مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 15 فرو, 1403 سوال اعتقادی: انتخاب دین کامل و تعصب در دین
با عرض سلام و ادب خدمت شما منظورتان از سوال دقیقا مشخص نیست. اگر منظورتان این است که چرا برخی در خانواده‌های غیر مسلمان متولد شده و دچار دین موروثی می‌شوند و شرایطشان به گونه‌ای رقم می‌خورد که از اسلام و حقانیت آن اطلاعی پیدا نمی‌کنند، خب پاسخ این است که اگر کسی واقعا شرایطش به گونه‌ای باشد که از اسلام و حقانیت آن به جهت تبلیغات منفی مطلع نشود، اصطلاحا مستضعف فکری بوده و در نزد خدا معذور است و اگر به همان دین خود عمل کند، خداوند به او اجر می‌دهد. خداوند در قرآن عده‌ای از اهل کتاب را که اهل عمل به دین خود هستند، ستوده و می‌فرماید:  «لَيۡسُواْ سَوَآءٗۗ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ أُمَّةٞ قَآئِمَةٞ يَتۡلُونَ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ وَهُمۡ يَسۡجُدُونَ»؛ «همۀ اهل يكسان نيستند؛ گروهى از آنها در دل شب به تلاوت آيات الهى مشغول و سجده مى كنند». (آل عمران، 113) اما اگر منظورتان این است که که چرا عده‌ای در خانواده غیر مسلمان متولد شده و بعدا با فهمیدن حقانیت اسلام مجبور می‌شوند که تعصبات دینی خود را کنار گذاشته و به اسلام گرایش پیدا کنند، خب پاسخ این است که اولین امتحان خداوند برای این افراد همین است که نشان دهند تا کجا پای حق ایستاده‌اند و آیا حاضرند برای پیروی از حق هزینه بدهند یا نه؟ خداوند هر گروهی را به نحوی امتحان می‌کند. الآن آنهایی که در خانواده مسلمان دنیا آمدند نیز در حال امتحانند، همه مسلمانان برای ایستادن پای عقیده خود و انجام مناسک عبادی اسلام، همچون نماز، روزه، حج، زکات، خمس، حجاب و...  باید هزینه داده و بار اذیت‌ها و تمسخرها و احیانا تحمیل جنگ (مثل مردم غزه)، تحریم (مثل مردم کشور خودمان) را به دوش کشیده و یا حتی در مواجهه با برادر مسلمانی که مظلوم واقع شده، امتحان پس بدهند که کجای کار هستند.  غیر مسلمانان نیز باید امتحان پس بدهند که آیا به دنبال حق و فرمان خدا و عقلشان هستند یا به فرموده شما از تعصبات قومی و قبیله‌‌ای و آداب و رسوم اجدادی خود تبعیت می‌کنند. خداوند غیر مسلمانان را در مواجهه با اسلام به چند دسته تقسیم می کند: 1. عده‌ای که به دنبال حقیقت هستند و به محض شنیدن آیات قرآن و اطلاع از دین جدید اشک از چشمانشان سرازیر شده و سراسیمه به اسلام ایمان می‌آورند:  «وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَآ ءَامَنَّا فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّـٰهِدِينَ وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن يُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّـٰلِحِينَ»؛ «‌و هنگامى که [دانایان آنها] آنچه را به سوى پیامبر فرو فرستاده شده، بشنوند، چشمانشان را مى‌بینى که به خاطر آنکه حق را شناخته اند از اشک پر می‌شود، [و] می‌گویند: پروردگارا، ایمان آوردیم، پس [نام] ما را با شاهدان بنویس ‌[و] چرا ما به خدا و آنچه از حق براى ما آمده ایمان نیاوریم؟ حال آنکه امید داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] در آوَرَد». (مائده، 83 - 84) 2. گروهی که به جهت تعصب تنها از دین اجدادی خود تبعیت کرده و زیر بار حق نمی‌روند. قرآن در مواجهه با اینها می‌گوید شاید پدرانتان اهل تعقل نبوده‌اند و از روی هوای نفس به امری باطل گرایش داشته‌اند:  «وَإِذَا قِيلَ لَهُمۡ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَإِلَى ٱلرَّسُولِ قَالُواْ حَسۡبُنَا مَا وَجَدۡنَا عَلَيۡهِ ءَابَآءَنَآۚ أَوَلَوۡ كَانَ ءَابَآؤُهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ شَيۡـٔٗا وَلَا يَهۡتَدُونَ»؛ «و چون به آنان گفته شود كه به سوى آن چه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، گويند: آن چه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم ما را بس است؛ آيا اگرچه پدرانشان چيزى ندانند (و نادان باشند) و اهل هدایت نباشند، [باز هم از آنان پيروى مى‌كنند]؟! (مائده: 104) 3. گروهی که با اطلاع از حقانیت اسلام، به جهت حفظ منافع مادی خود حاضر به پذیرش آن نبوده و حق را از سایرین نیز کتمان می‌کنند:  «ٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡرِفُونَهُۥ كَمَا يَعۡرِفُونَ أَبۡنَآءَهُمۡۖ وَإِنَّ فَرِيقٗا مِّنۡهُمۡ لَيَكۡتُمُونَ ٱلۡحَقَّ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ»؛ «آنهايى كه كتاب برايشان فرستاديم، پيامبر را همچون فرزندان خويش مى‌شناسند؛ ولى گروهى از آنان با اينكه آگاهند، حق را كتمان مى‌كنند». (بقره، 146) اما اینکه شما فرمودید آیا اگر غیر اسلام حق بود، حاضر به گرایش به آن دین دیگر بودیم یا نه؟ پاسخ این است که بله حتما حاضر بودیم؛ دلیلش هم همان حرفی است که گروه اول از سه گروه مذکور زده‌اند:  «و چرا ما به خدا و آنچه از حق براى ما آمده ایمان نیاوریم؟ حال آنکه امید داریم که پروردگارمان ما را با گروه شایستگان [به بهشت] در آوَرَد؟!» مگر ما و شما و اکثر مردم که ما در میانشان زندگی می‌کنیم، به عقاید پدرانمان فقط از آن جهت که عقاید آباء و اجدادی ما است، اعتقاد داریم؟ اکثر افرادی که ما می‌شناسیم در بسیاری از عقاید پدران خود که آن را خرافی یا باطل می‌دانند با آنها بحث کرده و زیر بار نمی‌روند، اما اینکه اسلام و اعتقاد به آن را پذیرفته‌اند، در عموم افراد، دلیلش تعصب نیست، بلکه چون آن را حق یافته‌اند، آن را پذیرفته‌اند. مگر در همین کشور خودمان وقتی که اسلام آمد، اکثر مردم زرتشتی نبودند، چه شد که در عرض چند سال غالب ایرانیان به اسلام و آن هم به مکتب اهل بیتی که دشمنانشان حکومت را به دست داشتند، ایمان آوردند؟ دلیلش چیزی جز حق طلبی و پذیرش حق نبود.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 15 فرو, 1403 سوال اعتقادی: چرا در تجربه‌های نزدیک به مرگ تناسخ را تجربه می‌کنند؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما اگر منظورتان از تناسخ، قرار گرفتن در قالب مثالی پس از مرگ موقت است، باید عرض شود که چنین چیزی تناسخ نیست؛ زیرا آن قالب مثالی در برزخ، در واقع همان جسم مثالی است که انسان در دنیا در آن قرار داشته و با رها کردن جسم مادی، آن جسم مثالی که جسم حقیقی انسان است، آشکار شده است؛ در نتیجه انتقالی از یک جسم به جسم دیگر صورت نگرفته تا تناسخی در کار باشد. و اگر منظورتان از تناسخ بازگشت به همان جسم مادی است که انسان در آن بوده و بعدا دوباره به همان بازگشته است، باید گفت اولا در اینجا رها کردن جسم و رفتن به جسم دیگر نیست تا تناسخ مورد ادعای ادیان شرقی باشد؛ زیرا آنها تناسخ را به این صورت می‌بینند که روح انسان پس از مرگ به جسم مادی دیگری در همین دنیا منتقل شود، نه همان جسمی که در آن بوده است. و ثانیا بازگشت از فعلیت به قوه هم آنگونه که برخی از فلاسفه در توجیه محال بودن تناسخ می‌گویند، صورت نگرفته است؛ زیرا مرگ کامل در این موارد صورت نپذیرفته و رشته روح از بدن مادی به صورت کامل جدا نشده است. تجربه‌های نزدیک به مرگ در واقع مانند نوعی خواب عمیق است که انسان در ضمن آن در برزخ و ملکوت عالم سیر کرده و رویای صادقه می‌بیند.  