آیات 37 تا 40

20:12 - 1397/04/26

سوره الروم (30): آیات 37 تا 40

اشاره

أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اَللّٰهَ یَبْسُطُ اَلرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (37) فَآتِ ذَا اَلْقُرْبیٰ حَقَّهُ وَ اَلْمِسْکِینَ وَ اِبْنَ اَلسَّبِیلِ ذٰلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اَللّٰهِ وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ (38) وَ مٰا آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوٰالِ اَلنّٰاسِ فَلاٰ یَرْبُوا عِنْدَ اَللّٰهِ وَ مٰا آتَیْتُمْ مِنْ زَکٰاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اَللّٰهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُضْعِفُونَ (39) اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذٰلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ (40)

ترجمه:

37-آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ می سازد در این نشانه هایی است برای جمعیتی که ایمان می آورند.

38-چون چنین است حق نزدیکان و مسکینان و ابن سبیل را ادا کن این برای آنها که رضای خدا را می طلبند بهتر است و چنین کسانی رستگارانند.

39-آنچه را به عنوان ربا می پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را به عنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید کسانی که چنین می کنند دارای پاداش مضاعفند.

40-خداوند همان کسی است که شما را آفرید سپس روزی داد بعد میمیراند سپس زنده می کند آیا هیچیک از شریکانی که برای خدا ساخته اید چیزی از این کارها را می توانند انجام دهند منزه است او و برتر است از آنچه شریک برای او قرار می دهند.

تفسیر:

نخستین آیه مورد بحث هم چنان از"توحید ربوبیت"سخن می گوید، و به تناسب بحثی که در آیات گذشته آمده بود که بعضی از کم ظرفیتان با روی آوردن نعمت،مغرور و با مواجه شدن بلا،مایوس می شوند،چنین می فرماید:"آیا آنها نمی دانند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده و برای هر کس بخواهد تنگ می سازد"( أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّٰهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشٰاءُ وَ یَقْدِرُ ).

نه ظهور نعمتها باید مایه غرور و فراموشکاری و طغیان شود،و نه پشت کردن آن مایه یاس و نومیدی که وسعت و ضیق روزی به دست خدا است،گاهی مصلحت را در اول می بیند و گاه در دوم.

درست است که عالم،عالم اسباب است و آنها که تلاشگرند و سختکوشند معمولا بهره بیشتری از روزیها دارند و آنها که تنبلند و سست و کم تلاش،بهره کمتری،ولی در عین حال این یک قاعده کلی و همیشگی نیست،چرا که گاه افراد بسیار جدی و لایقی را می بینیم که هر چه می دوند به جایی نمی رسند،و به عکس گاه افراد کم دست و پا را مشاهده می کنیم که درهای روزی از هر سو به روی آنها گشوده است!.

این استثناها گویا برای این است که خداوند نشان دهد با تمام تاثیری که در عالم اسباب آفریده،نباید در عالم اسباب گم شوند،و نباید فراموش کنند که در پشت این دستگاه،دست نیرومند دیگری است که آن را می گرداند.

گاه چنان سخت می گیرد که هر چه انسان می کوشد و به هر دری می زند، همه درها را به روی خود بسته می بیند،و گاه آن چنان آسان می گیرد که هنوز به سراغ دری نیامده در برابر او باز می شود!.

این امر که در زندگی خود کم و بیش با نمونه های آن روبرو بوده ایم علاوه بر اینکه با غرور نعمت و یاس ناشی از فقر مبارزه می کند،دلیلی است بر اینکه در ما ورای اراده و خواست ما دست نیرومند دیگری در کار است.

لذا در پایان آیه می گوید:"در این نشانه هایی است از قدرت و عظمت خدا برای قومی که ایمان می آورند"( إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیٰاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ).

بعضی از مفسران سخنی به این مضمون نقل کرده اند که از عالمی پرسیدند:ما الدلیل علی ان للعالم صانعا واحدا؟:"چه دلیلی داریم که عالم را خالقی یکتا است"؟گفت:به سه دلیل:ذل اللبیب،و فقر الادیب،و سقم الطبیب!:"عقب ماندگی افراد هوشیار،و تنگدستی افراد هنرمند و سخنور،و بیماری طبیبان"! (1).

