افزودن دیدگاه

تصویر Tfh
نویسنده Tfh در

سلام من در خصوص این مسعله با یک روانشناس صحبت کردم و همونجور که ایشون گفتن منم بهشون گفتم یک جلسه جهت اشنایی با هم روبرو بشیم و براشون توضیح دادم که خانواده ما سنتی هست و باید یه سری اطلاعات درست به من بدن تا خانوادم بدونن و تحقیق کنن در ضمن من تمام حقیقت رو با خانواده خودم در میون گذاشتم 

مسئله ای که ذهن منو درگیر کرده این بود که وقتی بهشون گفتم یک جلسه برای اشنایی همدیگرو ببینیم قبول کردن ولی بعد از اینکه گفتم اطلاعاتتونو بدید گفتن که من شما رو ندیدم و چتور بگم که واقعا میخوام با شما ازدواج کنم یا نه خوب ایشون هنوز شناخت خوبی از من ندارن و وقتی موضوع علاقه منو فهمیدن بیشتر عقب کشیدن اما من با این وجود تمام اینا رو گفتم که منم ایشونو نمیشناسمو فقط میخوام بیشتر همدیگرو بشناسیم چون احساس میکنم که ملاک هایی که برای من با اهمیت هست رو دارن و گفتم اگر ایشون قصد ازدواج دارند باید بیان با خانواده من رودر رو بشن و گفتم بیاین ببینید شاید نظرتون عوض شد و گفتم که من به نظر و تصمیمشون احترام میگذارم شاید من توی ملاکای شما نباشم و گفتم اگر کسی توی زندگیتون هست من از حرکتم عذر خواهی میکنم

من فقط خواستم تکلیف خودمو مشخص کنم و فکر نمیکنم حرکتم جوری بوده باشه که ایشون فکر کنن اویزونشون شدم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 6 =
*****