در این حالتِ خواب اگرچه به فرموده قرآن روح به صورت کلی توفی شده است؛ چرا که قرآن می‌فرماید: «وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ»؛ «اوست كسى كه شبانگاه روح شما را [به هنگام خواب] مى‏‌گيرد».(انعام: 60) لکن این موجب نمی‌شود که حلقه ارتباط روح با بدن جدا شود تا بازگشت از فعلیت به قوه بوده و منجر به محال و تناسخ شود.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 13 فرو, 1403 سوال اعتقادی: آیا پس از مرگ، پدر مرحومم رو می‌بینم؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما خداوند روح مرحوم پدرتان را مورد رحمت واسعه خود قرار داده و ایشان را سر سفره اهل‌بیت علیهم‌السلام متنعم گرداند. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَيْءٍ»؛ «و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان [به نوعی] در ایمان از آنان پیروی کردند، فرزندانشان را [در بهشت] به آنان ملحق می‌کنیم».[طور: 21] بر این اساس، یکی از نعمت‌های خداوند به پدر حضرت‌عالی که حتماً مومن و محب اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده‌اند، این است که شما را اگر با ایمان از دنیا بروید، به ایشان ملحق خواهد کرد. برای اطمینان از تحقق این آرزو خوب است دو کار انجام دهید: 1. از طرف پدر بزرگوارتان پیوسته کار خیر انجام بدهید. این کار را ابتدا از ادای رد مظالم برای حق‌الناس و انجام حقوق واجب مثل نماز، روزه و حج و خمس شروع کنید و در درجه بعد به سایر مستحبات مانند صدقه، زیارت نیابتی و اطعام فقراء تعمیم دهید. 2. پیوسته از خدا بخواهید و دعا کنید که این خواسته شما را برآورده نماید. البته از خدا این‌گونه بخواهید که در آخرت شما و پدر بزرگوارتان با محمد و آل محمد محشور شده و در محضر آن حضرات باشید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 13 فرو, 1403 سوال اعتقادی: آیا شخص باایمانی که در وجود خدا شک کرده، کافر است؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما شک به آن صورتی که در سوال ذکر شده، قطعا نه مصداق کفر است و نه مصداق ارتداد؛ زیرا هر مومنی که به مقام یقین و درجات بالای ایمان نرسیده باشد، ممکن است با وسوسه‌های شیطانی لحظه‌ای دچار شک شده و دوباره متلفت گشته و به عبودیت و بندگی خدا برگردد. اگر شکِ لحظه‌ای از اسباب کفر و ارتداد باشد، باید بگوییم غالب مومنین کافر و مرتد هستند؛ زیرا کمتر کسی پیدا می‌شود که و لو برای لحظاتی دچار شک در وجود خدا نشده باشد. در روایات ما هم بر این موضوع تاکید شده که گاهی شیطان درباره خدا به انسان القاءاتی کرده و فکر و ذهن مومن را با افکار اینچنینی مواجه می‌سازد؛ به‌گونه‌ای که می‌ترسد نکند دچار کفر شده باشد.[کافی، ج2، ص425] از فضای اینگونه روایات به خوبی پیداست که هرکسی ممکن است دچار افکار این‌چنینی بشود و البته مهم آن است که در این افکار استقرار پیدا نکرده و از کنارش با یک استغفرالله عبور کند. در واقع آن شکی که موجب کفر و ارتداد است، شکی است که موجب انکار خدا به صورت کلی شده و انسان به طور کلی از اعتقاد به خدا برگردد و دین و اعتقادات را کنار بگذارد، البته در همین صورت هم اگر انسان برگشته و توبه کند، توبه‌اش قبول می‌شود و احکام ارتداد تنها در صورتی در حق او جاری می‌شود که دست به تبلیغات منفی و علنی بر علیه دین زده و تخم شک و تردید را در وجود دیگران نیز انداخته باشد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 09 فرو, 1403 سوال اعتقادی: چه عواملی می‌تواند مانع رسیدن خیرات به اموات شود؟