آری وجود این استثناها نشانه این است که کار به دست دیگری است، چنان که در حدیث معروفی از علی ع می خوانیم:

عرفت اللّٰه سبحانه بفسخ الغرائم و حل العقود و نقض الهمم: "من خداوند سبحان را از آنجا شناختم که (گاه)تصمیمهای محکم،فسخ می شود و گاه گره ها گشوده و اراده های قوی نقض می گردد و ناکام می ماند" (2).

***


 1) تفسیر"روح البیان"جلد 7 صفحه 39 ذیل آیه مورد بحث.
 2) "نهج البلاغه"کلمات قصار جمله 250.

و از آنجا که هر نعمت و موهبتی،وظائف و مسئولیتهایی را همراه می آورد، در آیه بعد روی سخن را به پیامبر ص کرده،می گوید:"چون چنین است حق بستگان و نزدیکان را ادا کن،و همچنین مسکینان و در راه ماندگان را" ( فَآتِ ذَا الْقُرْبیٰ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ ).

به هنگام وسعت روزی فکر نکن آنچه داری از آن تو است،بلکه دیگران نیز در اموال تو حق دارند،از جمله خویشاوندان و افراد مستمندی که از شدت فقر زمین گیر شده اند،و همچنین افراد آبرومندی که دور از وطن بر اثر حوادثی در راه مانده اند و محتاجند.

تعبیر به"حقه"بیانگر این واقعیت است که آنها در اموال انسان شریکند و اگر چیزی انسان می پردازد حق خود آنها را ادا می کند و منتی بر گردن آنان ندارد.

جمعی از مفسران،مخاطب را در این آیه منحصرا پیامبر گرامی اسلام ص دانسته اند و"ذی القربی"را خویشاوندان او،در روایت معروفی از"ابو سعید خدری"و غیر او چنین نقل شده:"هنگامی که آیه فوق نازل شد پیغمبر گرامی اسلام ص فدک را به فاطمه بخشید و تسلیم وی نمود"(لما نزلت هذه الایه علی النبی(ص)أعطی فاطمه فدکا و سلمه إلیها) (1).

عین این مضمون از امام باقر ع و امام صادق ع نقل شده است (2).

این معنی در روایت بسیار مشروحی ضمن بیان گفتگوی بانوی اسلام فاطمه زهراء ع با ابو بکر از امام صادق ع آمده است (3).

ولی جمعی دیگر از مفسران خطاب را در این آیه عام گرفته اند و شامل پیامبر ص و غیر او می دانند،طبق این تفسیر همه مردم موظفند که حق


 1 و 2) مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث.
 3) تفسیر علی بن ابراهیم(طبق نقل نور الثقلین جلد 4 صفحه 186).

خویشاوندان و ذی القربی خود را فراموش نکنند.

البته این دو تفسیر منافاتی با هم ندارد و قابل جمع است،به این ترتیب که مفهوم آیه مفهوم گسترده ای است و پیامبر و خویشاوندان او مخصوصا فاطمه زهرا ع مصداق اتم آن است.

و از اینجا روشن می شود که هیچیک از تفاسیر فوق با مکی بودن این سوره منافات ندارد چرا که مفهوم آیه یک مفهوم جامعی است که هم در مکه می بایست به آن عمل شود و هم در مدینه و حتی اعطای"فدک"به"فاطمه" ع بر اساس این آیه کاملا قابل قبول است.

تنها چیزی که در اینجا باقی می ماند جمله"لما نزلت هذه الایه..."در روایت ابو سعید خدری است که ظاهرش این است اعطای فدک بعد از نزول آیه بوده است،ولی اگر"لما"را در اینجا به معنی علت بگیریم نه به معنی زمان خاص، این مشکل نیز حل می شود،و مفهوم روایت این خواهد بود که پیامبر ص به خاطر این دستور الهی فدک را به فاطمه عطا کرد،به علاوه گاه آیاتی از قرآن دو بار نازل شده است.

اما اینکه چرا از میان همه افراد نیازمند و صاحب حق تنها این سه گروه ذکر شده اند ممکن است به خاطر اهمیت آنها باشد،زیرا حق خویشاوندان از هر حقی بالاتر است،و در میان محرومان و نیازمندان،مساکین و واماندگان در راه از همه نیازمندترند.

