یقظه و بیدارى‏

22:07 - 1394/11/08

معناى یقظه‏
«یقظه» به معناى بیدارى و توجّه است و در مقابل غفلت و بى‏ توجهى قرار دارد. 
درباره معناى لغوى این كلمه مى‏ خوانیم كه یقظه عبارت است از: «اَلاِْنْتِباهُ وَالتَوَجُّهُ اَعَمُّ مِنْ اَنْ یكُونَ بِزَوالِ الْمَوْتِ وَالنَّوْمِ كُلاًّ اَوْ فِى الْجُمْلَةِ؛ (1) بیدارى و توجّه اعم از این است كه مرگ و خواب در كار نباشد یا به طور كلى و یا صورت اجمالى... .‌» 
یقظه در قرآن 
لفظ «یقظه» در قرآن به كار نرفته است. همچنین لفظى را در قرآن نمى‏توان یافت كه به‏طور كامل مفهوم مورد نظر ما در مقابل غفلت را برساند؛ ولى شاید بتوان گفت: جامع‏تر از همه الفاظى كه چنین محتوایى دارند، همان واژه «ذكر» است. 
كلمه «ذكر» گاهى در مقابل نسیان واقع مى‏ شود كه در این صورت به معنى فراموش نكردن و ادامه توجّه و گاهى نیز به معنى یادآورى است؛ یعنى، توجّهى كه پس از نسیان و فراموشى بر انسان عارض مى‏ شود. (2) 
مادّه «ذكر» در صورتها و شكل هاى مختلف، بیش از 292 بار در قرآن به كار رفته است كه نشان از اهمیت یادآورى و توجّه و تنبّه دارد. (3) 
این آیات انسان را به خداوند متوجّه مى ‏سازد: «فَاذْكُرُونِى أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِى وَ لَا تَكْفُرُونِ‌»؛ (4) «مرا یاد كنید تا شما را یاد كنم و سپاس گزار من باشید و به من كفر نورزید.‌» 
و دستور مى‏ دهند كه زیاد به یاد خدا باشید: «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا‌»؛ (5) «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، خدا را یاد كنید، یادى بسیار.‌» 
و گاه انسان را به یاد نعمتهاى خدا مى ‏اندازند: «وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَمَآ أَنزَلَ عَلَیكُم مِّنَ الْكِتَبِ وَالْحِكْمَةِ»؛ (6) «و نعمت خدا را بر خود و آنچه را كه از كتاب و حكمت بر شما نازل كرده [و به وسیله آن به شما اندرز مى‏ دهد]، به یاد آورید.‌» 
در برخى آیات نیز خداوند متعال سرگذشت بندگان ذاكر خود را بیان مى‏ كند و مى ‏فرماید كه به یاد آنها باشید. «وَاذْكُرْ فِى الْكِتبِ مَرْیمَ اِذِانْتَبَذَتْ مِنْ اَهْلِها مَكاناً شَرْقِیاً»؛ (7) «و در این كتاب [آسمانى‏] مریم را یاد كن، آن هنگام كه از خانواده ‏اش جدا شد، و در ناحیه شرقى (بیت المقدس) قرار گرفت.‌» و گاه انسان را به یاد روزهاى خدا مى‏ اندازد: «وَذَكِّرْهُمْ بِاَیامِ اللَّهِ»؛ (8) «و روزهاى خدا را به آنان یادآورى كن.‌» 
و همین ‏طور سرگذشت و تاریخ پیشنیان، و توجّه به قیامت و... را مورد تذكّر قرار مى‏ دهد. و گاه از انسانها مى‏ پرسد: «اَفَلا تَذَكَّرُونَ»؛ (9) «آیا متذكر نمى‏ شوید؟»
زمانى نیز زیان هاى اعراض از یاد خدا را متذكر مى ‏شود كه موجب زندگى سخت خواهد بود و در جهان آخرت، اعراض كننده از یاد خدا نابینا و كور محشور خواهد شد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنكًا وَ نَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیمَةِ أَعْمَى‏»؛ (10) «كسى كه از یاد من رو گرداند، براى او زندگى [تلخ و] سخت خواهد بود و در روز قیامت او را نابینا محشور مى‏ كنیم.‌» 