همچنین عرض سلام و ادب خدمت شما داریم، انشاءالله که مشمول دعای ویژه امام زمان ارواحنافداه باشید. خداوند روح پدر و مادر عزیزتان را غریق رحمت خود گرداند. در پاسخ به سوال حضرتعالی باید عرض کنیم که توجه داشته باشید این تجربه‌ها، تجربه‌هایی صرفا ناقص هستند که گاها بیانگر تنها جنبه‌ای از جنبه‌های عالم برزخ بوده و به هیچ‌وجه نمی‌توانند معیار تعیین واقعیت آن عالم قرار بگیرند. معیار کامل در تشخیص واقعیت آن عالم، تنها قرآن و کلام معصومین علیهم‌السلام است، چراکه مستند به بیان موجوداتی است که به تمام حقایق عالم برزخ و قیامت احاطه دارند. بر اساس روایات ما هر عمل صالحی که بازماندگان به نیت اموات خود انجام دهند، به آنها رسیده و برایشان نافع است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:  «إِنَّ اَلصَّلاَةَ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلصَّدَقَةَ وَ اَلْحَجَّ وَ اَلْعُمْرَةَ وَ كُلَّ عَمَلٍ صَالِحٍ يَنْفَعُ  اَلْمَيِّتَ حَتَّى إِنَّ اَلْمَيِّتَ لَيَكُونُ فِي ضِيقٍ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ وَ يُقَالُ هَذَا بِعَمَلِ اِبْنِكَ فُلاَنٍ وَ بِعَمَلِ أَخِيكَ فُلاَنٍ أَخُوكَ فِي اَلدِّينِ»؛ «نماز، روزه، صدقه، حج، عمره و هر عمل صالحی به میت نفع می‌رساند تا جایی که ممکن است میت در تنگنا باشد و به واسطه این کارها در گشایش قرار بگیرد و به او گفته می‌شود که مثلا این از طرف فلان فرزندت یا فلان برادر دینیت بوده است». [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج85، ص311] همانطور که پیداست حضرت در این فرمایش خود مطلق اعمال صالح را از طرف مطلق اشخاص برای میت نافع دانسته و آن را مقید به یک عمل خاص با ویژگی های مخصوص و از طرف شخص خاصی ننموده‌اند. تا جایی این اعمال صالح به میت نفع می‌رساند که در روایات ما فرموده‌اند اگر فرزندی قرآن را از رو بخواند، موجب تخفیف برای پدر و مادرش می‌شود، حتی اگر آن دو کافر از دنیا رفته باشند. [همان، ج89، ص196] این روایت هم هیچ قیدی ندارد. اما اینکه چرا چنین مطلبی که خلاف فضای روایات است، از زبان تجربه‌گر نقل شده می‌تواند دلایلی داشته باشد: از جمله اینکه ممکن است تجربه‌گر تمام آنچه را دیده کامل در ذهن نداشته و تمام آن را با جزئیاتش برای ما نقل نکرده باشد یا آن کسی که مطلب را در آن عالم، به تجربه‌گر گفته، با تمام جوانبش به او نگفته باشد و یا برای بزرگ کردن کارِ خاصِ تجربه‌گر در دنیا و نشان دادنِ اثر آن، بر روی جنبه خاص فعل او توجه ویژه‌ای شده باشد تا اثر آن کار در نگاه او بیش از پیش عظمت پیدا نماید. علاوه بر این، گاهی برخی از مردم در واقع برای میت کاری انجام نمی‌دهند، بلکه صرفا از روی ریا و برای حفظ آبروی خود کاری می‌کنند، مانند همین مراسم و غالب ختم‌های پس از مرگ میت که عموما صاحبان عزا برای حفظ آبروی خود و بستن دهان مردم آن را برگزار می‌کنند و نه برای شادی روح میت. بدیهی است که کاری که برای ریا و تظاهر انجام شده نه برای میت، به روحِ او هم نخواهد رسید، زیرا هدف اشخاص از آن کارها، خوشحال کردنِ میت نبوده است، بلکه آن کار را تنها برای حفظ ظاهر و پر کردن چشم اطرافیان انجام داده‌اند. اما کاری که برای خوشحالی میت انجام شود، قطعا به روح او خواهد رسید و لو اینکه اندک باشد و در آن شکی وجود ندارد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 09 فرو, 1403 سوال اعتقادی: فکر اینکه قراره بدنم متلاشی و فاسد بشه دیوونم میکنه...