و یا به خاطر نکته ای است که فخر رازی در اینجا آورده،او می گوید:

"اصناف هشتگانه ای که می بایست زکات به آنها پرداخت در صورت وجوب زکات است،ولی سه گروهی که در آیه ذکر شده اند حتی در صورت تعلق نگرفتن زکات نیز کمک به آنها لازم است،چرا که بعضی از خویشاوندان واجب النفقه انسانند و مسکین فقیر محرومی است که اگر به او کمک نشود چه بسا جانش به خطر بیفتد

ص :442

و همچنین"ابن السبیل"ممکن است در شرائطی باشد که با نرسیدن کمک تلف شود،ترتیبی که در ذکر این سه گروه در آیه رعایت شده نیز متناسب با ترتیب اهمیت آنها است" (1).

به هر حال در پایان آیه برای تشویق نیکوکاران،و ضمنا بیان شرط قبولی انفاق می فرماید:"این کار برای کسانی که تنها رضای خدا را می طلبند بهتر است" ( ذٰلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللّٰهِ ).

"و کسانی که چنین کار نیکی را انجام می دهند رستگارانند"( وَ أُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ).

آنها هم در این جهان رستگار خواهند شد،چرا که انفاق برکات عجیبی در همین زندگی همراه خود می آورد،و هم در جهان دیگر که انفاق یکی از سنگینترین اعمال در ترازوی سنجش الهی است. با توجه به اینکه"وجه اللّٰه"به معنی صورت جسمانی خداوند نیست که او صورت جسمانی ندارد،بلکه به معنی ذات پاک پروردگار است،این آیه نشان می دهد که تنها مساله انفاق و پرداختن حق خویشاوندان و دیگر صاحبان حقوق کافی نیست،مهم آن است که با اخلاص و نیت پاک و خالی از هر گونه ریا و خود- نمایی و منت و تحقیر و انتظار پاداش توأم باشد.

ذکر این نکته نیز لازم است که بر خلاف گفته بعضی از مفسران که تصریح کرده اند انفاق به خاطر رسیدن به بهشت مصداق"وجه اللّٰه"نیست تمام کارهایی که انسان انجام می دهد و نوعی ارتباط با خدا دارد خواه برای رضای او،یا رسیدن به پاداش او،یا نجات از کیفر او باشد،همه مصداق"وجه اللّٰه"است،هر چند مرحله عالی و کامل آن است که جز عبودیت و اطاعت او را در نظر نگیرد.

***


 1) ذیل آیات مورد بحث.

در آیه بعد به تناسب بحثی که از انفاق خالص در میان بود به دو نمونه از انفاقها که یکی برای خدا است،و دیگری به منظور رسیدن به مال دنیا است اشاره کرده،می فرماید:"آنچه را به منظور جلب افزایش می پردازید تا در اموال مردم فزونی گیرد،نزد خدا فزونی نخواهد یافت،و آنچه را به عنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید چنین کسانی دارای پاداش مضاعفند" ( وَ مٰا آتَیْتُمْ مِنْ رِباً لِیَرْبُوَا فِی أَمْوٰالِ النّٰاسِ فَلاٰ یَرْبُوا عِنْدَ اللّٰهِ وَ مٰا آتَیْتُمْ مِنْ زَکٰاهٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللّٰهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ ).

مفهوم جمله دوم یعنی دادن زکات و انفاق کردن در راه خدا که موجب اجر و پاداش فراوان می باشد روشن است،ولی در مورد جمله اول با توجه به اینکه ربا در اصل به معنی افزایش است،تفسیرهای گوناگونی گفته اند.

نخستین تفسیر که از همه روشنتر و با مفهوم آیه سازگارتر،و هماهنگ با روایاتی است که از اهل بیت ع رسیده،این است که منظور هدایایی است که بعضی از افراد برای دیگران-مخصوصا صاحبان مال و ثروت-می برند،به این منظور که پاداشی بیشتر و بهتر از آنها دریافت دارند.

