات غربی هم در این مراسم شرکت کنند. وی برای جدی و غیرقابل برگشت نشان دادن تصمیم خود بیانیهای تهدیدآمیز را همراه با امضای نمایندگان کشورهای کانادا، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و اتحادیه اروپا به این شهردار نگونبخت ارسال میکند!
اما دانستن ریشه این برخورد تحقیرآمیز و برتریجویانه آمریکا با ژاپن دارای نکاتی است که فهم آن میتواند نگاهی عبرتآموز را به ارمغان بیاورد.
ژاپن در زمان جنگ جهانی اول یکی از قدرتهای برتر جهانی بود. این کشور در «پیمان صلح ورسای» به عنوان یک قدرت بلامنازع در کنار انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آمریکا توانست شروط خود را به آلمان تحمیل کند و به عنوان یکی از غرامتبگیران اصلی از آلمان مطرح شود. همین موقعیت ویژه و برتر ژاپن به عنوان تنها کشور آسیایی که در کنار قدرتهای غربی در چینش ترکیب قدرت نقشی مؤثر داشت، میتوانست زمینهساز تبدیل ژاپن به یک ابرقدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی شود.
اما با وقوع جنگ جهانی دوم و قرار گرفتن امپراتوری ژاپن در کنار متحدین و سرانجام شکست کشورهای همسو با ژاپن، فرصتی را فراهم آورد که آمریکا با بمباران اتمی ژاپن این کشور را از باشگاه صاحبان اصلی قدرت اخراج و آن را تبدیل به یک وابسته تمامعیار نظامی کرد تا جایی که ژاپن هماینک نیز بدون اجازه آمریکا حق ندارد به غیر از آمریکا، خاک خود را در اختیار کشور دیگری قرار دهد. در واقع آمریکا مانع رشد اقتصادی ژاپن نشد و روند رو به رشدی که از دوره امپراتور میجی شروع شده بود همچنان ادامه پیدا کرد، اما در زمینه نظامی، آمریکا یک محدودیت کمنظیر در دنیای امروز را بر ژاپن تحمیل کرد.
اما بدتر از حذفشدن ژاپن از قدرتهای اصلی دنیا، این بود که آمریکا خود را ناجی اقتصاد ژاپن نشان داد. آمریکا به این منظور با برنامهریزی هوشمندانه، تا ۵ سال ژاپن را در محاصره مطلق نگه داشت. اجازه هیچگونه تجارت و تبادل خارجی نداد؛ حتی اجازه ساخت و استفاده از کشتیهای تجاری نیز به این کشور داده نشد. واردات هرگونه مواد اولیه و حتی نفت خام نیز به ژاپن ممنوع شد و آنها از زغالسنگ برای تأمین انرژی مورد نیاز استفاده میکردند.
این شرایط سخت به یکباره ژاپن را از گذشته تاریخی خود جدا کرد و کشوری را که روزی با صنعت و پیشرفتهای خیرهکننده خود توانسته بود روسیه و چین را شکست دهد، به یک کشور ضعیف و ناتوان مبدل ساخت که به صورت فوری دنبال راهحلی برای خروج از این وضعیت بحرانی میگشت. در این شرایط آمریکا با اطمینان یافتن از قصد جدی ژاپن، محدودیتهای اعمال شده را لغو و اجازه داد تا ژاپن از نظر اقتصادی به روال سابق برگردد، اما با یک تفاوت و آنهم فاکتور کردن روند توسعه به نام آمریکا!
در پایان باید گفت این سرنوشت کشوری است که خود قربانی بمب هستهای شده و صدها هزار نفر از مردم خود را از دست داده است، اما برای هضم شدن در هژمونی امریکا و اطمینان دادن به این کدخدای جهان که دیگر موی دماغ نظم آمریکایی حاکم بر جهان نخواهد شد تا جایی از در مسالمت و وادادگی وارد شد که اکنون حتی برای فهرست میهمانان مراسم قربانیان حمله هستهای آمریکا باید نظر آنها را تأمین کند و در نهایت هم دعوت نشدن کشوری منفور و کودک کش؛ همچون اسرائیل هم برای آنها هزینه داشته و به یک دردسر دیپلماتیک برای آنان تبدیل میشود!