با عرض سلام و ادب خدمت شما حقیقت انسان به این بدن جسمانی که در دنیا چند صباحی را به صورت امانت با او همراه است،  نیست؛ بلکه حقیقتِ آدمی همان روح و بدن مثالی است که در برزخ با آن سیر می‌کند و زندگی برزخی را در آن قالب می‌گذراند.   این جسم مادی که چند صباحی با انسان است، نه تنها در قبر می‌پوسد که در حال حیات هم پیوسته در حال تغییر است. حتما می‌دانید که بر اساس آنچه در علم روز به اثبات رسیده، جسم مادی هر انسانی هر هفت سال یکبار با تمام سلول‌ها و اجزایش تغییر کرده و پس از گذر هفت سال جسم جدیدی به وجود می‌آید. آیا تا بحال شده که با خود بگویید من هفت سال به جسمم رسیدگی کردم، ولی به کلی تغییر کرد و سلول‌های جدیدی جایگزین آن شد؟ مسلما چنین چیزی تا بحال به ذهن شما هم خطور نکرده است، زیرا حقیقت شما و آنچه از شما یک «مَن» و  «شخصیت» ساخته است، این جسم مادیتان نبوده تا تغییر کلی آن برایتان محسوس بوده و اهمیتِ خاصی داشته باشد. شما در طول زمان و با تغییر اجزاء جسم مادی خود، همواره از وجود خود و اینکه یک «مَنِ» واحد بیشتر وجود ندارد، مطمئن بوده‌اید؛ چراکه حقیقت شما همان روحتان بوده که همیشه حضور داشته و هیچگاه چیز جدیدی جایگزین آن نشده است. در نتیجه چون این تن و بدن حقیقت شما را تشکیل نمی‌دهد، تغییر و فسادش هم در قبر اهمیتی ندارد، همان‌طور که تغییرش در دنیا اهمیتی نداشت. و به خاطر همینکه اصل حقیقت و ارزش انسان به روح و بدن روحانی اوست، در تعالیم دینی ما همواره تاکید بر رسیدگی به آن حقیقت است تا این جسم مادی. البته از آنجا که این جسم مادی تا برهه‌ای از زمان به‌عنوان مرکب روح همراه آن است، به رسیدگی به آن نیز تاکید شده است؛ اما رسیدگی به آن تا جایی که بتواند به روح سواری بدهد، پسندیده است و این امر تا زمانی ادامه دارد که این جسم همراه با روح باشد؛ اما زمانی که روح از جسم جدا شد، دیگر این جسم مادی و آنچه بر سرش می‌آید، اهمیتی ندارد، چراکه روح با مرکب و بدنی دیگر که همان بدن مثالی و برزخی است، سیر می‌کند و به حیات برزخی خود ادامه می‌دهد. شما فرض کنید که سال‌ها سوار یک ماشین شده‌اید؛ اما این ماشین با گذر زمان دچار فرسودگی شده و کارایی لازم را دیگر ندارد. آیا اینکه شما سوار ماشین نویی بشوید و ماشین سابق خود را که قبلا به آن خیلی علاقه داشتید، برای بازیافت به اوراقی تحویل دهید، امری غیر معقول است؟
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 اسف, 1402 سوال اعتقادی: اصل حدیثی که امام راجع به قبر جدشان فرمود «فی قلوب محبیه» چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما در هیچ روایتی که مسبوق به سوال یا غیر آن باشد، ندیدیم که چنین تعبیری یا مشابه آن به کار برده شده باشد. تنها در یک زیارت که به نام زیارت مفجعه معروف است، در خطاب به امام حسین علیه‌السلام این‌گونه عرض می‌کنیم: «... السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَنْ دَمُهُ غُسْلُهُ وَ شَيْبَتُهُ قُطْنُهُ وَ التُّرَابُ كَافُورُهُ وَ نَسْجُ الرِّيَاحِ أَكْفَانُهُ وَ الْقَنَاةُ الْخِطِّيُّ نَعْشُهُ وَ فِي قُلُوبِ مَنْ وَالاهُ قَبْرُه‏ ...»