بدیهی است در این گونه هدایا نه استحقاق طرف در نظر گرفته می شود، و نه شایستگیها و اولویتها،بلکه تمام توجه به این است که این هدیه به جایی داده شود که بتواند مبلغ بیشتری را صید کند!،و طبیعی است اینچنین هدایا که جنبه اخلاص در آن نیست از نظر اخلاقی و معنوی فاقد ارزش می باشد.

بنا بر این مراد از ربا،در این آیه همان"هدیه و عطیه"است و منظور از جمله" لِیَرْبُوَا فِی أَمْوٰالِ النّٰاسِ "گرفتن پاداش بیشتر از مردم است.

بدون شک گرفتن چنین پاداشی حرام نیست،چون شرط و قراردادی در کار نبوده،ولی فاقد ارزش معنوی و اخلاقی است،و لذا در روایات متعددی که از امام صادق ع در منابع معروف حدیث آمده است از آن به"ربای حلال"تعبیر شده است،در مقابل"ربای حرام"که در آن شرط و قراردادی گذارده می شود.

در حدیثی که در کتاب"تهذیب الاحکام"از امام صادق ع در تفسیر آیه فوق نقل شده چنین می خوانیم:

هو هدیتک الی الرجل تطلب منه الثواب افضل منها فذلک ربی یؤکل: "منظور هدیه ای است که به دیگری می پردازی و هدفت این است که بیشتر از آن پاداش دهد این ربای حلال است".

در حدیث دیگری از همان امام ع می خوانیم:

الربا ربائان احدهما حلال،و الآخر حرام فاما الحلال فهو ان یقرض الرجل اخاه قرضا یرید ان یزیده و یعوضه باکثر مما یاخذه بلا شرط بینهما،فان اعطاه اکثر مما اخذه علی غیر شرط بینهما فهو مباح له و لیس له عند اللّٰه ثواب فیما اقرضه،و هو قوله فَلاٰ یَرْبُوا عِنْدَ اللّٰهِ ،و اما الحرام فالرجل یقرض قرضا و یشترط ان یرد اکثر مما اخذه فهذا هو الحرام:

"ربا بر دو گونه است:یکی حلال و دیگری حرام،اما ربای حلال آن است که انسان به برادر مسلمانش قرضی دهد به این امید که او به هنگام باز پس دادن چیزی بر آن بیفزاید بی آنکه شرطی در میان این دو باشد،در این صورت اگر شخص وام گیرنده چیزی بیشتر به او بدهد-بی آنکه شرط کرده باشد-این افزایش برای او حلال است،ولی ثوابی از قرض دادن خود نخواهد برد،و این همان است که قرآن در جمله" فَلاٰ یَرْبُوا عِنْدَ اللّٰهِ "بیان کرده،اما ربای حرام آن است که انسان قرضی به دیگری بدهد و شرط کند که بیش از آنچه وام گرفته به او باز پس گرداند این ربای حرام است" (1).

تفسیر دیگری که برای آیه ذکر کرده اند این است که منظور ربای حرام است و در حقیقت طبق این تفسیر،قرآن می خواهد ربا را با انفاقهای خالصانه مقایسه کند و بگوید ربا گرچه ظاهرا افزایش مال است،اما نزد پروردگار افزایش


 1) تفسیر نور الثقلین ج 4 صفحه 191.

نیست،افزایش واقعی در انفاق فی سبیل اللّٰه است.

و بر این اساس،آیه را مقدمه ای می دانند بر مساله تحریم ربا که نخست قبل از هجرت پیامبر ص به صورت یک اندرز اخلاقی بیان شد،و بعد از هجرت در سه سوره دیگر قرآن(سوره بقره و آل عمران و نساء)تحریم آن به صورت تدریجی پیاده گشت(و ما نیز بر همین اساس در جلد دوم تفسیر نمونه صفحه 270 اشاره ای داشتیم).

البته میان این دو معنی تضادی نیست،و می توان آیه را به معنی وسیعی تفسیر کرد که هم"ربای حلال"و هم"ربای حرام"در آن جمع باشد و هر دو در برابر انفاق فی سبیل اللّٰه قرار گیرد،اما تعبیرات آیه با تفسیر اول سازگارتر است.

