الف- در دین اسلام و مذهب شعیه، شرط مسلمان شدن آن است که شهادتین بر زبان جاری شود و به محض گفتن این دو جمله، انسان مسلمان خواهد بود. هیچگاه در تعالیم اسلامی گفته نشده که (ای مردم دنیا، اگر توانستید برای اثبات خدا دلیل و برهان اقامه کنید، میتوانید مسلمان شوید). اما از سوی دیگر، راه برای تحقیق و جستوجو مسدود نیست. در قرآن فرمود:«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ؛[1] هیچ اکراه و اجباری برای پذیرش اسلام نیست.» هر انسانی این اختیار و قدرت را دارد که برای پذیرش اسلام عزیز، به منابع علمی و عالمان دینی رجوع کند و ویژگیهای اسلام را یادبگیرد و اگر خواست مسلمان شود.
پس این جمله اشتباه است که بگوییم اسلام میگوید به زور یک مطلب را قبول کنید. البته در دنیای مسیحیت، مقولهای به نام ایمانگرایی افراطی وجود دارد که متفکران مسیحی برای قانع کردن مسیحیان از این دروغ استفاده کردند و گفتند اگر در تعالیم انجیل با مطلبی روبرو شدید که مفهوم آن مخالف عقل و برهان بود، آن را رد نکنید بلکه ایمان بیاورید و قبول کنید هر چند عقل نپذیرد. در این شرایط است که مسیحیان قائل به سه خدا هستند و در عین حال، خود را موحد میدانند یعنی پرستشگر خدای یگانه. اینجاست که عقل سوال میکند چطور میشود (یک) همان (سه) باشد؟ در اسلام چنین چیزی کاملا مردود است. در تعالیم اسلامی هرچیزی که مخالف عقل و برهان بود، قطعا باید کنار گذاشته شود یا اینکه آن را توجیه کرد.
مثلا عقل و برهان میگوید خدا نمیتواند مانند آفریدههای خود باشد. نمیتواند جسم داشته باشد. همه اینها نشانه محدودیت و احتیاج است و خداوند به چیزی احتیاج ندارد. اما وقتی به قرآن مراجعه میکنیم، با آیاتی مثل:«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ؛[2] دست خدا بالای دست دیگران است.» روبرو میشویم که ظاهرا خدا را دارای دست، توصیف کرده. اینجاست که وقتی برهان عقلی خدا را بیدست معرفی میکند، آیه قرآن را توجیه و تاویل میکنیم و میگوییم منظور از ید و دست در این آیه، قدرت و عظمت خداوند است که بر دیگران برتری دارد.
ب- بیان استدلال برای مسلمان و غیر مسلمان تفاوت دارد. هیچگاه نمیتوان به یک غیر مسلمان گفت به قرآن مراجعه کن چون او اصلا قرآن را قبول ندارد. بنابراین پیش از مراجعه به قرآن، باید ادله عقلی و وجدانی برای اثبات خداوند را ارائه کرد. این ادله با توضیح و تبیین برای همگان مشخص خواهد شد مگر اینکه کسی بخواهد مکابره کند و خود را به نفهمی بزند. در این صورت هیچگاه نمیتوان او را از خواب بیدار کرد.
اما گاهی گفتوگو میان دو مسلمان صورت میگیرد. مثلا کسانی که امامت و ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) قبول ندارند و شیعیان آنها را به آیات متعدد قرآنی ارجاع میدهند تا متوجه این مطلب شوند. پس ارجاع به قرآن، همیشه کار اشتباهی نیست.
ج- از زمانهای گذشته تا امروز، مهمترین ابزار ملحدان برای انکار خدا، حواس پنجگانه بوده که در قالب دانش تجربی به مخاطبان خود عرضه میکردند و با آوردن برخی شواهد و نظریهها، وجود خداوند را انکار میکردند. این درحالی است که اولا ابزار حس، توانایی و قابلیت اثبات یا انکار یک موجود غیر حسی را ندارد، ثانیا دانشمندان تجربی بسیاری هستند که توانستند با زبان تجربه و دانش روز، شواهد متعددی برای اثبات خداوند اقامه کنند. اما متاسفانه مردم در کشورهای در حال توسعه با منابعی روبرو میشوند ترجمه آثار ملحدان است نه کتابهای مخالفان الحاد در دنیای غرب.