؛ «سلام بر کسی که خونش آب غسل او و محاسنش پنبه او و ریگ بیابان کافورش و تار و پود بادها کفن او و نیزه نعش و تابوت او و قلب محبّین او حرم اوست».[زاد المعاد- مفتاح‌الجنان، علامه مجلسی، موسسه‌الاعلمی للمطبوعات، ص511]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 اسف, 1402 سوال اعتقادی: فرق ابلیس و شیطان در چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما واژه شیطان در لغت به هر موجودی گفته می‌شود که اهل شیطنت و حیله‌گری بوده و دست به کارهای گمراه کننده و اختلاف‌برانگیز می‌زند. درنتجیه هر موجودِ اهل شیطنتی، چه انسان باشد و چه جن، می‌تواند از مصادیق شیطان بوده و بر او واژه شیطان را اطلاق نمود. بر همین اساس، قرآنِ کریم می‌فرماید: «وَ كَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛ «و این‌گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء می‌کنند».[انعام: 112] اما ابلیس نام آن کسی است که بر آدم سجده نکرده و از فرمان خدا سرپیچی نمود و قسم یاد کرد که دست به شیطنت زده و تا جایی که بتواند، فرزندانِ آدم را گمراه کند؛ از این‌رو به ابلیس هم شیطان گفته می‌شود؛ چون کارش شیطنت است و بیشترین شیطنت و گمراه‌کنندگی را از ابتدای خلقت تا به امروز مرتکب شده است. درنتیجه واژه شیطان دارای معنای عامی است که می‌توان آن را درباره هر موجودی که اهل شیطنت است، به کار برد؛ ولی از آنجاکه ابلیس بیشترین شیطنت را از ابتدای خلقت انجام داده و گروه‌های را از انسان‌ها و جن‌ها برای این منظور به کار می‌گیرد، هرجا که این واژه بدون قید و به صورتِ مطلق به کار می‌رود، منظور همان ابلیس است. مثلاً وقتی گفته می‌شود: شیطان بر آدم سجده نکرد یا گفته می‌شود شیطان دست از سر انسان‌ها بر نمی‌دارد، در اینجا منظور همان ابلیس است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 اسف, 1402 سوال اعتقادی: چرا نگاه به موهای زنان کافر ایرادی ندارد؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما نگاه با قصد شهوت یا با ترس از افتادنِ به گناه مطلقاً حرام است؛ یعنی با این قید، تفاوتی بین زن مسلمان و کافر وجود ندارد؛ اما اگر نگاه، بدونِ هیچ قصد لذتی باشد و انسان ترس از افتادنِ به گناه نداشته باشد، در این صورت طبق فتوای برخی از فقها نگاه به موی دو دسته از زنان جایز است: 1. زنان غیر مسلمان 2. زنان مسلمانی که در حجابشان بی‌مبالات هستند و اگر به ایشان امر و نهی شود و تذکر داده شود، به امر و نهی و تذکر توجهی نکرده و رعایت نمی‌کنند. با این اوصاف نگاه به دو صورت است: 1. نگاه با لذت یا ترس افتادنِ در حرام: در این صورت فرقی بین زنان نبوده و مطلقاً حرام است. 2. نگاه بدون لذت و بدونِ ترس افتادنِ در حرام: تنها به موی زنانی که بدون تذکر با حجابند یا با تذکر اهل حجابند، حرام است. دلیل حرام بودنِ این قسم دوم به خاطر افتادنِ به گناه و ترس از این موضوع نیست؛ بلکه به خاطر حرمت داشتن موی این زنان و احترام خاصی است که اسلام برای آنان قائل شده است. فرض کنید زنِ با حجابی از روی غفلت موهایش پیدا باشد، یا اینکه در محل دید باشد و خودش نداند، اسلام برای رعایت حرمتِ او، دستور داده تا به موهای او توسط نامحرم نگاه نشود، اگرچه این نگاه بدونِ قصد لذت باشد. حال فرض کنید