توهین ابن تیمیه به امام حسین

12:29 - 1395/09/09

-وقاحت ابن تیمیه در خرده‌گیری به امام حسین(علیه‌السلام) تا بدان‌جا رسیده است که قیام امام را غیر شرعی و حرام و شرارت‌انگیر و باعث فساد و فتنه معرفی می‌کند و امام را در اجتهادش خطاکار می‌شمارد.

شبهات ابن تیمیه در مورد امام حسین

ابن تیمیه از شخصیت‌های بی‌پروایی است که بی‌گدار به برخی از صحابه و بزرگان دین ایراد می‌گیرد و در مقابل، مقتداهای خویش را آن‌چنان تقدیس و تطهیر می‌کند و اعمال ناشایست آنان را به‌هر نحوی توجیه می‌کند که گویا آنان خطایی مرتکب نشده‌اند. 
او وقتی به قضاوت در مورد فضائل و اعمال و کردار اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌رسد اولویتش را در نفی آن فضائل و ایرادگیری از اعمال ایشان قرار داده است. به عنوان نمونه، در مورد قیام امام حسین(علیه‌السلام) در برابر ظلم یزیدیان، چنان مبغضانه قضاوت می‌کند که گویی امام عمل باطلی انجام داده است.

او می‌نویسد: «بزرگان اسلام، از خروج و قیامی که منجر به فتنه گردد نهی کرده اند.... بنابراین نظر اهل سنت طبق احادیث صحیح نبوی، بر ترک جنگ در زمان فتنه، مستقر شده است و این را بر مبنای عقیده خویش متذکر می‌شوند و به صبر در برابر جور حاکمان و نیز ترک جنگ و مخاصمه با آنان، امر می‌کنند.... به همین‌خاطر وقتی حسین(علیه‌السلام) به دلیل نامه‌‌های فراوانی که اهل عراق برایش نوشتند خواست که به سوی عراق رود بزرگان اهل علم و دین، _ مانند ابن عمر و ابن عباس و ابوبکر بن عبدالرحمن _ به او متذکر شدند که خروج نکند و ظن غالب آنان این بود که حسین(علیه‌السلام) کشته می‌شود.... و آنان در این تذکرشان، قصد نصیحت و طلب مصلحت او و مصلحت مسلمین را داشتند و خدا و رسولش همانا به صلاح امر می‌کنند نه به فساد؛ ولیکن رأی مجتهد گاهی مطابق واقع و گاهی به خطا می‌رود. و عاقبت امر همان‌گونه شد که آنان تشخیص دادند. و در قيام امام حسين(علیه‌السلام)، نه مصلحت دين بود و نه مصلحت دنيا؛ بلکه اين ظالمين سرکش بر ضد نوه رسول خدا قدرت پيدا کردند تا اين که او را مظلوم و شهيد کردند؛ و در قيام او و کشته شدن او آن قدر فساد بود که اگر در شهر خود نشسته بود [و قیام نمی‌کرد] آن قدر فساد نمی‌شد!!! پس قصد او در به دست آوردن نيکی و دفع بدی، اصلاً حاصل نگشت؛ بلکه بدی به سبب قيام او زياد شد و خير کم گرديد؛ و اين سبب شرّ بزرگی شد؛ و کشته شدن حسين سبب فتنه‌های بسيار گشت؛ همان طور که کشته شدن عثمان سبب فتنه‌های بسيار گشت. این قیام در حالی صورت پذیرفت که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مقابل ائمه‌ی ستم‌کار، امر به صبر کردند و امر به ترک از قتل و قیام در برابر آنان کردند، که این دستور از بهترین راه‌های زندگی و معاش برای بندگان است. و اگر کسی با این امر پیامبر چه عمداً و چه سهوا مخالفت کند، از عملش صلاحی حاصل نمی‌‌شود، بلکه موجب فساد می‌گردد».[1]

