افزودن دیدگاه

تصویر راحله-ى

با سلام- من یک دخترم، و برحسب اتفاق قبلا در شرایطی مشابهه آنچه در اول نوشته خودتون آوردید قرار گرفتم/  پسری به من پیشنهاد ازدواج داد و بعد از چندجلسه گفتگو تقریبا همه معیارهامون یکی و متناسب بود و حتی جواب مثبت هم به ایشون دادم، و این باعث شد ایشون در تفکرات خود من رو بعنوان همسرش ببینه و قبل از رسمی شدن ازدواج کم کم شروع کرد از احساساتش گفتن و یا به بیان شما: 

طرف مقابل منو تو ابراز احساساتم بی پروا دید  و اینکه بهش گفتم که بهش علاقه دارم 

 

 و این "بی پروایی بیش از حد" باعث شد از چشمم بیفته.... با وجود اینکه خوب شناخته بودمش و یقین داشتم هیچوقت با هیچ دختری دوستی نداشته/  شاید دخترک سرنوشت شماهم دلیلی برای این کارش داشته و گاهی یک طرفه به قاضی رفتن نهایت بی انصافیه...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 5 =
*****