اسلام می‌فرمود: مطلقاً به موهای هیچ زنی نگاه نشود، حتی اگر این نگاه بدون قصدِ لذت باشد. در این صورت مردان در تعاملات روزمره خود دچار سختی‌های زیادی می‌شدند؛ زیرا باید یکسره سر به زیر و بدون نگاه به هیچ زن بی‌حجابی راه می‌رفتند و با هیچ زنی رو در رو سخن نمی‌گفتند؛ خصوصاً در تاریخ صدر اسلام که زنانِ کافر در میان مسلمانان بسیار بودند و امکان پوشاندن چشم از نگاه به موهای آنان وجود نداشت. البته این نکته که شما فرمودید، (تحریک کنندگی موی زن) همان‌گونه که گفته شد، مد نظر اسلام بوده و اسلام تنها در صورتی که قصد لذت یا ترس از افتادنِ به گناه نباشد، چنین اجازه‌ای را به مردان داده است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 اسف, 1402 سوال اعتقادی: آیا فهم افراد در روز قیامت یکی است؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما قطعا فهم و درک تمام افراد پس‌از مرگ، با قبلِ آن قابل مقایسه نبوده و وسعتِ درکشان بسیار بیشتر از فهمِ دنیویشان خواهد بود؛ زیرا روح وقتی از قفسِ تن جدا شود، قابلیت‌هایی پیدا می‌کند که غیر قابلِ توصیف است. و قطعاً درک افراد در عالم آخرت با یکدیگر مساوی نخواهد بود؛ اما اینکه میزان درک اشخاص در آخرت چه اندازه باشد، به نظر می‌رسد که این امر وابسته به وسعتِ روحی دارد که آنها در دنیا بدان رسیده باشند. گاهی ممکن است یک بچه به لحاظ وسعت روحی از یک شخص درس خوانده هم روحش وسیع‌تر باشد. مرحوم سید هاشم حداد از شاگردانِ مرحوم قاضی نقل می‌فرمودند: پس از فوت فرزند دومم فاطمه که در شب از دنیا رفته بود، ما او را در كنار اطاق نهادیم تا فردا دفن نمائیم. من قدرى به او به نظر بچّه نگاه می‌كردم؛ یعنى كودكى از دنیا رفته است و آنقدر حائز اهمّیت نیست. همان شب دیدم روحِ او را كه از گوشه اطاق بزرگ شد و تمام خانه را فراگرفت. كم‌كم بزرگ‌تر شد و تمام كربلا را گرفت و بدون فاصله تمام دنیا را گرفت و آن طفل حقیقت خود را نشان می‌داد كه: من با اینكه كودكم، چقدر بزرگم.[پایگاه جامع استاد شهید مطهری، حاج سید هاشم حداد، B2n.ir/b73025] بخشی از وسعت روحی اشخاص به قبل‌از دنیا برمی‌گردد که چه ظرفیت‌هایی را در عالم ذر و برزخ نزولی کسب نموده باشند و بخشی از آن به دنیا برمی‌گردد. هرقدر که انسان در دنیا بیشتر به تهذیب نفس و تحصیل علمی که در مسیر تهذیب نفس باشد، پرداخته باشد، وسعت روحی بیشتری پیدا کرده و درنتیجه در آخرت نیز، درک بالاتری خواهد داشت. پس تحصیل علم در دنیا قطعاً می‌تواند در درک بیشتر انسان در آخرت تاثیرگزار باشد، اما نه هر علمی؛ بلکه علمی که به رشد روح و کمالات معنوی انسان کمک کرده و موجب عظمت روحی او شود. جناب استاد پناهیان نقل می‌کردند، روزی همسر شهید مطهری را دیده و از ایشان پرسیدم که آیا پس‌از شهادتِ این شهید بزرگوار ایشان را در خواب دیده‌اید؟ ایشان فرمودند: بله دیدم. بعد فرمودند: شهید درباره احوالاتش در برزخ گفت: ما اینجا در کلاس توحید امام حسین علیه‌السلام شرکت می‌کنیم. قطعاً آن سطح معارفی را که ایشان در آن کلاس از محضر وجود مبارک امام حسین علیه‌السلام دریافت می‌کنند، قابل درک برای بسیاری از افرادِ از دنیا رفته نیست. این بدان جهت است که ایشان زمینه‌ی حضور در چنین مقامی را از پیش در دنیا فراهم ساخته بودند. آن زمینه‌سازی هم چیزی غیر از سعی و کوششِ در جهت به دست آوردنِ علم و معارف توحیدی نیست.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 945