به یك معنى مى‏توان گفت كه تمام آیات انذار و تبشیر، براى زدودن آثار غفلت، بیدارى مردم از خواب غفلت و تنبّه و تذكّر نازل شده است؛ پس یكى از مهم‏ترین رسالت هاى پیامبران، بیدارى و تنبّه مردم بوده است؛ چنان‏كه امیر مؤمنان على‏ علیه‏ السلام فرمود: «اَیهَا النَّاسُ اِنَّ اللَّهَ اَرْسَلَ اِلَیكُمْ رَسُولاً لِیزِیحَ بِهِ عِلَّتَكُمْ وَیوقِظَ بِهِ غَفْلَتَكُمْ؛ (11) اى مردم! خداوند پیامبرى به سوى شما فرستاد تا بوسیله آن بیماریهاى [روحى و اخلاقى‏] شما را برطرف سازد و شما را از غفلت، بیدار نماید.‌» 
یقظه و بیدارى در روایات 
در روایات اسلامى به صورت وسیع به مسئله یقظه و بیدارى پرداخته شده است كه در ذیل به نمونه‏ هایى اشاره مى ‏شود:
1. تا كى غفلت؟
على علیه‏ السلام در نهج البلاغه مى‏ فرمایند: «اَما مِنْ ذلِكَ بُلُولٌ‌ام لَیسَ مِنْ نَوْمَتِكَ یقْظَةٌ؛ (12) آیا درد تو را درمان و خواب تو را بیدارى نیست؟»
2. روشنى با نور یقظه‏
حضرت على‏ علیه ‏السلام مى‏ فرمایند: «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یقْظَةٍ فِى الْاَبْصارِ وَالْاَسْماعِ وَالْاَفْئِدَةِ؛ (13) با نور یقظه و بیدارى، چشمها و گوشها و قلبها را روشن ساختند.‌» 
ایشان در جاى دیگرى فرمودند: «وَكَیفَ لا یوقِظُكَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَةٍ وَقَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصِیهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَةِ فِى قَلْبِكَ بَعَزِیمَةٍ وَمِنْ كَرىَ الْغَفْلَةِ فِى ناظِرِكَ بِیقْظَةٍ وَكُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً وَبِذِكْرِهِ آنِساً؛ (14) و چگونه ترس از فرود آمدن بلاى شب هنگام تو را بیدار نكرده است؟ با اینكه در درون معصیت خداوند و گناه غوطه ‏ورى و در زیر سلطه و قدرت خداوند قرار دارى؟ پس مَرض سستى دل را با استقامت و عزم راسخ مداوا كن و این غفلتى كه چشمت را فرا گرفته، با بیدارى برطرف ساز و مطیع خداوند شو و به یاد او انس گیر.‌» 
یقظه در كلام برخى از بزرگان 
1. امام خمینى‏ رحمه الله در دوران اقامتشان در نجف اشرف، خطاب به طلاب مى ‏فرمودند: «تا كى مى‏ خواهید در خواب غفلت به سر برید و در فساد و تباهى غوطه ‏ور باشید؟ از خدا بترسید و از عواقب امور بپرهیزید! از خواب غفلت بیدار شوید، شما هنوز بیدار نشدید، هنوز قدم اوّل را برنداشتید. قدم اوّل در سلوك، یقظه است؛ ولى شما در خواب به سر مى‏ برید. چشمها باز [است‏] و دلها در خواب فرو رفته است. اگر دلها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سیاه و زنگ زده نمى‏ شد، این‏طور آسوده ‏خاطر و بى‏تفاوت به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى ‏دادید. اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناك آن فكر مى‏ كردید، به تكالیف و مسئولیت هاى سنگینى كه بر دوش شما است بیش‏تر اهمیت مى‏ دادید.‌» (15) 