سلام. با تشکر از سوال شما
در این سوال چندین نکته مبهم است که باید مشخص شود:
الف- در دین اسلام و مذهب شعیه، شرط مسلمان شدن آن است که شهادتین بر زبان جاری شود و به محض گفتن این دو جمله، انسان مسلمان خواهد بود. هیچگاه در تعالیم اسلامی گفته نشده که (ای مردم دنیا، اگر توانستید برای اثبات خدا دلیل و برهان اقامه کنید، میتوانید مسلمان شوید). اما از سوی دیگر، راه برای تحقیق و جستوجو مسدود نیست. در قرآن فرمود:«لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ؛[1] هیچ اکراه و اجباری برای پذیرش اسلام نیست.» هر انسانی این اختیار و قدرت را دارد که برای پذیرش اسلام عزیز، به منابع علمی و عالمان دینی رجوع کند و ویژگیهای اسلام را یادبگیرد و اگر خواست مسلمان شود.
پس این جمله اشتباه است که بگوییم اسلام میگوید به زور یک مطلب را قبول کنید. البته در دنیای مسیحیت، مقولهای به نام ایمانگرایی افراطی وجود دارد که متفکران مسیحی برای قانع کردن مسیحیان از این دروغ استفاده کردند و گفتند اگر در تعالیم انجیل با مطلبی روبرو شدید که مفهوم آن مخالف عقل و برهان بود، آن را رد نکنید بلکه ایمان بیاورید و قبول کنید هر چند عقل نپذیرد. در این شرایط است که مسیحیان قائل به سه خدا هستند و در عین حال، خود را موحد میدانند یعنی پرستشگر خدای یگانه. اینجاست که عقل سوال میکند چطور میشود (یک) همان (سه) باشد؟ در اسلام چنین چیزی کاملا مردود است. در تعالیم اسلامی هرچیزی که مخالف عقل و برهان بود، قطعا باید کنار گذاشته شود یا اینکه آن را توجیه کرد.
مثلا عقل و برهان میگوید خدا نمیتواند مانند آفریدههای خود باشد. نمیتواند جسم داشته باشد. همه اینها نشانه محدودیت و احتیاج است و خداوند به چیزی احتیاج ندارد. اما وقتی به قرآن مراجعه میکنیم، با آیاتی مثل:«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ؛[2] دست خدا بالای دست دیگران است.» روبرو میشویم که ظاهرا خدا را دارای دست، توصیف کرده. اینجاست که وقتی برهان عقلی خدا را بیدست معرفی میکند، آیه قرآن را توجیه و تاویل میکنیم و میگوییم منظور از ید و دست در این آیه، قدرت و عظمت خداوند است که بر دیگران برتری دارد.
ب- بیان استدلال برای مسلمان و غیر مسلمان تفاوت دارد. هیچگاه نمیتوان به یک غیر مسلمان گفت به قرآن مراجعه کن چون او اصلا قرآن را قبول ندارد. بنابراین پیش از مراجعه به قرآن، باید ادله عقلی و وجدانی برای اثبات خداوند را ارائه کرد. این ادله با توضیح و تبیین برای همگان مشخص خواهد شد مگر اینکه کسی بخواهد مکابره کند و خود را به نفهمی بزند. در این صورت هیچگاه نمیتوان او را از خواب بیدار کرد.
اما گاهی گفتوگو میان دو مسلمان صورت میگیرد. مثلا کسانی که امامت و ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) قبول ندارند و شیعیان آنها را به آیات متعدد قرآنی ارجاع میدهند تا متوجه این مطلب شوند. پس ارجاع به قرآن، همیشه کار اشتباهی نیست.
ج- از زمانهای گذشته تا امروز، مهمترین ابزار ملحدان برای انکار خدا، حواس پنجگانه بوده که در قالب دانش تجربی به مخاطبان خود عرضه میکردند و با آوردن برخی شواهد و نظریهها، وجود خداوند را انکار میکردند. این درحالی است که اولا ابزار حس، توانایی و قابلیت اثبات یا انکار یک موجود غیر حسی را ندارد، ثانیا دانشمندان تجربی بسیاری هستند که توانستند با زبان تجربه و دانش روز، شواهد متعددی برای اثبات خداوند اقامه کنند. اما متاسفانه مردم در کشورهای در حال توسعه با منابعی روبرو میشوند ترجمه آثار ملحدان است نه کتابهای مخالفان الحاد در دنیای غرب.
پی نوشت
[1]. بقره/256.
[2]. فتح/10.