افزودن دیدگاه

تصویر so.mosavi
نویسنده so.mosavi در

با سلام

خوب من نمیفهمم وقتی از ابتدا می دونستند شما سربازی نرفتید و می دونستند در چه سنی هستید چرا باید تا به اینجا قضیه رو کش دادند و بعد این مدت با این دلایل با شما مخالفت کنند . شما تلاشتونو کنید تا به طور کامل براتون روشن بشه آیا به همون دلایل سن کم و نرفتن سربازی و موقعیت بالای داماد این خانواده یکدفعه جوابتون کردند به نطرمن اول مطمن بشید و از روی حدس و گمان تصمیم نگیرید.

اگه متوجه شدید دلایلشون همونهایه که گفتید به نظر من حتی با وجود ایجاد شدن وابستگیتون به این دختر که میدونم راحت نیست رها کردن این مورد ,  اصلا راحت نیست , اما به نظر من با همه ی سختیهاش رهاش کنید .

میدونید دلیل من چیه ؟

به نظر من وقتی اونا دارند جربزه کار و پیشرفت رو توی شمامیبینند نباید اینقدر با دیده ی شک و تردید برخورد میکردند. مگه دامادشون توی این سن چه موقعیتی داشته ؟ موقعیتش از شما بالاتر بوده ؟

کسی که بیشتر از خودتون به موقعیت آیندتون بها میده و توی شک و تردید اینکه آیا در آینده شما موقعیتی مثل شوهر خواهر این خانمو دارید یا نه , بعد این مدت (و ایجاد وابستگی) آب پاکی رو روی دستتون میریزه ارزش تلاش کردنو نداره .وقتی این خانم هم اینطوری برخورد کرده امکانش زیاده که ایشونم توی همون شک وتردیده و موقعیت شما و همترازیتون با شوهر خواهرش براش خیلی مهم باشه . کسی که بیشتر از شما و شخصیت شما موقعیتون براش اهمیت داره فکر نمیکنم همراه خوبی باشه . فکرشو بکنید اگه در آینده به موقعیتی (که به نطر اونا ارزشمنده و شاید به نطر شما نباشه) که اونا میخوان نرسید طرز برخورد این خانم و خانوادش با شما چطوریه ؟ آیا اون موقع به خاطر این طرز فکرشون  مورد تحقیر این خانم و خانوادش قرار نمیگیرید ؟

کسی که نتونه شما رو همینطوری که هستید بپذیره چطوری میتونه توی موقعیتهای سخت زندگی و افت وخیزهایی که  برای همه هست  شما رو همراهی کنه و یارتون باشه . و به پیشرفتتون کمک کنه .

این یک امتحان بوده برای اون خانواده و اونا ارزش داشتن  شما رو نداشتند. و ارزش شما بیشتر از این خانواده است

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 4 =
*****