زیرا ظاهر آیه این است که در اینجا عملی انجام شده که ثوابی ندارد و مباح است چون می گوید:این کار در نزد خدا افزایشی نمی آورد،و این تناسب با ربای حلال دارد که نه ثواب دارد و نه گناهی،ولی چیزی نیست که موجب خشم و غضب پروردگار گردد،و گفتیم روایات اسلامی نیز ناظر به آن است.

ذکر این نکته نیز لازم است که"مضعفون"که صیغه اسم فاعل است در اینجا به معنی مضاعف کننده نیست،بلکه به معنی صاحب پاداش مضاعف است، زیرا اسم فاعل در لغت عرب گاه به معنی صاحب چیزی می آید مانند"موسر" یعنی"صاحب مال فراوان".

این موضوع را نیز نباید از نظر دور داشت که"ضعف"و"مضاعف" در لغت عرب به معنی دو چندان نیست،بلکه دو برابر و چندین برابر را شامل می شود و حد اقل در مورد آیه،ده برابر است(چنان که قرآن می گوید: مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا -انعام-160).

و در مورد قرض به هیجده برابر می رسد،چنان که در حدیثی از امام صادق ع می خوانیم:علی باب الجنه مکتوب القرض بثمانیه عشر و الصدقه بعشر:"بر در بهشت نوشته شده است که پاداش قرض هیجده برابر و صدقه ده برابر است" (1).

و در مورد انفاق فی سبیل اللّٰه گاه به هفتصد برابر و بیشتر می رسد چنان که در آیه 261 سوره بقره آمده است.

*** در آخرین آیه مورد بحث بار دیگر به مساله مبدء و معاد که موضوع اساسی در بسیاری از آیات این سوره بود باز می گردد،و خدا را با چهار وصف،توصیف می کند تا هم اشاره ای به توحید و مبارزه با شرک باشد،و هم دلیلی بر معاد، می فرماید:"خداوند همان کسی است که شما را آفرید،سپس روزی داد،بعد می میراند و بعد زنده می کند"( اَللّٰهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ).

"آیا هیچیک از شریکانی که شما برای خدا ساخته اید توانایی بر چیزی از این کارها دارد"؟( هَلْ مِنْ شُرَکٰائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذٰلِکُمْ مِنْ شَیْءٍ ).

"منزه است خدا،و برتر است از آنچه آنها شریک برای او قرار می دهند" ( سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ ).

مسلم است هیچیک از مشرکان،معتقد نبودند که آفرینش به وسیله بتها صورت گرفته،یا اینکه روزی آنها به دست بتها است،و یا پایان عمرشان،چرا که آنها این معبودان ساختگی را واسطه میان خود و خدا و شفیعانی می پنداشتند نه خالق آسمان و زمین و روزی دهنده،بنا بر این پاسخ این سؤالات منفی است و استفهام،استفهام انکاری می باشد.

مطلب دیگری که در اینجا مورد سؤال قرار می گیرد این است که آنها معمولا معتقد به حیات بعد از مرگ نبودند،چگونه قرآن در آخرین توصیف


 1) نور الثقلین جلد 4 صفحه 190.

پروردگار روی آن تکیه می کند؟.

این تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که مساله معاد و حیات پس از مرگ -همانگونه که در بحثهای معاد گفته ایم-جنبه فطری دارد،و قرآن در اینجا نه بر معتقدات آنها که بر فطرت آنها تکیه می کند.

بعلاوه گاه می شود که یک گوینده توانا هنگامی که با کسی روبرو می شود که مطلبی را منکر است آن را همراه با حقایق دیگری که مورد قبول او است ذکر می کند و قاطعانه روی آن تکیه می نماید تا اثر خود را ببخشد،و او را از مرکب انکار پائین آورد.

از همه اینها گذشته میان قدرت خدا بر زندگی نخستین،و زندگی بعد از مرگ رابطه ناگسستنی است،و با توجه به این رابطه منطقی هر دو در یک عبارت آمده است.

به هر حال قرآن می گوید وقتی تمام این امور(خلقت و روزی و مرگ و حیات)به دست او است عبادت و پرستش هم باید منحصر به او باشد،و با جمله سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالیٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ این حقیقت را بازگو می کند که آنها مقام پروردگار را فوق العاده پائین آوردند که در کنار بتها و معبودان ساختگی قرار می دهند.

برچسب‌ها: