مؤمنان و خداباوران میدانند که خداوند خیرخواه و عادل هیچ چیزی را بدون حکمت و مصلحت نیافریده، پس به تمام تقدیرات و مصیبتهایی که در زندگی پدید میآید، رضایت کامل دارند، هرچند برای درمان بیماریها افزون بر دعا و نیایش به درگاه خدا، از مسیر درمانهای پزشکی نیز بهره میبرند.
ملحدان و اسلامستیزان که نتوانستهاند دلیل قانعکنندهای بر انکار وجود خداوند سبحان ارائه دهند، برای رسیدن به مقصود شوم خود به سراغ مشکلات و بلاهای رایج در زندگی انسانها رفته و این پرسش را مطرح میکنند که بر اساس اعتقاد خداباوران، هر چیزی در این دنیا به فرمان خدا آفریده شده، پس بیماریهای لاعلاج و صعبالعلاج را نیز خدا ایجاد کرده است. از آنجا که سلامتی بهتر از بیماری است، انسان خداباور برای بهبود بیماری، دعا میخواند و دست به دامان کسی میشود که خودش این بیماری را ایجاد کرده و اصلا مشخص نیست که دعای او مستجاب میشود یا خیر. بنابراینT+ باور به وجود چنین خدایی منطقی نیست.
چند نکته در پاسخ به این ادعا بیان میگردد:
الف- یکی از باورهای مهم و اساسی در زندگی مؤمنانه آن است که هر چیزی غیر از خدا، مخلوق و آفریده خداوند است.[1] همچنین مسلمانان با توجه به تعالیم اسلامی بر این باور هستند که خداوند دارای ویژگیهای علم، عدالت، قدرت و خیرخواهی محض است. خداوند کمال مطلق و زیبایی است و به غیر از زیبایی و نیکی نیافریده است. ریشه این نوع از اشکالات و شبهات دینستیزان، بیتوجهی به این باور اساسی و بنیادین در زندگی خداباوران است.
در چارچوب همین باور مهم است که مؤمنان تمام بلاها و مصیبتهای دنیایی را تعریف و توجیه میکنند. خداوند جز خوبی و نیکی نیافریده و هدفی جز رساندن انسانها به سعادت و کمال ندارد. خداوند برای رساندن انسان به این هدف متعالی و مهم، ابزار اختیار و اندیشه را به وی عطا فرمود و مناسک دینی را در قالب ادیان الهی به وی آموخت که آخرین و کاملترین دین، اسلام است.
از آنجا که زندگی انسان در دنیا آمیخته با آسایش و سختی است و فقط آسودگی و راحتی ندارد، خداوند به مؤمنان توصیه فرموده که در برابر سختیها و دشواریها از شیوه صبر و تحمل استفاده کرده و به تقدیرات الهی رضایت داشته باشند. به تعبیر دیگر، مؤمنان میدانند که دنیا و تمام سختیها و خوشیهای آن، آفریده خداوند است، پس همانگونه که به پاس خوشیهای دنیایی، خدا را شکرگزار هستند، در برابر ناخوشیها و بلاها مانند بیماریها نیز او را سپاس میگویند.
در همین راستا، انسان باورمند و مؤمن که خود و اطرافیانش دچار بیماری میشوند، میدانند که این وضعیت بیماری و تقدیر را خداوند رقم زده و هیچیک از کارهای خدا بدون حکمت و ظالمانه نیست، پس به فرمان خدا در برابر آن صبر پیشه کرده و از خداوند متعال، شفای بیمار را درخواست میکنند.
ب- اشکال و شبهه مزبور آنگاه معنا پیدا میکند که بر اساس باور مؤمنان، خداوند فقط مریضی را آفریده باشد، در حالیکه مؤمنان خداوند را «شافی»؛ یعنی شفادهندهی هر گونه مریضی میدانند. به تعبیر دیگر، همانگونه که خداوند بیماری را آفرید، درمان آن را نیز آفرید. بر اساس احادیث، یکی از اهداف خداوند در بعثت پیامبران، آموزش و تعلیم انسانها با هدف برطرف شدن مشکلات دنیوی؛ مثل درمان بیماریها بوده، تا افزون بر نشان دادن مسیر صحیح بندگی، مشکلات و دشواریهای دنیوی آنها را نیز آسان و هموار سازند.[2]
پس چنین نیست که مؤمنان برای درمان بیماری فقط با ابزار دعا و نیایش به درگاه الهی روی آورند، بلکه بسیاری از درمانهای پزشکی، ریشه در دانش وحیانی دارد.
ج- پیش فرض شبهه و اشکال مزبور، بیتأثیر دانستن اختیار و تأثیرات انسان در زندگی روزمره خویش است؛ اگر ملحدان پذیرفتهاند که خداوند هر چیزی از جمله بیماریها را آفریده، باید این را نیز قبول کنند که خداوند به انسان اختیار داده تا خود را به هلاکت و بیماری دچار نسازد. خداوند به انسان هشدار داده هر نوع مصیبتی که در زندگی با آن مواجه میشود، پیامد رفتار و کردار ناپسند خود او است.[3]
جالب آنکه ملحد و اسلامستیز این را متوجه میشود که اگر کسی غذای مسموم بخورد، بهطور طبیعی به مریضی و بیماری دچار میشود، اما آنگاه که یک انسان مؤمن و دیندار بر اساس فرمایش خدا باور دارد که گناه و معصیت فردی و اجتماعی باعث گسترش انواع بیماریهای جدید در میان انسانها میشود، آن را مسخره و بیمعنا میپندارد، پس در زندگی مؤمنانه و عاقلانه نباید از تأثیر اختیار و اراده بر بروز بیماریها چشمپوشی کرد.
پینوشت:
[1]. انعام، 102.
[2]. راوندی، قطبالدین، الدعوات، ص75، مدرسه امام مهدی علیهالسلام.
[3]. شوری، 30.