اما اکنون به برخی لوازمات و مفاهیم سخن ابن تیمیه اشاره می‌کنیم تا فساد سخن او بیش از پیش روشن گردد. امام حسینی که توسط پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) سید و سرور جوانان بهشت معرفی می‌شود ببینید که در نظر ابن تیمیه چقدر کوچک جلوه می‌کند.
1. لازمه این سخنان ابن تیمیه این است که او داناتر از امام حسین(علیه‌السلام) است که او مصلحت را تشخیص داده، ولی امام(علیه‌السلام) تشخیص نداده و خروج کرده و خروجش موجب فساد و فتنه شده است.
2. گفت: در خروج امام نه مصحلت دین بود و نه مصلحت دنیا!. یعنی قیام امام هیچ مصلحتی نداشت.
3. گفت: در خروج و قیام امام، فسادی است که اگر امام در شهر خود بود و قیام نمی‌کرد، این فساد به وجود نمی‌آمد. یعنی خروج حضرت فسادانگیز بود.
4. گفت: شرارت و بدی با خروج امام حسین(علیه‌السلام) بر علیه یزید، افزایش یافت و خیر و نیکی با خروج امام، کاسته شد. یعنی قیام امام، شرارت‌انگیز و از بین‌برنده‌ی خیر و نیکی شد.
5. امام حسین(علیه‌السلام) با خروجش بر علیه یزید، در واقع با اوامر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مخالفت کرد، چون پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به صبر بر ائمه جور و ترک جنگ با آنان امر کرده بود. یعنی قیام امام(علیه‌السلام) مخالف با امر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است.

حال، نمی‌دانیم تعبیر «شهادت امام حسین(علیه‌السلام)» با کجای این عباراتی که ابن تیمیه در مورد حضرت می‌آورد سازگاری دارد؟! از طرفی قتل امام را به شهادت تعبیر می‌کند و از طرفی می‌گوید: خروج امام(علیه‌السلام) باعث گسترش شرارت و کاهش خیر و نیز موجب شر عظیم در امت و موجب فساد و فتنه شده است و امام با دستورات پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مخالفت کرده و عمل صالح را ترک کرد؛ لذا اجتهادش به خطا رفته و عذری ندارد، چون تذکرات برزگان را گوش نداده است! حال، با این اوصافی که او به کار برده، چگونه امام(علیه‌السلام) را با وصف شهید می‌خواند؟! چگونه بین شهادت و این اوصاف پست، قابل جمع است؟! آیا این تناقض یا جهل یا تمسخر فهم مسلمین نیست؟!
آیا این دشمنی ابن تیمیه با امام حسین(علیه‌السلام) نیست؟!

از ابن تیمیه می‌پرسیم: چرا قیام امام حسین(علیه‌السلام) سبب شری عظیم شد؟ او در جواب می‌گوید: «چون قیام او از موارد فتنه‌انگیز بود». حال، باید دید که مقصود او از فتنه‌هایی که امام حسین(علیه‌السلام) ایجاد کرد چه بود؟ منظور او از فتنه‌ها، آن قیام‌های پی در پی علیه بنی امیه تا زمان سقوط آنان است؛ از قیام مدینه منوره تا جنبش ابن زبیر در مکه مکرمه و قیام توابین، قیام مختار و قیام زید بن علی بن حسین(علیهماالسلام) و نهضت پشت نهضت و قیام پشت قیام، تا آنکه عباسیان، بنی امیه را سرنگون کردند و آنها را به پست‌ترین جای ممکن راندند.
این چیزی است که سلفی‌ها و شیخ‌شان ابن تیمیه را ناراحت و خشمگین می‌کند. گرچه، وهابیت می‌خواهد ماهیت اموی خویش را مخفی نگه‌ دارد، اما بر همگان عیان است که اینان از همان سلف اموی خویش تبعیت می‌کنند و سخنان و شعار و پرچم آنان را علم کرده‌اند.

اما اینکه او می‌گوید: «بنابر توصیه‌ی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) باید در برابر حاکمان ظالم، صبر پیشه کرده و دست به قیام نزد» از مبانی سستی است که سلفیت در ساخت این مبنا، از چند حدیث استفاده می‌کنند. یکی از آن احادیث، حدیثی است که بخاری و مسلم در صحیحین آوردند. ابن تیمیه به نقل از بخاری و مسلم چنین می‌گوید: «مسلمانی كه از امامش، ظلم و جور و اعمال ناشايست ببيند، بايد بر آن صبر كند و اعتراضی از خود نشان ندهد و اگر صبر نكرد و بر او به اندازه يك وجب خروج كند و بميرد، به مرگ جاهليت [یعنی با كفر] مرده است».[2] بر مبنای ابن تیمیه، اگر امير و امامی منحرف گرديد و به دين و سنت رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عمل نكرد و مردم را بی‌جهت مورد اذيت و آزار قرار داد و اموال آن‌ها را غصب و تصاحب کرد، با همه اين عصيان‌ها، باز هم اطاعت از او واجب است!

حال، این سخن ابن تیمیه لوازم و تبعاتی دارد که باید به آنها ملتزم باشد. پس بر مبنای ابن تیمیه، همه کسانی که در جنگ جمل، با امیرالمومنین(علیه‌السلام) جنگیدند و بر علیه امام خروج کردند کافرند و به مرگ جاهلیت مرده‌اند؛ این در حالی است که امیرالمومنین(علیه‌السلام) حاکم جور هم نبوده، ولی با این حال، عائشه و طلحه و زبیر و چندین هزار نفر بر علیه او خروج کردند. آیا ابن تیمیه می‌پذیرید که ام المومنین عائشه و طلحه و زبیر کافر مرده‌ باشند؟!

اگر او دست به توجیه بزند و بگوید: مبنای ما برای خلافت، بیعت حداکثری است، بنابراین امیرالمومنین(علیه‌السلام) نمی‌تواند خلیفه باشد، چراکه مخالفان بسیاری داشته است؛ در جوابش می‌گوییم: جماعت بیعت‌کننده‌ای که با امیرالمومنین(علیه‌السلام) بیعت کردند، بیش از جماعتی است که با ابوبکر بیعت کردند. و همین یزیدی که او در جای جای کتاب‌هایش سنگش را به سینه می‌زند، خلافتش موروثی بوده و مخالفین زیادی داشته است پس با این توجیه، او هم نمی‌تواند خلیفه باشد.
آیا ابن تیمیه می‌پذیرد که خال‌المومنینِ آنها [معاویه] کافر مرده باشد؟ چون معاویه نیز بر علیه دو خلیفه زمانش _ یعنی امیرالمومنین(علیه‌السلام) و امام حسن(علیه‌السلام) _ خروج کرده است، پس با این مبنای او، خال المومنینِ آنها به مرگ جاهلیت و کفر مرده است.

اما شمایی که ندای «حسبنا کتاب الله» را سر می‌دهید، در کجای قرآن، توصیه به صبر بر حاکم جور شده است؟! اتفاقا، در قرآن، آیاتی وجود دارد که مخالفت صریح با این نظریه دارد. در قرآن می‌خوانیم: «وَ الَّذينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ ‏[شوری/39] و كسانى‌كه هرگاه ستمى به آن‌ها رسد، [تسليم ظلم نمى‌‏شوند و] يارى مى‌‏طلبند». در این آیه خداوند متعال یکی از صفات مومنین را قیام و یاری طلبیدن و به‌ پا خاستن در برابر ظلم می‌شمارد.

در آیه دیگری درباره عدم جواز سکوت در برابر تعدی و ظلم می‌فرماید: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ [بقره/193] و با آن‌ها پيكار كنيد! تا فتنه باقى نماند». خداوند متعال در این آیه به مومنان امر می‌کند که با حکومت باطل مبارزه نمایند. همچنین می‌فرماید: «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ [بقره/194] پس هر کس به شما ستم و تعدی کرد، شما نیز به همان اندازه که به شما ستم کرده‌اند، بر علیه آنان تعدی [و قیام] کنید». این آیه حکایت از این دارد که خداوند به ما اجازه داده است آنگاه که مورد ظلم و ستم قرار گرفتیم، ساکت ننشسته و پاسخ ظلم را بدهیم.

آیا این سخن ابن تیمیه به این معنا نیست که خدا و رسولش، به ظلم و جنایت یک شخص ظالم راضی هستند؟! و یا در ظلم آنان شریک هستند؟! زیرا فردی که راضی به ظلم کسی باشد، در ظلم او شریک است. به‌ راستی اگر یک فرد فاسقی مانند یزید، لیاقت خلیفه خدا و رسولش را داشته باشد، آیا این امر توهین به خدا و رسولش نیست؟!

_____________________
پی‌نوشت
[1]. «كان أفاضل المسلمين ينهون عن الخروج و القتال فی الفتنة.... ولهذا استقر أمر أهل السنة على ترك القتال فی الفتنة للأحاديث الصحيحة الثابتة عن النبی(صلى‌الله‌عليه‌وسلم) و صاروا يذكرون هذا فی عقائدهم، ويأمرون بالصبر على جور  الأئمة و ترك قتالهم.... لهذا لما أراد الحسين(رضی‌الله‌عنه) أن يخرج إلى أهل العراق لِما كاتبوه كتبا كثيرة أشار عليه أفاضل أهل العلم و الدين، كابن عمر و ابن عباس و أبی بكر بن عبدالرحمن بن الحارث بن هشام أن لا يخرج، و غلب على ظنهم أنه يقتل.... و هم فی ذلك قاصدون نصيحته طالبون لمصلحته ومصلحة المسلمين. و الله و رسوله إنما يأمر بالصلاح لا بالفساد، لكن الرأی يصيب تارة و يخطئ أخرى. فتبين أن الأمر على ما قاله أولئك، و لم يكن فی الخروج لا مصلحة دين و لا مصلحة دنيا بل تمكن أولئك الظلمة الطغاة من سبط رسول الله(صلى‌الله‌عليه‌وسلم) حتى قتلوه مظلوما شهيدا و كان فی خروجه و قتله من الفساد ما لم يكن حصل لو قعد فی بلده فإن ما قصده من تحصيل الخير و دفع الشر لم يحصل منه شیء بل زاد الشر بخروجه و قتله و نقص الخير بذلك و صار ذلك سببا لشر عظيم و كان قتل الحسين مما أوجب الفتن كما كان قتل عثمان مما أوجب الفتن و هذا كله مما يبين أن ما أمر به النبی(صلى‌الله‌عليه‌وسلم) من الصبر على جور الأئمة و ترك قتلاهم و الخروج عليهم هو أصلح الأمور للعباد فی المعاش والمعاد و أن من خالف ذلك متعمدا أو مخطئا لم يحصل بفعله صلاح بل فساد». منهاج السنة، تحقیق: دکتر محمد رشاد سالم، قاهره، مکتبه ابن تیمیه، ج4، ص530. تصویر کتاب شماره 1، شماره 2؛/ و منهاج السنة، ریاض، دانشگاه محمد بن سعود الإسلامية، 1406هـ.ق، ج4، ص530.
[2]. «وفی الصحيحين عن ابن عباس رضی‌الله‌عنهما عن النبی(صلى‌الله‌عليه‌وسلم) قال من رأى من أميره شيئا يكرهه فليصبر عليه فإن من فارق الجماعة فمات مات ميتة جاهلية وفی لفظ من رأى من أميره شيئا يكرهه فليصبر عليه فإن من خرج من السلطان شبرا مات ميتة جاهلية». ابن تیمیه، منهاج السنة النبوية، دار النشر: مؤسسة قرطبة، 1406، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. محمد رشاد سالم، ج 1 ص 113؛/ و منبع روایت در صحیح بخاری: بخاری جعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل(م256هـ)، صحيح البخاری، تحقيق: د. مصطفی ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، چاپ سوم، 1407–1987، ج6، ص2588.

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 5 =
*****