2. امام خمینى‏ رحمه الله مى‏ فرمایند: «بدان كه اوّل منزل از منازل انسانیت، منزل یقظه و بیدارى است؛ چنان‏كه مشایخ اهل سلوك در منازل سالكان بیان فرموده ‏اند. و از براى این منزل، چنان‏كه شیخ عظیم الشأن شاه‏ آبادى - دام ظلّه - بیان فرمودند، ده بیت است كه اكنون در مقام تعداد آن نیستیم؛ ولى آنچه اكنون لازم است بیان شود، این است كه انسان تا تنبّه پیدا نكند كه مسافر است و لازم است از براى او سیر، و داراى مقصد است و باید به طرف آن مقصد ناچار حركت كند و حصول مقصد ممكن است، «عزم» براى او حاصل نشود و داراى اراده نگردد. و هر یك از این امور داراى بیان و شرحى است كه به ذكر آن اگر بپردازیم، به طول انجامد.‌» (16) 
3. استاد مصباح یزدى مى ‏فرماید: «نخستین موضوعى كه در بخش اخلاق فردى (اخلاقى كه به تنظیم رابطه انسان با خودش مى‏ پردازد) مطرح مى‏ شود، موضوع توجّه، التفات، هوشیارى و بیدارى است در مقابل حالت غفلت و بى‏ توجّهى؛ از اینرو، علماى اخلاق و كسانى كه مراتب سیر انسانى را بررسى كرده‏اند، مانند: ارباب سیر و سلوك و عرفا، منزل اوّل از منازل سیر و سلوك انسان به سوى تعالى و تكامل را «یقظه» قرار داده ‏اند كه به معنى بیدارى و هوشیارى در مقابل غفلت به كار مى‏رود.‌» (17) 
4. آیة اللّه شیخ عباس ایزدى فرموده ‏اند: «براى پرورش خود یا دیگران به اخلاق پسندیده و از بین بردن اخلاق ناپسند، در قدم اوّل فكر و عقل خود را و لو به كمك دیگران به كار بیندازیم و حقایق و علوم عملى را در ذهن و نفس خود به وجود بیاوریم و تحت تربیت مربّى خوب و یا مطالعه كتابهاى سازنده، جنبه‏هاى علمى خود را تقویت كنیم و به تدریج اندوخته ‏هاى ذهنى خود را به كار بگیریم و آنها را در عمل تجربه كنیم. اینجا است كه هر درجه‏ اى از علم، منشأ عمل مى‏ شود و همان عمل، درجه علم را بالا مى‏ برد؛ در نتیجه، تبدیل به خُلق و خوى همیشگى ما مى‏ شود.‌» (18) 
آثار خودبیدارى (19) 
بیدارى و مخصوصاً توجّه به خود، مراتبى دارد كه بر هر مرتبه آن آثار ویژه ‏اى مترتب خواهد شد؛ آثارى كه بر اساس تنوّع استعدادها و مراتب معرفت و ایمان انسانها متنوّ ع خواهد بود:
1. خودشناسى و خداشناسى‏
توجّه به نفس منشأ تقویت علم حضورى در نفس انسان مى‏ شود. سپس به تدریج علم حضورى در مسیر تقویت و كمال خویش به جایى مى ‏رسد كه باب معرفتهاى ارزنده دیگرى و از آن جمله، معرفت توحیدى را به روى انسان باز مى ‏كند. 
یكى از معانى جمله «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ (20) هر كس خودش را شناخت، خدایش را شناخته است»؛ این است كه هرگاه انسان با درك حضورى حقیقت وجود خویش را یافت، مى‏ بیند كه یك موجود رابط و طفیلى و كاملاً وابسته به خداى متعال است و هر اندازه كه وابستگى خودش را به خدا بیش‏تر درك كند، خدا را بهتر خواهد شناخت. 
این تلازم خودشناسى و خداشناسى در قرآن به طریق دیگرى بیان شده است، آنجا كه مى‏ فرماید: «وَ لَا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَل-هُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَل-ِكَ هُمُ الْفَسِقُونَ‌»؛ (21) «مانند كسانى كه خدا را از یاد بردند، پس ما آنان را از یاد خودشان بردیم، نباشید. آنان همان تبه كاران هستند.‌» 
در روایت پیشین، خداشناسى از لوازم خودشناسى به شمار آمده و در آیه فوق نیز خود فراموشى از لوازم غفلت از خدا شمرده شده است. و نتیجه هر دو بیان عبارت است از وجود یك رابطه ویژه واقعى و تكوینى میان نفس انسان كه مخلوق و معلول و وابسته است و خدا كه خالق و علت مستقل و غیر وابسته است. (22) 
2. پیدایش حقیقت‏ جویى در انسان‏
بیدارى و توجّه به نفس موجب مى‏ شود كه انسان درباره خویش بیندیشد و یك سلسله علوم حصولى را تحصیل نماید كه در حركت تكاملیش مؤثر است و در نتیجه نفس انسانى را بشناسد كه چگونه موجودى است، از كجا آمده، در دنیا چه موقعیتى دارد و به كدام سو در حركت خواهد بود. از سوى دیگر، با پى بردن به اعماق نفس، آن را به عنوان آیتى از آیات الهى و مظهر بسیارى از صفات الهى مى‏ شناسد؛ یعنى از طریق شناخت حصولى، به نوع دیگرى از خداشناسى حصولى دست پیدا خواهد كرد و ممكن است آیات ذیل ناظر به همین معرفت و خداشناسى باشد: (23) 
«وَ فِى الْأَرْضِ ءَایتٌ لِّلْمُوقِنِینَ * وَ فِى أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ‌»؛ (24) «و در زمین نشانه‏ هایى [از خدا] است براى اهل یقین و در جانهایتان [نیز آیات و نشانه‏هاى خدا هست‏] آیا نمى ‏بینید؟»
و در جاى دیگر مى ‏فرماید: سَنُرِیهِمْ ءَایتِنَا فِى الْأَفَاقِ وَ فِى أَنفُسِهِمْ حَتَّى‏ یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ‌»؛ (25) «به زودى نشانه‏هاى خود را در آفاق [و اطراف جهان‏] و در جانهای شان به آنان مى‏ نمایانیم تا برایشان آشكار شود كه او حق است.‌» 
3. تلاش براى كسب كمالات انسانى 
بیدارى و خودشناسى موجب مى‏ شود تا انسان در فكر شناخت كمالات و مصالح خودش و راه كسب آنها بیفتد و براى تحصیل آنها تلاش كند و از سوى دیگر، عیوب و نواقص و مفاسد خویش را بازشناسد و خود را از آلوده شدن و سقوط باز دارد.

پی‌نوشــــــــــت‌ها: 

1) التحقیق، علامه مصطفوى، مركز نشر آثار علامه مصطفوى، چاپ اوّل، 1385، ج 14، ص‏49 و 50. 
2) اخلاق در قرآن، درسهاى استاد مصباح یزدى، محمّد حسین اسكندرى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى‏ قدس سره، چاپ اوّل، 1376، ج 2، ص 89. 
3) آمار بر طبق: المعجم المفهرس، محمّد فؤاد عبد الباقى، دار الحدیث، قاهره، ص 343 - 349. 
4) بقره/152. 
5) احزاب/41. 
6) بقره/231. 
7) ر. ك: مریم/16، 41، 51 و 54. 
8) ابراهیم/5. 
9) این عبارت 7 بار در قرآن به كار رفته است: یونس/3؛ هود/24 و 30؛ نحل/17؛ مؤمنون/85؛ صافات/155 و جاثیه/23. 
10) طه/124. 
11) بحار الانوار، محمّدباقر مجلسى، مؤسسه الوفا، بیروت، ج 74، ص 296، ح 4، بخشى از خطبه بالغه. 
12) نهج البلاغه، محمّد دشتى، ص 456، خطبه 223. 
13) نهج البلاغه، ص 454، خطبه 222. 
14) همان، ص 456، خطبه 223. 
15) نامه‏اى از امام موسوى، چاپ 1356، ص‏281، (به علّت اختناق حاكم در آن زمان، نام امام و مشخصات ناشر نیامده)؛ جهاد اكبر یا مبارزه با نفس، ص 151. 
16) شرح چهل حدیث، ص 174. 
17) اخلاق در قرآن، ص 87. 
18) اخلاق ایزدى، شیخ عباس ایزدى، تدوین: محمدعلى خزائلى، نشر اجر، چاپ اوّل، 1384، ص 76. 
19) ر. ك: اخلاق در قرآن، ص 101 - 105. 
20) بحار الانوار، ج 2، ص 32، رسول اكرم ‏صلى ‏الله ‏علیه‏ وآله. 
21) حشر/19. 
22) ر. ك: اخلاق در قرآن، ص 103. 
23) همان، ص 104. 
24) ذاریات/20 و 21. 
25) فصّلت/53.

برچسب‌ها: